پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : عرفان قانعيفرد-اعتماد: در دوران پنج مجلس - 1320 تا 1332 – غالبا، مالكان
محافظهكار كرد (سردار معظم كردستاني - آصف) نمايندگي كردستان را بر عهده
داشتند و كردها از سنت سياسي پخته و توسعهيافته و داراي تجربه مانند ديگر
بخشهاي كشور برخوردار نبودند.
در مجلسهاي شوراي ملي، نمايندگان منتخب
كردستان، اكثرا از طبقه اشراف بودند و توجه زيادي به منافع آتي و آني خود و
مصالح اعوان و انصار وابسته به خود و دلبستگي به مصونيت مالكيتهاي خصوصي
خود در جامعه سنتي داشتند و نمايندههاي مصلحتگراي كرد، چندان نفوذ و
اعتباري نداشتند، حاميان غيرمتعهد الگوي سلطنت مشروطه و از دور هم دل در
گرو سياست لندن.
اكثر نمايندگان كرد مجلس، در دوران قاجار و پهلوي اول، بنا
به گسترش پيوند شخصي، دريافت مساعدت، تامين منافع و در اختيار داشتن منابع
قدرت و مشاغل كليدي، انواع روابط مبتني بر بده?بستانهاي گوناگون، نوعي حس
سرسپردگي و مديون بودن به قدرت مركزي داشتند؛ براي حفظ تشريفات و موقعيت
خود، نه نصيب و بهرهيي از روحيه همكاري و هماهنگي دروني و نه مشاركتي در
تعيين سياست حكومت داشتند و بنا به موقعيت سست و نامشخص و مبهم آنان در
كابينه يا مجلس، همواره از شبح عدم اعتماد حكومت مركزي نسبت به آنان آسايش
خاطر هم نداشتند. مثلا آصف از دوره 7 تا 15 در مجلس بود و در 30 سال
نمايندگي مجلس شورا و سنا، هيچگاه نطقي در مجلس ارايه نكرد و هميشه جزو نظر
غالب و اكثريت مجلس بود و در محافظهكاري - پيش از انقلاب - مانندي نداشت.
از دوره 1 تا دوره 24 مجلس - 13 مهر 1285، 12 بهمن 1357 - هيچ نماينده
كردي در سطح نواب رييسي، كارپردازي، منشي و رياست مجلس نبود. در آن 60 سال و
24 دوره، 20 شخصيت نسبتا هماهنگ اما متفاوت، نمايندگي شهر سنندج را
عهدهدار بودهاند: ميرزا حاج اسدا... خان كردستان، آقاخان اعزازالسلطنه،
ميرزا فرج آصف سردار معظم، حاج محمدخان حبيبي، ميرزا محمدخان وكيل الملك،
اسماعيل رحيمزاده، نصرتالله صادق وزيري اعزازالملك، عبدالحميد سنندجي
سالارسعيد، ناصر قليخان اردلان، حسين وكيل، محمدرضا آصف، امانالله
اردلان، دكتر محمدهاشم وكيل، عباسقلي اردلان، مهدي شيخالاسلامي، هوشنگ
كمانگر، محمد اصولي، محمدعابد سراجالديني، فرخلقا بابان، حبيبالله امام
مردوخ. و اينكه در تاريخ پهلوي چه اقدامي براي كردستان كردند در جايي ديگر
ميتوان بحث كرد.
بعدها در ميان نمايندگان مجلس در سنندج يا ديگر شهرهاي
كردنشين، كمتر چهرهيي، براي تاثير در كنش و رشد جامعه، درصدد دفاع از هويت
در چارچوب قانون اساسي بود و نمايندگان كرد در خلاف جهت اين تفكر غالب
سنتي، كمتر جرياني مثمرثمر آغازيدند و گاه جزمانديشي و عدم تصميمگيري،
تسليم بيقيد و شرط به تفكر سنتي، نينديشيدن به شكل و محتواي مسووليت، زبان
به تحريف و تفسير و توجيه گشودن و مرتكب خواص پروردن و عوام فريفتن به قصد
اعمال قدرت و مشروعيت به خويش بخشيدن، آفات اين آرمان مردمي بود و طي يك
قرن آرزوي مردم تخريب شد و كمتر چهرهيي برخاست تا جبران مافات ديگران كند،
و حال با شناخت چنين معضلاتي خود را به نمايندگي مردم رساندن و قصد حركتي
برخلاف جريان مرسوم داشتن يا از بزرگان رفته راه هم فراتر رفتن، جسارتي خاص
ميطلبد، آن هم با از ياد نبردن زيست بوم و هزينه كردن ثروت شخصي براي
رواج انديشه راهنما و درست.
بهاءالدين ادب بنا به اين دلايل، از ديگران
متمايز شد و نزد مردم قابل احترام. گرچه بسيار بودند خوش خط و خالهايي كه
در آستينش، نيشش زدند تا به سم بيالايندش، يا نظر او به يك قبيله آن سوتر
جلب كنند، اما ادب نگاهش به ايران و ايراني بود و ميدانست همين مناظره،
چالش و نوشتهها و تلاش بيشتر در تزريق انديشه راهنما، جامعه را به شناخت
بهتر سوق ميدهد تا با نگرش نو و چرخش بنيادين و حركت تدريجي فرهنگسازي و
ترويج مفاهيم مدرن، در وطن خود، با پيشبرد منافع روبرو سازند و به باليدن و
رشد منزلت جامعه كردان- در آغاز دوره جديد- كمك كنند و با گذشت زمان و
دگرگوني ايام، انگاره و پيشفرض قدرت مسلط زمانه را تغيير دهند.
ادب همواره
معتقد بود كه عملكرد فعلي و معاصر بعضي از فعالان سياسي كرد، درس روشن و
آموزندهيي براي نسل جوان امروز كردستان است و با شناخت از آن و نقد فعاليت
ايشان، مشاركت در بازسازي هويت خود كردهاند و از رمز تاريخ درس گرفتهاند
و بعد از ذكر و شناخت عيبها و طرح نظريهها و برنامههاست كه نسل نو،
دوره شكلگيري و تحقق و روشنگري را بياغازد و بر اساس مداخله انساندوستانه
و پرهيز از تحجر و هيجان و احساسات، در رقم زدن سرنوشت خود تاثيرگذار
باشند.
ادب، در مجلس همواره بر آموزش و بسط فرهنگگستري در جامعه اصرار
داشت؛ و خود هم در لابهلاي كار اجرايي عمرش را به سرمايهگذاري در اين راه
گذرانيد و با صراحت ميگفت كه براي نسل جوان اهل تحقيق، شايسته و واجب است
كه به رمز آموزش و فرهنگسازي باور داشته باشد. كنون پنج سال است كه مردي
را با هزار خاطره به دامان شهر آبيدر سپردهايم، آبيدري كه سالهاست به
مردم شهرش، تك درختي را مينماياند تا بگويد، براي درست تعريف كردن و زنده
نگه داشتن هويت مردم بايد قوام و دوام داشت.
يادش گرامي و راهش پردوام.