حسین در بازجوییهای اولیه مدعی شد مدتی است یک صدای ناشناس به او دستور میدهد و روز حادثه آن صدا از او خواسته بود به مردم حمله کند. در حالی که به نظر میرسد متهم با طرح این موضوع قصد دارد انگیزه اصلی خود را مخفی نگه دارد، بازپرس جنایی تهران او را برای بررسی سلامت روحی و روانی و همچنین اعتیادش به پزشکی قانونی معرفی کرد.
از سویی دیگر، حسین در اداره آگاهی به بازسازی صحنه قتل پرداخت و در تشریح حادثه گفت: مدتی بود صدایی در سرم به من دستور میداد چه کارهایی را انجام دهم. روز حادثه نیز آن صدا از من خواست با چاقو به مردم حمله کنم. ابتدا میخواستم از یک مغازه چاقوفروشی در مجیدیه چاقو تهیه کنم که موفق به این کار نشدم بعد هم وارد یک قصابی شدم و به بهانه خرید گوشت، خود را به چاقوی سلاخی مرد قصاب رساندم. مدتی نزد پدرم در یک کشتارگاه کار میکردم و به همین خاطر کار با چاقو را میدانستم. بعد از مجروح کردن مرد قصاب به خیابان آمدم و هر فردی را که سر راهم بود با چاقو میزدم، زن یا مرد بودن قربانیان برایم هیچ فرقی نداشت. آخرین قربانی من پسری قوی هیکل بود که چاقو را گرفت و من هم از محل متواری شدم. با تائید سلامت روحی و روانی متهم، پرونده با صدور کیفرخواست به اتهام محاربه به شعبه اول دادگاه انقلاب تهران فرستاده شد. 17 بهمن سال 91 حسین در حضور قاضی صلواتی به دفاع از خود پرداخت.
حسین در جریان دفاع از خود در دادگاه گفت: من در یک پیک موتوری کار میکردم و قبل از این حادثه قرار بود یک وانت بخرم و با آن در شرکتی کار کنم. من برای این کار قصد بدی نداشتم و دنبال پول هم نبودم. فقط جنون به من دست داد. یک ساعت بعد از این ماجرا نیز به قم رفته و در کنار ضریح امام حسین (ع) توبه کردم. 20 روز قبل نیز به آنجا رفته بودم و میدانستم پس از ساخت ضریح آن را به عراق میبرند. بعد از توبه خود را به مامورانی که آنجا بودند معرفی کردم.
قاضی دادگاه پس از محاکمه حسین، او را به اعدام محکوم کرد. در ادامه پسر جوان به اتهام قتل عمد و مجروح کردن عابران در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد و قضات پس از دفاعیات حسین و با توجه به درخواست اولیای دم و شکات، او را به قصاص، دیه و حبس محکوم کردند. سرانجام حکم اعدام و قصاص او در دیوان عالی کشور تائید شد.
با گذشت چهار سال از این جنایت، خانواده اولیای دم با مراجعه به دادسرای جنایی تهران، قاتل را بخشیدند. با گذشت اولیای دم، قاتل از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت. در این جلسه که به ریاست قاضی زالی و با حضور ابراهیم اسلامی قاضی مستشار برگزار شد، متهم با تکرار حرفهای قبلی خود گفت: من در حالت عادی نبودم و نمیدانم چرا به مردم حمله کردم. من نمیخواستم کسی را بکشم و از کارم پشیمانم.
متهم پس از دفاعیاتش دوباره به زندان بازگشت و قضات او را به چهار سال حبس محکوم کردند.
هنوز قرص میخورم
حسین آرام است و با گذشت چهار سال از جنایت هنوز نمیداند چرا به عابران حمله کرد. در زندان قرص مصرف میکند تا آرام باشد.
در این مدت ملاقاتی داشتی؟
من کسی را ندارم و تنها در زندان هستم.
اولیای دم چطور رضایت دادند؟
نمیدانم. در زندان به من گفتند که آنها بزرگی کردهاند و مرا بخشیدهاند.
هنوز قرص مصرف میکنی؟
بله. در سالن قرصیها هستم و هر روز باید قرص بخورم.
چرا عابران را با چاقو زدی؟
صدایی به من گفت چاقو را بردار و مردم را بزن.
از مرگ نمیترسیدی؟
من بعد از این کار توبه کردم. از شاکیان و اولیای دم هم عذرخواهی کردم. من نمیخواستم به کسی آسیب برسانم.