صداوسیما اخیرا در گزارشی که در بخش خبری ٢٠:٣٠ پخش شد، به بررسی موضوع شبکه ملی اطلاعات پرداخته و مدیریت دولت و وزارت ارتباطات در فضای مجازی را به باد انتقاد گرفته است.
به گزارش «انتخاب»، حمله مذکور البته با واکنش وزیر ارتباطات روبرو شد. محمدجواد آذری جهرمی ویدیویی از یک کارآفرین جوان بازنشر کرد که در آن، فرد مذکور با تشریح روند کاری خود از ورود ناگهانی صداوسیما و سهمی که از او خواسته بود سخن میگوید. وزیر ارتباطات نیز در کنایهای آشکار، از این میپرسد که آیا ممنع التصویر نیز شده است؟!
کنایه ممنوع التصویری مربوط به خبری است که چندی پیش در مورد ممنوع التصویر شدن آذری جهرمی از سوی صداوسیما منتشر شده بود.
آذری جهرمی در پاسخ طعنه آمیز از فرد مذکور با عنوان «جوانِ زیرکِ کارآفرینی که صدا و سیما را دست انداخت و از فرصتِ آنتن تلویزیون، برای بیان واقعیت رفتار صدا و سیما با تولیدکنندگان بومی استفاده کرد» یاد کرده است.
اما اصل گزارش ٢٠:٣٠ چه میگوید؟ آنچه از محتوای گزارش برمی آید آن است که صداوسیما قصد دارد با استناد به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره فضای مجازی، دولت روحانی و وزارت ارتباطات آن را متهم کند که در مسیر دیگری رفته و هیچ توجهی به شبکه ملی اطلاعات و دیگر موارد مهم در حوزه فضای مجازی ندارد.
مرور بیانات رهبر معظم انقلاب و عملکرد صداوسیما در حوزه فضای مجازی نشان میدهد که نه تنها این ادعا صحت ندارد بلکه به عکس، این صداوسیماست که در رویهای عجیب وارد حوزههای نامربوط به خود شده و اموری که در آن وظیفه مشخصی برای این سازمان تعریف شده را به طور کلی رها کرده است.
در نامه مقام معظم رهبری در سال ۹۴، شبکه ملی اطلاعات در سه لایه تعریف شده؛ یکی لایه شبکه و زیرساخت، دیگری لایه خدمات و سرویس و دست آخر لایه محتوا. بر اساس آنچه در نامه مذکور معین شده، امور مربوط به شبکه و زیرساخت وظیفه وزارت ارتباطات، لایه مربوط به خدمات وظیفه همه بخشها و ارگانهای مرتبط با مرکزیت مرکز ملی مجازی، و در نهایت لایه محتوا، وظیفه صداوسیما و دستگاههای فرهنگی تعیین شده است.
در سالهای گذشته، در بخش زیرساخت، گامهایی از سوی دولت و وزارت ارتباطات برداشته شده، اما در بخش محتوا، که وظیفه آن بیش از هر ارگانی بر عهده صداوسیماست، تقریبا هیچ اتفاق مهمی رخ نداده. در عوض، صداوسیما در تصمیمی عجیب به حوزهای ورود کرده که اساسا ارتباطی به آن ندارد. به بیان دیگر، صداوسیما به جای محتوا، لایه مربوط به خدمات و پلتفرم را در اولویت خود قرار داده است. نمونههای این موضوع فراوانند. به طور مثال راه اندازی پیام رسان سروش و روبیکا در همین راستا انجام شده است. جالب اینجاست که صداوسیما در همین حوزه هم تلاش دارد تا تمام رقبای خود را یک به یک از بین ببرد؛ در این بین فرقی هم میان رقبای داخلی و خارجی وجود ندارد. حتی سایتها و نرم افزارهای پخش فیلم مانند آپارات، فیلیمو، آنتن و ... همگی با اعمال فشار صداوسیما مجبور به نوعی کنار آمدن با این سازمان شده اند و از سوی دیگر، پیام رسان های خارجی از جمله تلگرام و اینستاگرام هم هر روز به طرق مختلف از سوی این سازمان تحت فشار قرار گرفته و تخریب می شوند. .
اما علت این رفتار صداوسیما چیست؟ پاسخ احتمالا ساده است؛ صداوسیما از نظر محتوایی عملکرد مطلوبی چه در تلویزیون و رادیو و چه در بخشهای دیگر از جمله فضای مجازی نداشته و این موضوع از نظر هیچ ناظر منصفی پنهان نیست. دلایلی مانند کم بودن بودجه و نیز محدودیتهای فرهنگی که به طور متناوب از سوی مسئولان ارشد صداوسیما عنوان میشوند نیز هرگز نمی توانند این موضوع را توجیه کنند. این توجیهات یا اساسا از نظر دادهها و اطلاعات و مقایسهها صحت ندارند مانند مقایسه بودجه صداوسیما با بودجه شبکههای خارجی؛ و یا در اندازهای نیستند که بتوان آن را توجیه کننده عملکرد ضعیف صداوسیما دانست. به بیان دقیق تر، صداوسیما از نظر محتوایی به اندازهای از رقبای خود عقب افتاده که مشکل تنها به محدودیتهای فرهنگی مربوط نمیشود. اتفاقا محدودیتهای رسانههای داخلی به جز صداوسیما بسیار بیشتر از خود رسانه ملی است.
با این وجود، صداوسیما برای جبران این ضعف خود در محتوا، به یک راه حل دیگر روی آورده و آن به دست گرفتن حوزه پلتفرم است تا با اعمال زور و فشار محتوای خود را به صدر بیاورد و ارتقاء بخشد.
نتایج برخی نظرسنجیها که اخیرا انجام شده، از یک واقعیت عجیب رونمایی میکند و آن اینکه سازمان عریض و طویل صداوسیما حتی در مقایسه با تولیدکنندگان مستقل داخلی که درصد کوچکی از امکانات و بودجه و ابزارها و حمایتهای رسانه ملی را در اختیار ندارند، مانند مجموعه دیرین دیرین و نمونههای مشابه آن هم از نظر محتوا ضعیفتر عمل کرده.
جالب اینجاست که صداوسیما حتی حاضر نیست خود هزینه این زیاده خواهی را بدهد. به همین دلیل است که به تناوب اخبار مختلفی منتشر میشود که هدف آنها اعمال فشار به نهادهای دیگر برای محدود کردن رقباست؛ این رقیب میتواند یک سایت باشد، یا یک پیام رسان، یک نرم افزار یا شبکههای اجتماعی. نقطه مطلوب صداوسیما هم فیلتر آنهاست؛ اما میخواهد هزینه این کار هم از جیب یک نهاد دیگر داده شود. قابل تامل اینکه انتقادهای صداوسیما از دستگاههای مسئول هم به همین موضوعات بازمی گردد. مثلا از وزارت ارتباطات طلب میکند که چرا شبکههای اجتماعی رقیب سروش فیلتر نمیشوند؟ یا از دیگر دستگاههای مسئول میخواهد که احکام محدودکننده یا مسدودکننده برای تک تک رقبا صادر شود.
واقعیتِ نحوه ورود صداوسیما به فضای مجازی همین است و از این نظر، عجیب نیست که همه توان تبلیغاتی آنها صرف همین فشارها و نیز عادی جلوه دادن درخواستهای شان شود؛ آن هم در شرایطی که اساس حوزه مذکور یعنی حوزه زیرساخت و پلتفرم که به آن ورود کرده اند، ارتباطی به صداوسیما ندارد و در حوزه محتوا که وظیفه خود صداوسیماست، کارنامه مردودی دارند.
در صورت صحت ادعای جوانی گیلانی که میگوید صداوسیما ۵۰ درصد برندش را طلب کرده و نه ۵۰ درصد سهام شرکتش را و صداوسیما هم با افتخار این ادعای جدید را منتشر میکند، حال این سوال باقی است که کدام بخش صداوسیما و با چه توجیهی به دنبال تصاحب ارزش برند یکی از کسب و کارهای نوپا در کشور است و چگونه میتواند این برخورد دوگانه اش را تفسیر کند.
این رسانه اولین و مطمین ترین رسانه در بین مردم ایران است
انتخاب بیطرف نیستی
مرغ یک پا دارد والسلام
اقای جهرمی همین که تلویزیون می زنت ایول داری
البته این آفتیه که این روزها به جان خیلی از اصولگراهای تندرو افتاده.