"انتخاب" چند روز پیش از بینندگان خود خواست نظر خود را در مورد چرایی قتل "روح الله داداشی" بنویسند.
برخی نظرات ارسال شده در پی می آید:
یکی از خوانندگان "انتخاب" که اشاره ای به نامش نکرده، در تحلیلی می نویسد:پاسخ سوال شما، و به طور کلی ریشه بسیاری از معضلات کنونی جامعه کاملا مشخص است. هر چند نوشته اید نظراتمان را با رعایت خطوط قرمز بنویسیم، اما نمی دانم اشاره به برخی ضعف ها عبور از خطر قرمز مورد نظر شما می باشد یا خیر. اما در هر حال امیدوارم از خط قرمز عبور نکنم و کامنتی که در موردش کاملا فکر کردم و بعد نوشتم، در معرض دید قرار گیرد
پاسخ شما را می توان با ذکر این مقدمه آغاز کرد که در هر جامعه ای، نهادها، ادارات، دستگاه ها و ... 4 وظیفه اصلی ارتقا فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، انتظامی و امنیتی افراد جامعه را بر عهده دارند که ضعف هر یک از این دستگاه ها از وظیفه اصلی ِ خود، یا صرف توجه به یکی از وظایف، منجر به ایجاد ناهماهنگی و ناهمگونی وظایف و نهایتا ایجاد اختلال در چرخه صحیح یک جامعه سالم می گردد. مردم حقوقی دارند که حقوق فرهنگی، حقوق اقتصادی، حقوق امنیتی و انتظامی و حقوق سیاسی از آن زمره می باشند. اگر هر کدام از این حقوق نادیده گرفته شوند، یا مورد غفلت واقع گردند نتیجه ای بس اسف بار بر آن جامعه باقی خواهد گذاشت.
زمانی که در کشور ِ ما، دستگاه ها و نهادهای موثر فرهنگی ( از قبیل صدا و سیما، رسانه های دولتی یا نیمه دولتی، منابر، نماز جمعه ها و ... )، دستگاه ها و نهادهای موثر اقتصادی ( مثل دولت، بانک ها،شرکت های دولتی و ... )، دستگاه ها و نهادهای موثر انتظامی و امنیتی ( مانند نیروی انتظامی، سپاه، حفاظت اطلاعات، قوه قضاییه)، و دستگاه های موثر موثر سیاسی (شورای نگهبان و ... ) تمام ِ همت، نیرو و تلاش خود را بر حفظ قدرت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی قرارداده اند، طبیعی است که از مسایل کلی که مربوط به تمام جامعه و شهروندان است غفلت می شود.
در بخش فرهنگی، صدا و سیما صرفا کارکردی سیاسی یافته است، در حالیکه سیاست فقط بخشی از وظایف سیماست نه تمام ِ آن. یعنی از ساخت یک سریال ساده تلویزیونی تا مسایل مهمتر مثل انعکاس دقیق اخبار، به راضی کردن ِ عده ای از سیاسیون می اندیشد نه آنچه مردم را راضی می کند. اسم رسانه مان ملی است، اما زندگی همه مردم در آن نمایش داده نمیشود و تنها بخشی از جامعه می توانند تصویر خود را در رسانه ملی ِ خود ببینند. اسم رسانه مان ملی است، اما تنها اخبار گروهی خاص انعکاس می یابد. اسم رسانه مان ملی است، اما صدای تمام مردم نیست. رسانه های دولتی یا نیمه دولتی مثل مطبوعات و سایت ها هم وابسته به دولت هستند و نمی توانند بر خلاف منویات سیاستمداران نقش رکن چهارم دموکراسی را ایفا کنند.
متولیان حوزه های علمیه، منابر و نمازجمعه ها و ... هم صرفا کارکردی سیاسی پیدا کرده اند و در بحث فرهنگی تمام توجه شان به حجاب بانوان یا مرد بودن پزشک معاینه کننده خانم ها تقلیل پیدا کرده است.
در مباحث اقتصادی، آخرین چیزی که در عمل مورد توجه قرار می گیرد، مردم هستند. در حرف همه پیشتاز هستند، اما در عمل تمام بار فشار اقتصادی به مردم تحمیل می شود. به عنوان نمونه در مبحث تولید، واردات کلان، کمر تولید را میشکند و بیکاری را افزایش می دهد.
در زمینه افزایش هزینه محصولات، انرژی و ... در عین اینکه دولت انتظار دارد مردم ارزش واقعی و مطابق با قیمت جهانی محصولات وارداتی و انرژی را بپردازند، اما خود حاضر نیست مطابق با همین افزایش قیمت ها، دستمزد کارکنان و کارگران را مطابق استاندار بین المللی افزایش دهد و چنین امری بیش از پیش سفره ها را خالی کرده و فشار اقتصادی مضاعفی به مردم تحمیل می کند. یعنی دولت بین فشار اقتصادی وارده بر خود و مردم، به جای اینکه در پی برقراری تعادل بوده، سعی میکند ار تحمل فشار تا جای ممکن شانه خالی کند و وارد شدن فشار ِاقتصادی بر مردم را به فشار بر خود ترجیح دهد.
در بحث عوامل انتظامی و امنیتی هم وضع به همین منوال است. چند سال است که بیشتر انرژی نیروی انتظامی که وظیفه اولیه و فلسفه وجودی اش حفاظت از جان و مال مردم است، صرف مقابله با اعتراضات سیاسی بخشی از مردم و حجاب بانوان می شود. چون گویا به نظر می رسد آنچه که از نیروی اننظامی حسابرسی خواهد شد، میزان موفقیش در برخورد با این عوامل است و مسایل دیگر در درجه اهمیت نخست نیستند. سپاه و ... هم که به جای اینکه از راه حفظ حقوق سیاسی همه مردم، در پی حفظ انقلاب اسلامی باشند، خود وارد دسته بندی های سیاسی و موضعگیری له یا علیه جریان های سیاسی شده است. در حالیکه حفظ انقلاب از طریق بی طرفی سیاسی ( همان چیزی که امام راحل- رحمه الله علیه- به درستی اشاره کردند، سهل تر می باشد).
نهادهای اصلی سیاسی مثل شورای نگهبان نیز از جایگاه شواریی بی طرف خارج شده و بیش از یک دهه است که در حال موضعگیری های سیاسی پی در پی له یک جریان سیاسی، و علیه جریان سیاسی دیگر هستند، غافل از اینکه جدای از نقش ِ این شورا در سیکل قانونگذاری کشور، نقش سیاسی شورای نگهبان داوری، آن هم در یک مقطع خاص یعنی انتخابات، و در خصوص یک رویداد خاص ( صلاحیت نامزدهای انتخابانی و نظارت بر انتخابات و تایید ِ آن) است، و همه می دانیم یک داور در عین اینکه برای خود قضاوتی دارد و قطعا بر اساس همین قضاوت داوری خواهد کرد، اما نمی باید در تریبون های عمومی، پیش از آنکه موعد انتخاباتی باشد یا بررسی صلاحیتی در کار باشد، درنقش یک ذینفع سیاسی، مدام له یک جریان تبلغ کرده و علیه یک جریان دیگر موضع بگیرد.
مردم حقوقی دارند. حقوق فرهنگی، حقوق اقتصادی، حقوق امنیتی و انتظامی و حقوق سیاسی از آن زمره می باشند. اگر هر کدام از این حقوق نادیده گرفته شوند، یا مورد غفلت واقع گردند نتیجه ای بس اسف بار بر آن جامعه باقی خواهد گذاشت
نتیجه نادیده گرفته شدن حقوق سیاسی بخشی از جامعه، در اعتراضات دو سال اخیر کاملا واضح است. چون حتی اگر بپذیریم انتخابات سالم بود، اما نهادهای سیاسی موثر چنان جوی ایجاد کرده بودند که گویی، حقوق گروهی که 13 میلیون پشتیان و رای دهنده دارد و آن 13 میلیون رای دهنده، بی ارزش هستند. در نتیجه بخشی از اتفاقات رخ داده حوادث بعد از انتخابات را می توان در این امر یعنی نادیده گرفتن ِ حقوق سیاسی بخشی از جامعهاز قبیل لزوم رعایت بی طرفی مجریان انتخاباتی جستجو کرد.
عدم رعایت حقوق فرهنگی، امنیتی و انتظامی مردم هم، موجب شکل گیری ناهنجاری های و افزایش جرایم و جنایات ِ اخیر گردیده است. به عبارت دیگر، انحراف دستگاه های فرهنگی از وظیفه اصلی ِ خود، و ضعف در حفاظت از مال و جان و ناموس مردم از سوی دستگاه های انتظامی و امنیتی ِمتولی، نقش اصلی را در این میان ایفا می کند.
ممکن است برخی بگویند، آیا عدم رعایت حقوق اقتصادی مردم، نقشی در جنایات ِ اخیر ندارد؟ پاسخ من این است که قطعا دارد، اما از حیث رتبه، در حال حاضر در رتبه سوم قرار می گیرد. افراد زیادی عامل اصلی ِ ناهنجاری های موجود در جامعه را در مسایل اقتصادی جستجو می کنند که البته تاثیر عوامل اقتصادی کاملا درست است و بدیهی است مسایل اقتصادی نقش مهمی در جنایات و ناهنجاری های فعلی ایفا می کند.
اما به عقیده من، عامل اصلی ِ جنایات اخیر، در وهله نخست عدم رعایت حقوق فرهنگی ِمردم و ضعف در حفاظت از امنیت مردم است. اینکه چند شرور وارد باغی شوند و به زنان شرکت کننده در مهمانی تجاوز کنند، در وهله اول به اقتصاد مربوط نمی شود بلکه نادیده گرفتن حقوق فرهنگی و ضعف انتظامی، موجب چنین امری است. اینکه در فلان روستا 11 مرد به یک خانم تجاوز میکنند، در وهله اول به اقتصاد برنمی گردد. اینکه سه تازه جوان چرا باید در اتومبیل خود قمه یا چاقو حمل کنند و بدتر اینکه مرتکب قتل عمد نیز شوند، در وهله اول به ضعف اقتصادی مربوط نمی شود. اینکه فردی در میدان کاج با چاقو زخمی شود و قاتل عربده کشی کرده و مردم حاضر در محل صرفا به فیلمبردای بپردازند، در وهله نخست به اقتصاد مربوط نمی شود.
هر چند نقش مسایل اقتصادی در وقوع تمام این موارد غیر قابل کتمان است، اما هنوز 5 سالی زمان باقی است تا آثار اصلی عدم رعایت حقوق اقتصادی مردم را مشاهده کنیم. هر چند اکنون برخی آثار ِ این امر کاملا هویداست (مثلا در ناهنجاری های اخیر)، اما اثر ِ اصلی چنین امری (مثل افزایش بی رویه طلاق ها، کاهش ازدواج ها، مختل شدن چرخه اقتصادی از طریق افزاییش بدهکاران چکی و ... ، افزایش غیرقابل باور نرخ بیکاری، افزایش بیماری های روحی ناشی از تالمات اقتصادی و ...)، هنوز به نحو کامل نمایان نشده که از صمیم قلب امیدوارم هرگز چنین روزی فرا نرسد.
مهدی دیگرخواننده "انتخاب" نیز معتقد است:اول از همه معذرت خواهی کنم شاید بعضی حرفام تلخ باشه
وقتی صداقت و پاکی از زندگی خیلی از ماها رخت بسته و یا کمرنگ شده از محل کارمون گرفته تا رفت و امدمون تو خیابونا نگاههای ناپاک دوستیهای خیابونی اینترنتی تلفنی اهمیت نداشتن مال حلال و حرام سبک شمردن اوامر خدا جون کم کاری کردن تو هر مقام و منسب حیف و میل بیت المال سر هم دیگه کلاه گذاشتن حق و ناحق کردن ادعای دینداری و در عمل کاملا بی دین بودن قانع نبودن به زندگی خودمون و حق کس دیگرو خوردن قانون بی ارزش چک که باعث بی اعتباری معامله ها و بوجود اومدن درگیری بشه از بین رفتن ارج و قرب روحانی به خاطر سوء استفاده یه عده از این لباس مقدس اهمیت ندادن به حفظ حریم محرم و نامحرم که باعث هزاران هزار فساد شده اجرا نشدن قانونهای بازدارنده اگه قانون باز دارنده ای باشه سرگرم شدن مسوولین به دعواهای خودشون و در نتیجه گرفتاری بیشتر و بیشتر مردم آخ خدا خسته شدم از گرفتاری مردم خدایا هممونو نجات بده بدست آقای غایب از نظرمون باعث همه اینا سبک شمردن و یا اصلا گوش ندادن به خواسته های خدای مهربونتر از همس .
همه اینا دست به دست هم میده میشه جنایتهای تلخ پل مدیریت خمینی شهر کاشمر عقرب موتور سوار چاقو کشیهای این روزا رو دو تا روحانی که قصد و نیت خیر خواهی داشتن میشه جنایتهای حمله های مسلحانه به طلا فروشیها آدم رباییها خفت گیری ها تجاوزها
خیلی دلم برا ایرانمون میسوزه خیلی
با این همه نعمت و اصالتی که تو دنیا بینظیره اینه وضعمون آخه چرا تا کی خدایا آقامونو برسون دیگه نایی نداریم
دلم از کشته شدن مرحوم داداشی خیلی گرفت خدا بیامرزدش روحش شاد .
کوروشبـــــــنام خداوند جان و خــــــــــــــرد : روح الله دادشی خدابیامرز در واقع توسط 3 تا جوان لاغر مردنی کشته نشد .بلکه قربانی فرهنگ غلط جامعه ما شد..جامعه ای که حرمت بزرگتر و کوچکتر بودن دیگر ارزش نیست ..بی اخلاقی و بی ادبی نه تنها از قبح افتاده بلکه نشانه فخر هم شده!! بجای اینکه خرد ورزی بزرگی و ادب و متانت نشانه بلوغ باشد چاقو کشی و استعمال مواد مخدر و گستاخی نشانه بلوغ فرد میشود..
قتل ناجوانمردانه داداشی زنگ خطر فرو پاشی اخلاق جامعه ماست ..فرهنگ زیبای ایرانی نه تنها فراموش شده بلکه جامعه ما از ایرانی بودن خود فاصله گرفته و به نوعی هویت ایرانی خود را از دست داده..امروزه ایرانی بودن را فقط باید در شناسنامه جستجو کرد همانطور که بعضی فقط شناسنامه ای مسلمان هستند...متاسفانه باب شده هر کی و هر چی کار زشتی میکند می گویند یا ایرانی است یا ما ایرانی ها اینطور یا آنطور!!!! فرهنگ ناب ایرانی مال گذشتگان پر افتخار ما بود و ما فقط با وام گرفتن از آنها ژست میگیریم بدون آنکه ادامه دهنده انان باشیم. من معتقدم وقتی که ما فرهنگ و اخلاق را از دست دادیم یا از آن دور شدیم دیگر ایرانی نیستیم فقط شناسنامه هایمان نام ایرانی دارد و فقط آبروی نیاکانمان را می بریم و گرنه هویت دیگری پیدا کردیم. با سپاس
یکی از خوانندگان دیگر که از نام "در جستجوی زندگی" استفاده کرده می نویسد:اگه زخمي هست بايد روي اون مرهم گذاشت اما متاسفانه در كشور ما روي زخم نمك ميريزند چون فكر ميكنند كسي ديگه اين زخم رو نميبينه اما از فرياد غافلند !
و اين حكايت كشوريست كه داره فرياد ميزنه كجاست روزهاي روشن من !
متاسفانه به جايي رسيديم كه فراموش كرديم كلمه اي به نام انسانيت وجود داره ! كه اگر هست چطور يك انسان رو جلوي چشم ده ها نفر آدم نيمه جان ميزاريم و و آن ده ها نفر نه تنها كمكي نميكنند كه با فرد نيمه جان شوخي هم ميكنند ! اين شبيه حركت گلادياتور ها و تماشگران رومي عصر فسيل نيست !؟ چگونه 3 جوان كه از عكس آنها مشخصه سنشون كمتر از چيزيست كه حتي قوه تخيل ما اجازه بده فكرش را بكنيم به قتل قويترين مرد كشورمون دست ميزنند ! نكنه بازسازيه سريال پهلوانان نميميرند در زمان ماست ! به كجا رسيديم كه در يكي از مذهبي ترين شهرهاي كشورمان در يك مهماني خانوادگي دست هاي مرد ها را ببندند و به زنها كه اقليت مذهبي هم در جمعشان بوده تجاوز بكنند ! نكنه باز مغول ها به ايران حمله كردند !؟ خدايا كلمه عشق حرمت داشت خاطره داشت داستان ها داشت !!! فرهاد ما كجاست كه ببيند عاشق هاي زمان ما بر سينه شيرين خنجر ميزنند و مجنون كجاست كه ببيند ليلي را به جرم شكستن جام جلوي چشم همه به قتل ميرسانند !!! عشق هاي اين دوران هم مانند زاينده رود و درياچه اروميه فقط اسمي براشون باقي مونده و گرنه كدام عاشق فرصت زندگي كردن رو از معشوق ميگيره ! كدام انسان توان فكر كردن به اين همه زشتي رو داره ؟
يك جمله تاريخي رو به ياد ميارم در سال 1384 از يكي از كانديداهاي رياست جمهوري كه گفت آيا واقعا مشكل كشور ما موي جوانان ماست ؟بعد از گذشت 6 سال ما هنوز منتظريم كسي جواب اين سوال را بدهد !
بيكاري , سن بالاي ازدواج , آمار طلاق , سربازي , فساد و فحشا , دروغ , تهمت , خرافات , دين گريزي , ناامني و ... آيا مشكل به حساب مياد يا نه ؟
آيا ما حق زندگي با آرامش در وطن رو داريم ؟
اصلا كسي هست كه حق ما رو بگيره يا چاقو و قداره برداريم و ما هم حق ديگران رو بگيريم حتي اگه اون حق فريادي باشه به بلندي زندگي !؟
محسناول انکه از قتل این پهلوان با اخلاق آنهم به دست چند جوجه لات بسیار بسیار متاسف شدم . به خانواده بستگان و دوستانش هم تسلیت می گویم .
به نظرم مسئله با یک تسلیت و یا دستگیری و اعدام حل نمی شود و اگر شده بود هر روزی شاهد فاجعه ای نبودیم . این قتل مرحوم داداشی یا حمله به دوروحانی جوان به خاطر دفاع از ناموس مردم و برخورد با ناهنجاری و یا حمله و آدم ربایی و تجاوز دسته جمعی در باغی در خمینی شهر و ...همگی یک پیام مشترک دارد و آن اینکه متولیان تعلیم و تربیت و مدیران مسئول امور اجتماعی کشور در انجام وظایفشان شکست مسلم و قطعی خورده اند .. و برای اداره جامعه امروز حرفی برای گفتن و تئوری عالمانه ای برای اجرا ندارند. تنها تئوری که من شخصا مشاهده نموده ام چشم در مقابل چشم و نفس در مقابل نفس بوده است .
من مسئول این فاجعه و همه فجایع از این دست را کسانی می دانم که فقط حرف می زنند و تصور می کنند با چند دعا یا نصیحت و یا گرفتن و درس عبرت دادن ها کار حل می شودو چقدر ما هر روز درس عبرت می دهیم در مقابل چشم کودکانمان آدمها را به بالای دار می کشیم . و چه درس عبرتی !!!
من مسئول این وقایع را آنانی می دانم که با اندک بهانه ای دانش آموزان معصوم در مدارس را با شدیدترین رفتارهای وحشیانه تنبیه می کنند و در نهایت انسانهای خشن تحویل این جامعه می دهند .
من مسئول این وقایع را کسانی می دانم که به جای استفاده هوشمندانه از ابزارهای رسانه ای مثل ماهواره به جای تنوع بخشیدن و گسترده کردن و عالمانه نمودن برنامه های رادیو تلویزیونی تنها برنامه های بی محتوا یخ و خشک و نا متناسب تحویل جامعه می دهند و به جای رونق بخشیدن به فضای رسانه ای آسمان ایران تلاشس می کنند چادر به سر ایران بکشند.
...خلاصه آنکه مگر جامعه ما چه چیزی به خورد فرزندانش داده است که از آنها اکنون انتظار رفتار متمدنانه دارد ما دقیقا آنچه را کاشته ایم درو کرده ایم .
وقتی سرنخ همه ی این چراها را می گیرید و دنبال می کنید به یک نقطه سرچشمه می رسید و آن اینکه (مردونه سانسورش نکنید اصل مطلب این جمله است ) شبانانی بر کرسی سلطانی نشسته اند و سلاطین ما ...
حمیدمیگن آخرین نفری که میفهمد معتاد شده است خود شخص است و این نشات گرفته از نوعی غرور است که ما ایرانیها دچارش هستیم همیشه فکر میکنیم اوضاع بر وفق مراد است یا حداقل میتونیم مسایل را کنترل کنیم و این تفکر که در همه لایه های فردی و اجتماعی و مدیریتی مشهود است انقدر ادامه پیدا می کند تا تبدیل به فاجعه بشه بعد از آن میخوایم به سریعترین شیوه ممکن آنرا از بین ببریم خواه با حل مساله خواه پاک کردن صورت مساله.
مدتها بود نشسته بودیم و خشونتهای موجود در جوامع غربی را به عنوان یکی از نقاط ضعف شان مطرح و حتی گاها بزرگ نمایی میکردیم و از خودمان غافل بودیم و یا باصطلاح غرور چشمانمان را کور کرده بود.و حال که تازه فهمیده ایم در چه مشکلات اخلاقیی دست و پا میزنیم با همان شیوه واکنش سریع تنها کاری که میکنیم مسببین فاجعه را در سریعترین زمان ممکن دادگاهی و به مجازات میرسانیم با عنوان جریحه دار شدن افکار عمومی یا بهتر بگم پاک کردن صورت مساله.یکبار جانی میدان کاج یکبار متجاوزان خمینی شهر بعد از آن جانی پل مدیریت و اخری قتل روح الله داداشی و دهها مورد مشابه دیگر.آیا با به مجازات رساندن همه این جانیان ان هم در سریعترین زمان ممکن واقعا گره گشا خواهد بود؟ مسلما خیر چون مشگل اصلی فرد یا افراد نیست مساله اصلی نوعی خشونت و عصبیت نهفته در قشر جوان زیر سی سال است که ریشه در بسیاری از مسایل مختلف دارد که سالیان سال است نادیده گرفته شده است مسایلی مانند
1-شیوه های غلط اموزشی تربیتی2- عدم مکانهای مناسب جهت تخلیه انرژی جوانان مانند مکانهای تفریحی مناسب3-سردرگمی جوانان امروزی مابین تربیت اسلامی و زندگی غربی به جهت ضعف مفرط شیوه های آموزش اسلامی فعلی4-عدم برنامه های مفرح و سالم در رسانه های تصویری و در نتیجه گرایش جوانان به فیلمهاو بازیهای خشونت امیز از طریق اینترنت و ماهواره5-وضعیت نامناسب اقتصادی 6-اجرای اعدام در ملا و ترویج خشونت و دلایل مختلف دیگر که در این مقال نمی گنجد.اما اگر واقعا خواهان حل کردن این مسایل باشیم بایستی همه علل مختلف انرا بررسی کرده و انرا بصورت ریشه ای از بین ببریم وگرنه اگر حتی همه قاتلین را دستگیر کنیم و همین امروز هم همه شان را اعدام کنیم شاید انها را به جزای عملشان رسانده باشیم اما ممکن است در هر لحظه و هر مکان جنایتی دیگر اتفاق بیفتد
محمد علی: علت تامه اين همه ناهنجاري و گستاخي، تعطيل کردن احکام نوراني اسلام در اين مملکت مدعي اسلام است.
1- چرا مفسدين را آنگونه که خدا فرموده مجازات نمي کنند: «سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مي جنگند و در زمين به فساد ميكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت (مائده - 33)
2- چرا دست سارقين بريده نمي شود:
« و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است (مائده - ۳۸)
و بسياري احکام ديگر که در قرآن و سنت آمده است.
در همين مورد اخير اگر دستهاي قمه کش اين سه جنايتکار بريده شود ديگر کسي جرأت حمل چاقو خواهد داشت.
البته بسيار واضح است که وقتي مراعات حال سازمانها و بوقهاي حقوق بشري ضد بشر اولويت داشته باشد ، احکام خدا معطل مي مانند و جرثومه فسادي مانند سکينه محمدي با آنهمه شقاوت و قساوت فقط و فقط ميهمان قوه قضاييه است و هر وقت دلش تنگ شد به مرخصي هم مي رود!
به خداوندي خدا قسم تا قوه قضاييه اصلاح و مجري احکام اسلام نشود کاسه همين کاسه و آش همين آش خواهد بود.
اين مسائل را به زمينه هاي فرهنگي و از اين دست توجيهات مسخره مربوط نکنيد. البته فرهنگ خوب است و اساس سعادت جوامع اما همين کشور بي فرهنگ سعودي را نگاه کنيد پايين بودن جرم و جنايت آنها از با فرهنگ بودن آنهاست؟ نه . به اين دليل است که حاکم شرع آنها بدون توجه به توصيه و اخم اين و آن، حکم قاطع صادر مي کند و هر از چند گاهي تعدادي دست و پا و گردن مجرمين را در ملأ عام قطع مي کند و امنيت را به جامعه مي بخشد.
محسنمردم ايران به بلوغ اجتماعی نرسيده اند. خشم را حتی در ساده ترين مواجهات نشان می دهند. بی فرهنگی در همه جا خود را نشان می دهد و متاسفانه روز به روز در حال گسترش است. نماد شخصيت مردم ايران در رانندگی آن هاست! عدم رعايت حق ديگران، تنها به خود اهميت دادن و هيچ حقی برای ديگران قايل نبودن مشخصه ايرانی است.
تا زماني که نپذيريم در اين زمينه مشکل داريم نمی توانيم راه حلی پيدا کنيم. متاسفانه تعريف های نامربوط که مسئولان(روسای جمهور) از مردم می کنند نوعی غرور کاذب را ايجاد می کند که هر کس خود را بهترين بداند و به فکر رفع عيب خويش بر نيايد. مسلما نظر من تخصصی نيست اما معتقدم که متخصصان جامعه شناسی می توانند پس از آسيب شناسی جامعه ايرانی نسخه ای برای آن بپيچند. معيار پيشرفت فرهنگ اجتماعی هم پيچيده نيست. به نظر من هر گاه در خيابان های شهر نظم عبور و مرور و احترام به حقوق ديگران نمود پيدا کرد، بسياری از اين مشکلات حل خواهد شد. ياد خواهيم گرفت که ديگران نيز حقی دارند و در نتيجه ديگران را راحت تر تحمل خواهيم کرد که درگيری و سرانجام مصيبت بار رخ ندهد. مشکل اصلی کشور ما در حال حاضر به نظر من فرهنگی است. فرهنگ خوب نيز احترام به حقوق ديگران و پايمال نکردن آن است.
آزرمینبه نظر من مردم ما به سوی بی هویتی پیش میروند به دلایل گوناگون فرهنگی-اجتماعی والبته اقتصادی.به لحاظ فرهنگی ما یک فرهنگ مختلط داریم که دارای ریشه های ایرانی-اسلامی-مغولی وحتی اروپایی است البته همه التغاطی جوانان ما یک احساس سردرگمی فرهنگی دارند.دربعداجتماعی نیز ما فاقد مدنیت نهادینه وپایگاه اجتماعی قوی هستیم . گاهی اصول اولیه روابط اجتماعی هم توسط شهروندان رعایت نمیشود.آموزش از درن خانواده ها غالبا ضعیف است ودر مدارس نیز بدان پرداخته نمی شود.
اما عامل مهم اقتصاد وقتی فرد از دوران سخت نوجوانی به دوران جوانی میرسد و می خواهد طعم شیرین آن رابچشد با کوهی ازمشکلات مالی روبه رو میشود که کامش راتلخ می کند. مشکل شغل-مسکن وبه تبع آن مشکل ازدواج.وقتی خانواده نتواند فرزندش را تامین کند خودش هم نتواند در جامعه موقعیتی به دست آورد مسلما باعث سرخوردگی و ایجاد فشارهای عصبی به آنجوان میشود.مگراین معضلات اکثرا توسط همین جوانان ناکام و سرخورده به وجود نمی آید؟وقتی جوان از سوی خانواده واجتماع مدام پاسخ منفی به نیازهایش بشنود چطور می شود انتظار داشت طغیان نکند؟ درشرایط کنونی بیشتر خانواده ها ازعهده مخارج زندگی برنمی آیند چه رسد به هزینه در امور فرهنگی یا حتی داشتن یک مسافرت خوب و مفرح درسال!
خواننده ای که به نامش اشاره نکرده نیز می نویسد: با کمال تاسف باید بگم اوضاع فرهنگی و اخلاقی در ایران رو فقط با لفظ "انحطاط" میشه توصیف کرد. بنده نزدیک به سه ساله در اروپا زندگی می کنم و خدا رو گواه میگیرم روی هم رفته(تکرار می کنم روی هم رفته) اوضاع اخلاقی مردم اتریش یعنی کشوری که من درش زندگی میکنم به مراتب بهتر از ایرانه. من تمام دوران دانشجوئیم رو در تهران بودم. باور بفرمائید کمتر روزی میشه که آدم در مرکز شهر باشه و دعوا و کتک کاری نبینه. بالاخص در روزهای تابستان که هوا گرمه مردم نسبت به همدیگه خیلی خشن تر رفتار می کنن. هیچ وقت یادم نمی ره یک روز ماه تیر در خیایان انقلاب من با فاصله صد متر دوتا دعوا دیدم که تو یکیشون طرف سرتا پا پر خون بود. من نمی گم تو اتریش همچین چیزی نیست تو اتریش هم آدم میکشن جسدش رو تیکه تیکه میکنن میذارن تو فریزر. همه دنیا از این اتفاقا میفته ولی بیایم آمار گیری کنیم تا ببینین واقعا مردم اروپا با همدیگه مهربون ترن یا ملت ما. تو تهران چشم چرانی خیلی زیاده. دروغ گوئی زیاده. دزدی زیاده. نادیده گرفتن حق ضعفا زیاده. به خدا تو اتریش من چشم چرونی خیلی کمتر میبینم. دروغ خیلی کم می شنوم. دزدی نمی بینم.
تو تهران که بودم علی الاغلب دوستان نزدیکم یا به طور مستقیم یا به طور غیر مستقیم (منظورم نزدیکان درجه یکشون) حداقل یه بار خفت گیری رو تجربه کرده بودن. نمی گم تو اتریش خفت گیری نمی شه ولی خداوکیلی اگه همچین اتفاقی بیفته خبرش با تیتر بزرگ تو روزنامه درج می شه. فکرکنین اگه قرار باشه خبرهای مربوط به خفت گیری رو در فقط یک منطقه از تهران هر روز با تیتر بزرگ توی یه رزونامه انعکاس بدن. خدائیش مملکت دچار کمبود کاغذ میشه. چرا تعارف کنیم. واقعیت اینه که شعارهاتوی این چندین سال بعد از انقلاب عالی بوده وعظ و منبرها پربار بوده و... ولی نتیجه چیز دیگه ای میگه.
ناشناس دیگری می نویسد:عده اي از دوستان در اخبار مرتيط اظهار نظر كرده اند كه ضعف نيروهاي انتظامي در كنترل امنيت شهروندان باعث وقوع چنين حوادثي است بنده معتقدم هر چند ايجاد امنيت و مبارزه جدي با اشرار و اراذل اوباش و مزاحمين نواميس مردم از اولويت هاي كاري ناجاست كه تا كنون اهمال نموده اند ولي علت اصلي جاي ديگر است و آن از بين بردن نشاط و ايجاد انواع فشارهاي روحي و رواني بر مردم است كه باعث چنين ناهنجاريهائي ميگردد. امروزه خونسردترين افراد در مقابل مسائل روزمره از كوره بدر ميروند چرا؟؟ فشارهاي اقتصادي و بالاتر از آن فشارهاي فرهنگي بقدري بر اعصاب مردم تاثير گذاشته كه نه تنها حس همزيستس مسالمت آميز از ميان رفته بلكه تبديل به يك حس پرخاشگرانه نسبت به همديگر گرديده.
در قبول يا رد نظر بنده مختاريد ولي بعقيده بنده ما ديگر مردمان خوشحال و خوش اخلاقي نيستيم چرا؟؟ فقر اقتصادي - فقر فرهنگي- بيكاري - عدم صداقت مسئولين با مردم - ناآگاه فرض كردن مردم توسط مسئولين - عدم اعمال صحيح قانون - بزرگترين عوامل وقوع چنين فجايعي در كشور است . من بعضا ميبينم چندين روز متوالي است كه حتي لبهايم روي يك لبخند كه چه عرض كنم يك تبسم را نديده چرا؟؟ من مقصرم؟؟ وقتي يك جمله نادرست و بعضا عوامفريبانه از يكي از مسئولين مشنوم ناخودآگاه اعصابم بهم ميريزد. با يك خريد ساده وقتي تورم 70 درصدي را ميبينم و از مسئولان ميشنوم كه درصد تورم جزئي است ديوانه!! ميشوم اين در كليه روابط اجتماعي بنده حتي با خانواده ام تاثير گذار است. و الي آخر... مقصر كيست؟؟ عامل از بين رفتن نشاط كيست؟؟
علی و. راد معتقد است: به نظر من با نگاهی اصولی به تجربهی هزارهی ایران اسلامی در دوران مختلف و نگاهی تاریخی به تمدن فرهنگی مردم ایران زمین (رعایت قواعد حاکم بر باور های اخلاقی و دینی مردم) و همچنین دیگر دوران تاریخی سرزمین خود همانند آداب دانی دوران هخامنشی و سلحشوری دوران ساسانی (خطوط قرمز در همه جای تاریخ وجود دارد, و بهترین مرز برای جدا کردن اخلاق و ضد اخلاق میباشد و روحانیت سالم همواره بر این پافشاری تاریخی داشته است) , میتوان از تمام نکات مثبت در تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرده و میتوان ناهنجاری ها را نیز پیشبینی نمود و از بروز آن ها جلوگیری کرد
درست است که ضعف فرهنگی داریم که در شخصیت هر انسان وجود دارد و این طبیعت انسان است ولی نباید ضعف فرهنگی در کل را با اخبار غیر مترقبه و پیشامد های ناگوار و یا اشتباهات فردی اشتباه گرفت و سیاه نمایی خواند. همانطور که در سالگرد شهادت امامان عزیزمان بیشتر به یاد آن ها میفتیم, و یاد آن ها را گرامی میداریم و از نحوه شهادت ایشان سخن میگوییم, آیا این سیاه نمایی تاریخی است؟ اینطور نیست. بلکه آن یاد آواری آزادگی و و نشان قدرت خروج انسان از بحران و مقابله با ظلم است
اساساً برای خروج کشور از چنین بحران هایی که گاه چنین دامن گیر شده، چرا از تمام نکات مثبت تاریخی خود بهره نبریم؟
داشتن زخم های کهنه باید نشان از تجربه باشد, و نه گذار ناگوار از سنت به مدرنیته! ما هم که زخم کهنه کم بر جای جای پیکر خود نداریم!
زیر نظر فقهای اسلامی و با ترویج اینکه ما که بودیم, از کجا آمدیم, چه خطراتی را در طول تاریخ پشت سر گذاشتیم, دوستان و دشمنان ما که هستند و در چه شرایطی به سر میبرند ,ظاهر گرایی، سطحی اندیشی، منفعت طلبی، بخل، کینه، حسد، ناراحتی از رشد دیگران و حتی سنگ اندازی در راه پیشرفت سایرین، و ... راحت تر و مطمئن تر میتوان با این ضعف های فرهنگی برخورد کرد
ناشناس دیگری می نویسد: فشار اقتصادی بر مردم از یک سو باعث شده که عده زیادی یا بیکار باشند یا اگر کار دارند با ده ساعت کار حقوقی حدود 400 تومان بگیرند که باعث فشار عصبی و کاهش تواناییی فرد میگردد و زمینه را برای فوران و تخلیه عصبی باز میگذارد
محدودیتهای اجتماعی که حکومت بر مردم قرار داده مانند دخالت در زندگی شخصی و محدود کردن رفتارهای افراد در پوشش و تفریح و فیل دیدن و خوردن و حتی دخالت برگزاری مراسم جشن خصوصی مثل ازداواج باعث یک نوع عقده درونی شده و مردم که نمی توانند به مقاوم بالاتر یعنی حکومت اعتراض کنند به ناخداگاه به کسانی با مقام پایین تر یعنی مردم معمولی اعتراض کرده و تنش عصبی جامعه تا حدود زیادی ناشی از این است
محدودیتهای عرفی و خانوادگی که فرهنگ غلط بر مردم حاکم کرده سومین علت له شدن مردم تحت فشار عصبی است
امروز در جامعه ما 60 میلیون افراد داریم که همگی امکان دست زدن به جنایت را دارند یعنی تحصیلکرده و بیسواد ندارد و اگر چه 60 میلیون جنایتککار باالفعل نداریم ولی هرکسی امکان دست زدن به یک جنایت را به صورت بالقوه دارد
مثلا شما فرض کنید پشت ترافیک هستید برای مدت نیم ساعت و ماشین شما به علت کمبود بنزین کولرش خاموش است و کاملا در گرمای تابستان عرق کرده اید حال اگر یکی یک فحش به شما بدهد صد در صد با او درگیر می شودی و شاید جنایتی ترکیب شوید
این اتفاق برای هر یک از ما ممکن است بیفتد پس همه ما بالقوه ممکن است دست به جنایت بزنیم
اگر خیلی ها دست به درگیری نمیزنند نه اینکه از نظر روحی مشکل ندارند بلکه به علت ترس است
ناشناسدر خبرها آمد 30 درصد ایرانی ها دچار مشکلات روانی هستند و این امر با رشد فزاینده ای روبرو است. عمده این مسائل ناشی از مشکلات معیشتی، فقر، فاصله طبقاتی و فقر فرهنگی که در افراد جامعه به صورت عقده های پنهانی شکل میگیرند و در حوادث این چنینی عنان از دست داده و منجر به چنین فجایعی میگردند متاسفانه مبلغین دینی به جای آنکه به ریشه یابی اصولی مسائل بپردازند با حاشیه پردازی باعث دین گریزی، روی آوردن به فرقه ها مانند شیطان پرستی و ... را موجب می گردند در فجایعی مانند کاشمر نه حجاب دخیل بود و نه متجاوزین سابقه شرارت داشتندآیا باز هم باید بی حجابی را مشکل بزرگ مملکت تلقی نمود چگونه می شود که یک ترافیک که امر عادی این روزهای شهرهای بزرگ است منجر به نزاع و قتل میشود؟ آیا پزشک مرد زنان و زایمان در این امر دخیل است؟
جامعه ایرانی نشان داده هیچ گاه با زور تن به کاری نمیدهد همانگونه که طرح کشف حجاب جایی در بین مردمان ایران نداشت طرح حجاب اجباری نیز با شکست مواجه خواهد شد کما اینکه پیش از این چنین بوده پس شایسته است با بررسی صحیح مشکلات مردم و نه سطحی نگری مانع اتفاقات اینچنینی شد.
سامان می نویسد: به نظر من علاوه بر ضعف در سياست هاي فرهنگي، ضعف شديد مديريتي در دستگاه هاي مسئول در حوزه امنيت، از جمله نيروي انتظامي، وزارت كشور ، صدا و سيما و ... ميتواند از عوامل اين گونه حوادث تلقي كرد. به طور مثال در حال حاضر اولويت كاري در نيروي انتظامي طرح حجاب و عفاف و جمع آوري ديش هاي ماهواره مي باشد. مشخص است كه با تواني كه نيروي انتظامي در اين در طرح ها گذاشته است جايي براي تامين امنيت مردم در خيابان حتي در روز روشن باقي نمي ماند.و حتي اصرار بر اين گونه طرح ها همچنان باقي مي ماند و به چرايي اين مسئله توجه نمي شود كه با گذشت چنديد سال از اجراي اين گونه طرح ها (گشت ارشاد و جمع آوري ماهواره) چرا تا كنون نتيجه مطلوب حاصل نشده و اصرار بر طرح نادرست همچنان وجود دارد.
اما غير از اين مطالب عرض شده به نظر من ريشه اين مشكلات نه در مطالب فوق بلكه در يك مسئله ساده تر و عيان تر است.و آن چيزي به جز مسئله اقتصاد و معيشت مردم نمي باشد. عده اي از كارشناسان قبل از اجراي طرح هدفمندي يارانه ها پيش بيني نمودند كه با اجراي اين طرح و اثرات تورمي ناشي از آن بسياري از قشرهاي مختلف در جامعه به سمت دهك هاي پايين سوق داده مي شوند و لذا به به همان ميزان آمار جرم و جنايت و آسيب هاي اجتماعي فزوني مي يابد چيزي كه در عمل و در حال حاضر به چشم مي آيد و اثرات اين طرح كم كم دارد خود را نشان مي دهد.
به نظر اينجانب در آينده نه چندان دور بايد منظر حوادث بدتر از اين هم بود.
خواننده دیگری می نویسد: این مسائل ربطی به دین نداره.
این که بخش قابل توجهی از مردم ایران به ویژه جوانان به علت های متعددی دین
گریز شده اند شکی نیست.
اما با توجه به این که قبلا نیز چنین اتفاق های رخ میداد اما انقدر بزرگ نمایی نمیشد
باید متوجه بود که حکومتی که تمام تلاشش رو در جهت حفظ نظام.مقابله با آزادی
بیان .تفکر.حجاب.علم و دانش و نابودی مغز های متفکر و احذاب و روشنفکران میکند.
تنها چیزی که میگستراند نا امنی .بی اعتمادی. فساد. فرار مغزها .هرج و مرج و
تنفراز دین است.
البته نباید نقش تربیت رو در اینجا فراموش کرد.تعلیم و تربیت نادرست و مشکلات
زیادی که اکنون مردم در گیر آن هستند میزان تحمل و صبر انسان ها رو به حدی
کاهش داده است که کوچکترین موضوعی آنها را به سر حد جنون و عصبانیت
میکشاند و در عصبانیت تنها چیزی که کار نمیکند عقل است.
نبود تفریح و خوش گذرانی و شادی برای جوانان. محدود کردن آنها در چهار چوب
بسته دینی .عدم توجه به خاسته های روحی و جسمی جوانان .افزایش فقر و
کاهش ازدواج و تابو کردن مسائل و نیاز های جنسی و
روابط خارج از ازدواج. نبودن برابری های اجتماعی و جنسی و....
از مسائلی هستند که انسان ها را پرخاشگر.ستیزه جو.جنگ طلب و بی صبر و تحمل
بار می اورد.
ناشناسبه نظر من جامعه ايران كلا دچار يك نوع افسردگي و تنش ذهني شديد شده است. دليل وقوع اين اتفاقات به چند عامل بر ميگردد. اول عامل اقتصادي چون ما در يك كشور غني به لحاظ منابع و امكانات زندگي مي كنيم اما به لحاظ اقتصادي وضعيت وخيمي داريم.دوم عامل روحي و رواني مثلا ما شاهد هستيم كه همه كشورهاي دنيا و علي الخصوص كشورهاي همسايه ما مرتب در حال پيشرفت هستند و آن وقت ما (مسئولين ما) به فكر اين هستند كه آقاي دكتر ... متخصص زنان و زايمان شرم آور است! مشاهده پيشفت ديگران و عقب ماندگي خودمان از همه لحاظ روحيه ما ايرانيان را تخريب كرده است. از طرف ديگر برخورد غير منطقي متوليان امر با مظاهر تمدن و پيشرفت مثل اينترنت و ماهواره باعث شده تا اين ابزار به جاي اينكه در راه درست و مفيد براي پيشرفت سطح فرهنگ جامعه (خصوصا فرهنگ سازي جوانان) به كار گرفته شوند به بساطي براي معركه گيري و لج و لجبازي ميان پليس و مردم تبديل گردد و در اين ميان ماهواره و اينترنت كاربردي مضر و تخريب كننده فرهنگ يابند.
پس بشین تا بیاد
یکشنبه 2 مرداد 1390 24 جولای 2011
یکی اینکه اگر ملتی شایسته پهلوانان نباشد نصیبش شرمندگی و خوار یست
دیگر اینکه ما تباه شده ایم و ظرفیت پهلوانانی چون غلامرضا تختی و روح الله داداشی
را نداریم
سه دیگر اینست که حریصانه و حقیرانه ، تنها دنبال لقمه ای نان حلال یا حرام هستیم
کوچک و فرومایه هم شده ایم و شگفت نیست که جوانمردان و آزادگان از
این آلودگی ها رخت بربندند
تا چنین است جز تباهی و نیستی پیش رو نیست
حال ما که چنین است ، سیاست و کشورداریمان هم همینست
گویا نفرین حافظ دامن ما را گرفته
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
برآن دیار که طوطی کم از زغن باشد
و حافظ به پهلوانان هم میگوید
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزار دامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بیدل که جای فریاد ست
با این همه ، تخم نیک اندیشی و نیک کرداری در این سرزمین بی ثمر نشده
و دیر یا زود جوانه اش سبز میشود
میراث پهلوان صفتی هم همچنان نفس میکشد و هیچ بدی بی پاسخ نمیماند
و هیچ خون به ناحق ریخته ای هم به هدر نمیرود
می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت
شد گردن بد خواه گرفتار سلاسل
دور فلکی یکسره بر منهج عدلست
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
و گردش آسمان در منتهای هر تاریکی
نوید روشنائی میدهد ، که مولوی بلخی فرمود
در پس هر گریه آخرخنده ایست
مرد آخربین مبارک بنده ایست
رشید دمهری
فرهنگمون
غیرتمون
همه چیزو