پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فرمانده اسبق سپاه پاسداران گفت: ما در دوره جنگ دستگاه دیپلماسی کارآمدی برای صلح نداشتیم و به همین خاطر برخی موقعیتهای صلح را از دست دادیم.
سردار حسین علایی در نشست نقد و بررسی مستند «زیر صفر مرزی» که از سوی «انجمن اندیشه و قلم» و با همکاری معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران برگزار شد با اشاره به ویژگی منحصربهفرد دوره دفاعمقدس در زمینه مشارکت افراد، گفت: علی هاشمی فرمانده ای که در این مستند به او پرداخته میشود، زمان شهادت ۲۷ ساله بود. در زمان جنگ فضایی بهوجود آمده بود که هرکس توانمندی داشت، بدون توجه به سن، قومیت، نژاد و... فضا و بستر رشد برای وی فراهم بود تا بتواند خود و قابلیتهایش را نشان دهد. از این جهت، این مستند بهواسطه مطرحکردن شخصیت شهید علی هاشمی قابل تقدیر است. اما این فیلم آن چیزی که ما از علی هاشمی دیده بودیم را نتوانست ارائه کند و نشان دهد. ابهامی که در این فیلم نشان داده میشود را من هرگز به خاطر ندارم. در واقع هیچگاه در سطح فرماندهان سپاه، موضوع جاسوسی وی مطرح نبود.
وی افزود: کار بزرگ علی هاشمی، طراحی عملیات خیبر بود. عبور از هور اقدامی بود که برای ما قبل از عملیات خیبر دور از ذهن بود، اما با شناسایی هور توسط علی هاشمی این طرح آماده شد و خیبر، مقدمه عملیات والفجر ۸ شد.
علایی با اشاره به دستاوردهای عملیات خیبر گفت: ما در والفجر۸ باتوجه به تجربه خیبر توانستیم کار بزرگ عبور از اروند را ممکن کنیم. ارتش عراق یکسال آبادان را محاصره کرد. اما نتوانست از اروند عبور کند و خرمشهر را به آبادان متصل کند، اما ما عبور کردیم و دسترسی عراق به آبهای آزاد را مسدود کردیم. البته در خیبر به اهداف خود نرسیدیم. اما این ناکامی پله پیروزی بزرگ والفجر ۸ شد.
وی ادامه داد: دفاع، مقدس است. اما جنگ مقدس نیست، همه اقدامات ما در جنگ نیز مقدس و درست نبوده است، اما باید بدانیم اگر این تلاشها نبود ارتش بعثی عراق پیروز جنگ بود.
علایی در خصوص وضعیت امروز مناطق جنگی گفت: من از جمله افرادی بودم که مخالف عدم سکونت ساکنین مناطق مرزی در مرز بودم. از دیگر سو، مساله محیط زیست هم در زمان جنگ مورد توجه بود. ما در منطقه هور با رعایت مسایل محیط زیستی جنگیدیم و بیشترین خشککردن هور توسط عراق انجام شد و صدام برای مبارزه با معارضین و ما، هور را خشک کرد که منشا ریزگردهای فعلی شده است، در رابطه با دور کردن مردم از مرزها من با این ایده مخالف بودم و حضور مردم مرز را از تهدید به فرصت تبدیل می کند.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما در دوره جنگ دستگاه دیپلماسی کارآمدی برای صلح نداشتیم و به همین خاطر برخی موقعیتهای صلح را از دست دادیم. همه جنگها برای صلح است و هیچ جنگی برای جنگ نیست. وزارت خارجه ما برای عملیاتها باید پیوست صلح مینوشت. اما همواره برای رسیدن به صلح نیاز به توافق هر دو طرف وجود دارد. بنابراین همه برای خاتمه جنگ میجنگیدیم، نه ادامه جنگ. من معتقدم ما در برخی مقاطع میتوانستیم زودتر وارد فرایند صلح شویم.
1) معیار گزینش و استخدام افراد توسط هسته نا کارآمد که ملاک استخدام را نه دانش و موجه بودن بلکه مطیع بودن به بینش خاصی از برداشت هایی بود که ربطی به دیپلماسی و پیشبرد سیاست خارجی بر اساس منافع ملی و مصالح کشور نداشت. خود هسته گزینش اساسا صلاحیت فنی برای گزینش افراد را دارا نبود بطوری که مبنای گزینش محدود به سوالات و تحقیقاتی بود که ربطی به شغل وزارت امور خارجه نداشت. مثل این می ماند که یک دوچرخه ساز تجربی بخواهد طراح ماشین های پیچیده مکانیکی را مورد مصاحبه و ارزیابی فنی برای استخدام قرار دهد!
2) مدیران ارشد دیپلماسی به ندرت خود بهره ای از تخصص علوم سیاسی برده بودند. نمونه آنها: ولایتی پزشک، بشارتی کم سواد، شیخ الاسلام دانشجوی ترک تحصیل مهندسی منصوری رشته فنی نیمه کاره، عرب کم سواد، و...
3) معدودی از افراد شاغل نظیر احمد عزیزی ، کاظم پور اردبیلی و جعفر محلاتی و چند نفر معدود زیر مجموعه ایشان هرچند حداقل دانش لازم را دارا بودند که این ها همه مغضوب طیف غیر موجه وزارت خارجه بوده و دایم تحت فشار قرار داشتند.
4) روش کار دستگاه آقای ولایتی طوری بود که نتیجه کارش نه کشور را کور می کرد و نه شفا می داد و برای ایشان فقط تداوم وضع فوق اهمیت داشت.