پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : هیجان دزدی باعث شد تا تاجر ٤٥ساله فرش، دست به کار عجیبی بزند. او با خودرو شخصیاش اقدام به کیفقاپی و سرقت دو تلفن همراه کرد. این مرد میانسال تحتتأثیر یک دزد چینی دست به این سرقت زد تا هیجان، دلهره و استرس را تجربه کند.
به گزارش انتخاب، روزنامه شهروند ماجرای یک سرقت عجیب را اینگونه منتشر کرد. دوشنبهشب عابران پیاده و خودروهای عبوری در منطقه پیچ شمیران تهران شاهد صحنه عجیبی بودند.
مرد جوانی در وضع بسیار خطرناک از درِ یک ٢٠٦ آویزان شده بود. او سعی داشت چیزی را از داخل خودرو بردارد یا کاری کند که راننده خودرو را متوقف کند. اما نه راننده خودرو را متوقف میکرد و نه مرد جوان دستبردار بود.
این صحنه وحشتناک چند دقیقهای ادامه داشت تا اینکه مرد جوان درنهایت مجبور به رها کردن خودرو شد و خودرو ٢٠٦ هم به سرعت از محل حادثه دور شد.
کیفقاپی در پژو ٢٠٦
بعد از دور شدن ٢٠٦، رهگذران که تا دقایقی پیش شاهد لحظات هیجانی و دلهرهآوری مثل فیلمهای سینمایی بودند، هاج و واج از این اتفاق خودشان را به مرد جوان رساندند. اما داد و بیدادهای مرد جوان که با صدای بلند از مردم تقاضای کمک میکرد، حکایت از یک سرقت عجیب داشت.
راننده ٢٠٦ کیف پول این مرد جوان را به سرقت برد و به همین دلیل هم او برای باز پسگیری کیفش به خودرو سارق آویزان شد تا شاید بتواند کیفش را پس بگیرد، اما سماجت او هم نتوانست این سارق ٢٠٦سوار را از سرقت منصرف کند.
این مرد جوان آنقدرها هم بدشانس نبود. تعدادی از رهگذران وقتی که او از در ٢٠٦ آویزان شده بود به این صحنه مشکوک شدند و شماره پلاک خودرو را برداشتند. موضوعی که باعث شد تا روند رسیدگی به این پرونده مشکوک خیلی زود به نتیجه برسد و راننده ٢٠٦ بهعنوان متهم از سوی پلیس دستگیر شود.
جوان مالباخته آویزان به خودرو
این جوان مالباخته دقایقی پس از حادثه خود را به کلانتری ١٠٧ فلسطین رساند و ماموران این کلانتری را در جریان این سرقت عجیب قرار داد.
او در اظهاراتش به ماموران پلیس گفت: «من به همراه یک نفر دیگر حوالی ساعت ١٠ شب از مقابل پاساژ علاءالدین سوار یک ٢٠٦ شدیم. من از پاساژ علاءالدین دو دستگاه تلفن همراه خریده بودم و میخواستم به خانه بروم. دیروقت بود و تاکسی در خیابان نبود، اما بعد از چند دقیقه یک پژو ٢٠٦ جلوی پایم ترمز کرد. اول مردد بودم که مسافرکش است یا نه اما وقتی دیدم یک مسافر دیگر هم سوار این خودرو شد، من هم سوار شدم. بعد از طی مسافتی آن کسی که با هم از پل حافظ سوار خودرو شده بودیم، پیاده شد و من با راننده تنها شدم. وقتی به نزدیکی پیچ شمیران رسیدیم، از خودرو پیاده شدم. خواستم کرایه را به راننده بدهم که ناگهان به طرز عجیبی کیفم را از دستم قاپید. من هم که توقع چنین صحنهای را نداشتم برای بازپسگیری کیفم به در خودرو آویزان شدم و با همین وضع چند متری حرکت کرد. او گاز میداد و من سعی داشتم هرجوری شده کیفم و موبایلها را پس بگیرم، اما فایدهای نداشت. او سرعتش را بیشتر کرد و من هم از ترس جانم درِ خودرو را رها کردم. ترسیدم صدمه جدی ببینم و کارم به بیمارستان بکشد، به همین دلیل قید کیف و موبایلها را زدم.»
او پس از این اظهارات شماره پلاک خودرو را تحویل ماموران کلانتری داد.
دزدی تاجر فرش بهخاطر هیجان
ماموران بلافاصله با استعلام پلاک به سراغ صاحب خودرو رفتند و او را دستگیر کردند. متهم پس از دستگیری توسط جوان مالباخته شناسایی شد، اما این سارق ٤٥ساله هم خیلی زود به این سرقت اعتراف کرد و مدعی شد که این کار را برای هیجانش انجام داده و او اصلا اهل سرقت و کار خلاف نیست.
ادعایی که بررسیهای پلیس آگاهی هم آن را تأیید میکند.
تحقیقات پلیس نشان داد که این متهم نهتنها تاکنون هیچ سابقه کیفری نداشته بلکه تاجر فرش است و اوضاع مالی خوبی هم دارد. اما چرا یک تاجر فرش دست به سرقت زده است، آن هم به چنین شیوهای؟ به خاطر یک کیف پول و دو دستگاه تلفن همراه؟
اینها سوالاتی بود که این سارق در اظهاراتش به بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ٣٤ تهران به آنها اینگونه پاسخ گفت: «من ٤٥سال سن دارم و تاجر فرش هستم. بیشتر هم با چین کار میکردم، چون در چند سال اخیر رابطه اقتصادی ایران با چین بهگونهای بود که صادرات فرش ایران به این کشور بازار خوبی داشت. من هم چند سال بود که با چند مشتری چینی کار میکردم. دو سال پیش که برای انجام کارهایم به چین رفته بودم، چند ماه در این کشور اقامت داشتم. شبها هم برای تفریح به کلوبهای شبانه میرفتم. در همین رفتوآمدها با یک چینی آشنا شدم. او دزد بود؛ درواقع من با یک دزد چینی آشنا شده بودم. او انگلیسی را خیلی خوب صحبت میکرد. چندباری همدیگر را دیدیم و همصحبت شدیم. حرفهای جالبی میزد. از سرقتهایش برایم تعریف میکرد. از حوادثی که برایش هنگام سرقتها اتفاق افتاده بود. یکبار از او پرسیدم که چرا این کار را انجام میدهی؟ او به من گفت سرقت هیجانانگیز است. پولش زیاد مهم نیست، هیجانی که در این کار هست از همه چیز برایم مهمتر است. او به من گفت که دزدی را بهخاطر هیجانی که دارد انجام میدهد. این حرفها برایم خیلی جالب بود و در ذهنم ماند.»
او در ادامه اظهاراتش درباره شب حادثه و انگیزه اصلی از این سرقت عجیب به بازپرس ایزدموسی گفت: «آن شب درحال رفتن به خانه بودم که گذرم به خیابان جمهوری افتاد. نمیدانم چه شد که یاد حرفهای آن دزد چینی افتادم. خیلی وسوسه شدم تا من هم این هیجان را تجربه کنم. تصمیمم را گرفتم، انگار همه چیز یک دفعه جور شد. یک نفر را دیدم که دو گوشی تلفن همراه خریده و دم پاساژ علاءالدین منتظر خودرو است. پیش خودم فکر کردم این آدم برای خرید به اینجا آمده و باید پول زیادی هم همراهش باشد. همه چیز آماده بود تا من این هیجان را تجربه کنم. سوارش کردم. برای اینکه شک نکند، یک مسافر دیگر هم سوار کردم. شانس آوردم که مسافر دومی زودتر پیاده شد و من با سوژه تنها شدم. دنبال فرصت مناسب بودم تا کیف پول و گوشیهایش را بدزدم. مسافر جوان وقتی داشت از خودرو پیاده میشد، من به سرعت کیف پول و گوشیها را قاپیدم و از محل دور شدم.» او به ماموران گفت: «من احتیاجی به این پولها ندارم. انگیزه من از این سرقت فقط تجربه هیجانی بود که از آن دزد چینی شنیده بودم.»
پس از اظهارات این سارق تاجرپیشه، به دستور ایزدموسی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ٣٤، برای بررسیهای بیشتر این پرونده به همراه متهم در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفت.