arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۰۶۰۴
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۰۹ - ۱۴ تير ۱۳۹۰

مختاباد: گفته‌اند وقتي اين آقايان كنسرت مي‌دهند، شلوغ مي‌شود و ، زن‌ها و مردها به هم مي‌خورند

نه مي‌گويند نبايد كنسرت برگزار شود حتي من شنيده بودم كه عده‌اي گفته‌اند وقتي اين آقايان كنسرت مي‌دهند، شلوغ مي‌شود و وقتي جمعيت مي‌خواهند از در بروند بيرون، زن‌ها و مردها به هم مي‌خورند، تكليف شرعي آن بر عهده كيست؟! كه من هم در پاسخ گفتم در نماز جمعه هم اين اتفاق مي‌افتد تكليف شرعي آن بر عهده كيست؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 مرجان صائبي: انتشار آلبوم «سايه دوست» و كنسرت اخير عبدالحسين مختاباد در برج ميلاد و كنسرت‌هاي آتي وي در كانادا و آمريكا و ترجمه كتابي درباره موسيقي پست‌مدرن، همه بهانه ما بود تا گفت‌وگويي داشته باشيم با او درباره معضلاتي كه گريبان‌گير موسيقي در جامعه ايراني است؛ از عدم صدور مجوز براي كنسرت گرفته تا سيستم ضعيف پخش موسيقي در ايران. يكي از جالب‌ترين نكات گفت‌وگوي ما، تاثيرات رسانه ملي بر موسيقي ما بود و راهكارهايي كه عبدالحسين مختاباد براي رفع مشكلات در حوزه موسيقي و حتي ايجاد فرصت‌هاي شغلي و... ارايه داد.

به گزارش انتخاب به نقل از شرق، مختاباد از روز هشتم ژوييه (17 تير) با گروه موسيقي ني‌ريز به سرپرستي مليحه سعيدي تور موسيقي خود را در چند شهر كانادا به صحنه خواهد برد. او از معدود خوانندگاني است كه بيشترين همكاري را با گروه‌هاي موسيقي به سرپرستي بانوان هنرمند ايراني داشته است. سال گذشته هم به همراه آذر هاشمي كنسرتي را در پاريس اجرا كرد. گفت‌وگويمان را با اين خواننده در ادامه مي‌خوانيد.

      براي خواننده‌اي كه موسيقي سنتي مي‌خواند و تحصيلات خود را در موسيقي روز دنيا ادامه داده، كار با اركستر سمفونيك، فرصت خوبي است تا تمام تجربياتش را پياده كند. با اين جمع‌بندي موافقيد؟

      من قبلا با اركستر سمفونيك كار كرده بودم و با اركستر سمفونيك ارمنستان كنسرت داشتم. دو سال پيش با اركستر سمفونيك تهران به رهبري آقاي صهبايي كنسرت داشتم و با اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني برنامه داشتم و بي‌تجربه نبودم. در سال 70، ما يك اركستر ملي تقريبا 35 نفره را تشكيل داده بوديم كه سرپرستش مهيار فيروزبخت بود و كنسرت‌‌هاي زيادي را در سطح ايران برگزار كرديم.

      البته منظورم به عنوان خواننده نبود؛ ‌بلكه جايگاه شما به عنوان آهنگساز در كار با اركستر سمفونيك...

      آهنگسازي امروزه حالت گلخانه‌اي پيدا كرده و آهنگساز، يك اثر را مي‌نويسد و اين اثر مستقيما ضبط مي‌شود و خيلي از صداها در ضبط، آن‌طور كه آهنگساز مي‌خواهد در ميكس در نمي‌آيد، ولي در اجراي زنده همه سازهايي كه نوشته شده با همان حجم در اركستر سمفونيك وجود دارد مضاف بر اينكه به خاطر مسايل اقتصادي شايد مثلا به جاي اينكه ويلن اول پنج تا باشد، سه‌تا به كار ببريد. اما در اركستر سمفونيك تمام چيزهايي كه مي‌خواهيد در دست شماست و اركستر سمفونيك بهترين جا براي محك‌زدن شماست تا ببينيد كاري را كه نوشته‌ايد چه صدايي دارد.

      چطور شد كه با خانم مليحه سعيدي و گروه ني‌ريز همكاري كرديد؟

      ما يك‌سري كارهاي مشترك طي اين سال‌ها داشتيم و اين كنسرت قرار است در كانادا و آمريكا ادامه پيدا كند و مجموعه‌اي است از كارهاي خانم سعيدي و من كه يك‌سري از آنها براي آلبوم «غوغاي جان» است كه در آن چند آهنگ قديمي از مرحوم وزيري را خوانده بودم و چند كار از خانم سعيدي كه با اشعار استاد شهريار است.

      رپراتوآر (برنامه) كنسرت‌تان را چگونه تنظيم مي‌كنيد؟

      ما معمولا سعي مي‌كنيم يك معدلي از كارها بگيريم تا كارها براي كنسرت مناسب باشد. يكي از معضلاتي كه الان در موسيقي كنسرت‌هاي ايراني وجود دارد، اين است كه رپراتوآرهايي كه آهنگسازان ارايه مي‌دهند براي مردم جذاب نيست و آنها با خستگي از سالن بيرون مي‌آيند و من سعي مي‌كنم بين كارهاي سنگين و كارهايي كه يك‌مقدار مردمي‌تر است، تعادلي برقرار كنم تا يك خاطره خوش از كنسرت در ذهن مردم به‌جا بماند و بتوان لابه‌لاي قسمت‌هاي مردمي، قسمت‌هاي اصلي و سنگين هم ارايه داد.

      كنسرت كانادا و آمريكا براي چه زماني است؟

      تقريبا از بيستم تير؛ در كانادا شروع مي‌شود در شهرهاي اوتاوا، تورنتو، مونترال و ونكوور و در آمريكا در لس‌آنجلس، تگزاس و دالاس با مديريت آقاي خوش‌زبان ادامه دارد.

      گفته بوديد كه مجوز نمي‌دهند تا در ساري كنسرت برپا كنيد... در ساري به هيچ‌كس مجوز نمي‌دهند يا سخت مجوز مي‌دهند. چه مشكلي وجود دارد؟

      نمي‌دانم بايد برويد ساري و از آنها بپرسيد. حتي قبل از اين دوره رياست‌جمهوري و در دوره قبل هم از طريق معاونت هنري وزارت ارشاد، آن موقع آقاي ايماني بودند يك رايزني شده بود كه ما در ساري كنسرت بدهيم اما در نهايت ايشان هم با من تماس نگرفتند و مشخص شد ايشان هم نتوانسته بودند حرف‌شان را به كرسي بنشانند.

      آيا بستگي به مسوولان محلي دارد يا ارشاد يا نهادهاي ديگر؟

      گويا نهادهاي ديگري دست‌اندركار تصميم‌گيري در حوزه موسيقي هستند. عموما برگزاري كنسرت موسيقي در مازندران دچار مشكل مي‌شود.

      آيا در مازندران موسيقي محلي اجرا مي‌شود؟

      آن چيزي كه بايد باشد، نيست. براي مراسمي از من دعوت كرده بودند كه براي خيرين ساري برنامه اجرا كنم. ابتدا يك مقدار گارد گرفتم كه نروم، اما بعد فكر كردم بايد از هرگونه مشاركتي براي معرفي موسيقي در شهرستان‌ها استقبال كنم و رفتم و با نوازندگان خود در ساري برنامه اجرا كردم و از همكاري با آنها لذت بردم. جواناني كه بين 20 تا 30 سال بودند خوب ساز زدند و حرفه‌اي بودند؛ نت خوب، احساس خوب، اما متاسفانه مي‌دانم اين اولين و آخرين كنسرت‌شان براي دو يا سه سال آينده خواهد بود. درحالي كه اين جوانان آنقدر روي آن ساز زحمت كشيده و با اساتيد خوب كار كرده‌اند كه بايد در طول سال ده‌ها كنسرت برگزار كنند.

      اين اولين كنسرت شما در ساري بود؟

      يك‌بار هم بزرگداشت آقاي دنيوي در سال 70 بود كه امشب بزرگداشت‌شان بود و فرداش فوت كردند. بعد از آن هم كنسرت‌هاي بزرگي داشتم در سالن سيدرسول حسيني با جمعيت پنج هزار نفري كه در سال‌هاي 72 و 73 بود و با گروه صبا و رودكي به سرپرستي مرحوم فرهادپور و آقاي فيروزبخت چند شب كنسرت داشتيم. همين‌طور در آن سال‌ها آقاي شجريان و شهرام ناظري آنجا كنسرت داشتند و كنسرت‌هاي خيلي خوبي برگزار شد اما متوقف شد.

      مشكل اجرا در ساري، فقط مربوط به مجوز است؟

      ساري اصلا سالن ندارد و آن سالني هم كه ما برنامه اجرا مي‌كرديم، سالن تربيت‌بدني بود. سالن رسول حسيني و ديگر سالن‌هاي ساري هم كه با 500 نفر گنجايش براي كنسرت مناسب نيست. خب همان سالن رسول حسيني كه هست...

      بعدها يك قانوني گذاشتند كه تربيت‌بدني حق واگذاركردن سالن‌هايش را براي برگزاري كنسرت ندارد و اين داستان تا امروز ادامه دارد از سال 76 تا امسال كه حدود 16-15 سال مي‌شود.

      مي‌خواهم بدانم مشكل مربوط به نبودن سالن است يا اصولا با برگزاري كنسرت مشكل دارند؟

      نه مي‌گويند نبايد كنسرت برگزار شود حتي من شنيده بودم كه عده‌اي گفته‌اند وقتي اين آقايان كنسرت مي‌دهند، شلوغ مي‌شود و وقتي جمعيت مي‌خواهند از در بروند بيرون، زن‌ها و مردها به هم مي‌خورند، تكليف شرعي آن بر عهده كيست؟! كه من هم در پاسخ گفتم در نماز جمعه هم اين اتفاق مي‌افتد تكليف شرعي آن

      بر عهده كيست؟ من فكر مي‌كنم با اين نوع تفكرات به ضرر خودشان حركت مي‌كنند؛ چون هميشه اين را گفته‌ام الان حاكميت، موسيقي ايراني را قبول دارد و اين نوع موسيقي است كه با قواعد فرهنگي حاكم سازگار است. دولت از آن حمايت مي‌كند و براي موسيقي بودجه مي‌گذارد؛ ولي اين موسيقي براي اجرا در داخل دچار مشكل است.

در عين حال، آن نوع موسيقي‌اي كه مورد قبول نيست، نيازي به مجوز ندارد و در همه ‌جا اجرا مي‌شود. در همان شهر ساري موسيقي زيرزميني اجرا مي‌شود كه متاسفانه چه در كلام و چه در ملودي رويكرد بسيار مبتذلي دارد. اين سوال براي خيلي‌ها باقي مي‌ماند كه 30 سال است در شهر ساري يك سالن حتي هزارنفره ساخته نشده است. شهري كه قبل از انقلاب سه الي چهار سينما داشته، اما در حال حاضر يك سينما دارد.

حتي من جايي خواندم كه سينما‌هاي شهر، مخروبه شده و محل تردد معتادان است. سينما مولن‌روژ، ايران و فردوسي، همه خراب شده‌اند و فقط سينما سپهر مانده. شهري كه 30 سال پيش 40 هزار جمعيت داشته، اين امكانات را دارا بوده. حالا كه حدود يك ميليون نفر جمعيت دارد همان امكانات را هم ندارد و امكانات فرهنگي آن يك‌دهم شده است.

      و خيلي جالب است كه معروف‌ترين خواننده موسيقي سنتي اجازه ندارد در شهر خودش كنسرت بدهد!

      من براي خودم نمي‌گويم. مشكل من بيشتر اين است كه اين همه هنرمندان خوب در ساري است كه اساتيد برجسته و توانمندي هستند. چقدر خوب بود كه مي‌شد اين امكانات فراهم باشد تا من به نوعي با آنها تعامل داشته باشم و با هم كار كنيم و خارج از ايران كنسرت برگزار كنيم من واقعا به موسيقي محلي مازندران علاقه دارم و هرجا كه مي‌روم مي‌گويم من بچه ساري هستم و در روستاي امره به دنيا آ‌مده‌ام.

      در مورد برگزاري كنسرت در مازندران شما چه پيگيري‌هايي كرديد كه به نتيجه نرسيد؟

      به عنوان هنرمند ديگر تواني در من نيست كه 80 درصد وقت خودم را بگذارم و دو، سه ماه دوندگي كنم، از اين اتاق به آن اتاق كه شايد به ما اجازه دهند كه ما دو ساعت كنسرت داشته باشيم و بهتر است رهايش كنيم.

      اگر بدانيد كه اين طلسم مي‌شكند اين كار را انجام مي‌دهيد؟

      ما در حد توان اين كار را انجام مي‌دهيم و اين صحبت‌ها هم وردهايي است كه براي شكستن اين طلسم مي‌خوانيم و اميدواريم كه اين، طلسم شكستني باشد؛ چون خودم بارها اين مطلب را گفته‌ام: كار موسيقي كار سختي است، مثل تئاتر يا ساخت فيلم سينمايي. اگر يك فيلم مثلا در 50 سينما اكران شود و مردم آن را ببينند، ‌طبيعتا به نفع كارگردان و تهيه‌كننده است.

من هم به عنوان موسيقيدان يك اثر را با عده‌اي نوازنده حرفه‌اي كه زندگيشان روي سازشان مي‌چرخد، تمرين مي‌كنم تا بعد از دو ماه تمرين دو شب كنسرت در تهران بدهيم و بعد برويم كنج خانه‌مان بنشنيم. آيا منطقي است!؟ بايد سيستم به گونه‌اي باشد كه وقتي در حال تمرين هستيم، مدير برنامه من بگويد كه فصل پاييز و زمستانم پر شده؛ دو شب تهران، سه شب تبريز، سه شب اصفهان و غيره... يك اثر موسيقي وقتي در كنسرت تكرار مي‌شود هم جامعه به يك منفعت فكري و بشاشيت مي‌رسد و هم هنرمند و غير از آن شغل ايجاد مي‌شود.

شما مي‌آييد كنسرت 20 نفر را روي سن مي‌بينيد اما براي اينكه اين 20 نفر روي سن بنشيند، پشت پرده 50 نفر درحال فعاليت هستند و از همين راه امرار معاش مي‌كنند. خوب اگر اين برنامه‌ها داغ باشد اين شغل‌ها هم ادامه خواهند داشت. شغل كه فقط آچار و پيچ‌گوشتي دست گرفتن نيست! اين قبيل شغل‌ها براي انقلاب صنعتي و قرن نوزدهم بوده؛ در حالي كه امروز 80درصد شغل‌هاي دنيا روي صنعت سرگرمي و تبليغات مي‌چرخد. شما فكر كنيد چرا ما مي‌گوييم صنعت سينما، صنعت موسيقي؟ آنهايي كه به فكر معضل بيكاري در كشور هستند مي‌توانند روي اين مسايل كار كنند.

      شما راجع به جامعه‌شناسي موسيقي در رسانه مقاله داريد. لطفا راجع به تاثير رسانه بر موسيقي توضيح ‌دهيد؟

      موسيقي در رسانه چند حالت دارد. 1- موسيقي زمينه‌اي «اصلي» 2- موسيقي افكتيو 3- موسيقي پس زمينه. به نظر من موسيقي در رسانه ملي ما هنوز به صورت افكت و پس‌زمينه‌ «اصلي» است و نتوانسته به عنوان يك هنر خودش را نشان دهد. در تلويزيون اين مشكل وجود دارد كه هيچ وقت نتوانسته ساز را نشان دهد و اساتيد برجسته موسيقي ايراني چون در شبكه‌هاي رسمي تلويزيون نشان داده نشده‌اند از ذهن و فكر مردم بيرون رفته‌اند و از سويي موسيقي به عنوان يك آيتم فرهنگي و هنري در رسانه به رسميت شناخته نشده است. در رسانه از موسيقي براي پر كردن لابه‌لاي برنامه‌ها استفاده مي‌كنند و من اين نقد را دارم كه به عنوان هنرمند موسيقي ايراني نه اينجا رسانه‌اي دارم كه مرا مانيتور كند نه اجازه دارم كه در خارج از ايران با شبكه‌اي قرارداد ببندم تا آثار من پخش شود. پس موسيقي من (يا همين موسيقي اصيل ايراني) چگونه بايد در دنياي رسانه تبليغ شود!

اوضاع كنسرت هم كه اصلا خوب نيست...

      بله و اين عملا و به طور غيرمستقيم كوبيدن موسيقي هنري و زنده نگه داشتن همان موسيقي‌اي است كه آقايان قبول ندارند. شما الان هم مي‌بينيد كه صدا و سيما هيچ نوع سياستي در زمينه موسيقي ندارد. تلويزيون كه اصلا موسيقي پخش نمي‌كند و مديريت موسيقي در سازمان صدا و سيما يك مديريت از هم پاشيده است. اينها مجموعه چيزهايي است كه لحظه به لحظه به ضرر موسيقي هنري ما تمام مي‌شود.

      وضعيت موسيقي بي‌كلام را چگونه مي‌بينيد؟

      موسيقي بي‌كلام ساخته مي‌شود اما بازار ندارد.

      چرا؟ آيا به علت كيفيت كارهاست؟

      ما آهنگساز مولف خيلي كم داريم. آهنگسازي يك رشته پردردسر و سخت است. ممكن است يك نفر موسيقيدان يا نوازنده خوبي باشد و ذوق ملودي‌سازي هم داشته باشد. اما آهنگسازي عناصر خاصي را مي‌طلبد.

      خيلي آهنگسازان هستند كه موسيقي با كلام كار مي‌كنند و اگر از شما بخواهند كه دو تا از كارهايش را بخوانيد يادتان نمي‌آيد اما به نظرتان ايشان آهنگساز خوبي است. آهنگساز بايد بتواند ملوديش را طوري به گوش مردم بنشاند كه همه آن را زمزمه كنند.

      سيستم پخش چقدر مي‌تواند در معرفي موسيقي موثر باشد؟

      ما در ايران هميشه از نظر پخش موسيقي دچار مشكل بوده‌ايم و به نظر من سيستم پخش موسيقي ما متعلق به دهه 40 است. در ايران فروشگاهي نيست كه آثار صوتي را به عنوان مرجع، براي يك موسيقيدان يا محقق موسيقي عرضه كند.

      آيا اين به علت عدم اجراي قانون كپي‌رايت در ايران نيست؟

      بله، يكي به علت قانون كپي‌رايت و دوم وجود شبكه‌هاي درست پخش موسيقي در خارج از ايران است. مثلا اچ.‌ام.‌وي در تمام دنيا مثل مك‌دونالد شعبه دارد و اچ.‌ام.وي در آكسفورد استريت كه يكي از گران‌ترين نقاط دنياست، يك ساختمان هشت طبقه دارد كه صدها هزار سي‌دي در آن موجود است. وجود چنين شبكه‌هايي بسيار لازم است.

      هنر و موسيقي در مملكت ما هنوز با اقتصاد گره نخورده و هنوز در فضاهاي عرفاني و دراويشي خودش است.

      بسته بودن فضاي پخش، اجرا و از طرفي صدا و سيما چقدر در اينكه ما آهنگسازان مولف نداريم تاثير دارد؟

      صددرصد تاثير دارد وقتي فضاي توليد اثر باز باشد و اين توليد اثر به رقابت‌ جدي برسد قطعا خلاقيت هنرمندها شكوفا مي‌شود.

      فوتباليست‌ها را ببينيد، با خودشان كه نمي‌توانند بازي كنند. هنر هم در دنياي امروز به همين شكل است. اين ارتباطات بين هنرمندان بايد وجود داشته باشد.

      رسانه ملي بايد در زمينه موسيقي ستاره‌سازي كند و بايد برود سراغ برجستگان موسيقي و آنها را در سطح ملي و بين‌المللي خيلي خوب معرفي كند.

      من نمي‌فهمم چرا وقتي من يك سي‌دي بيرون مي‌دهم و تهيه‌كننده من از صدا و سيما مي‌خواهد آن را تبليغ كند، صدا و سيما مي‌گويد ما حق نداريم سي‌دي موسيقي تبليغ كنيم.

يعني اثر من هنرمند كه اين همه روي آن زحمت كشيده‌ام، اجازه تبليغ ندارد اما انواع چيپس و... تبليغ مي‌شود چه فرقي مي‌كند مگر. آن يك كالاي تجاري است و اين يك كالاي فرهنگي است. صدا و سيما به عنوان يك رسانه ملي حق ندارد بگويد نه. رسانه بايد موسيقي درست را تبليغ كند و پولش را هم بگيرد.

همان وقتي را كه براي پفك نمكي مي‌گذارد بايد براي يك اثر هنري هم بگذارد. ما در همه‌جا دچار هجمه‌اي شده‌ايم كه به قول معروف صاحبدلي بايد پيدا شود و اين گره‌هاي درهم تنيده شده را باز كند و اين از عهده من هنرمند خارج است و فقط با يك مديريت جدي هنري امكان‌پذير است.

      ما در عصر ديجيتال زندگي مي‌كنيم عصري كه شايد در چند سال آينده هركسي تلويزيون شخصي خودش را داشته باشد. بنابراين در اين شرايط چيزي به عنوان رسانه ملي هويتش زير سوال خواهد رفت و بايد از الان براي آينده برنامه‌ريزي كند.

      آن موسيقي كه الان موسيقي روز شده و انبوه جامعه مخاطبش است، چگونه توانسته به اين نقطه برسد؟

      چون رسانه دارد. از پشت مرزها رسانه دارد و شبانه‌روز در خانه‌هاي مردم خودش را نشان مي‌دهد و يك ايراني اگر ماهواره داشته باشد از استراليا گرفته تا روستاهاي اطراف سيستان و بلوچستان اين موسيقي را مي‌بيند.

      اما آيا آقاي شجريان يا من را مي‌بينند؟ قطعا نه، پس ما چگونه مي‌توانيم به يك جمعيت ميليوني برسيم، وقتي مانيتور نداريم.

      شما كتابي ترجمه كرده‌ايد به عنوان «تفكر پست‌مدرن و موسيقي پست‌مدرن» فكر مي‌كنم ترجمه چنين متوني براي ما كه در فقر تاليفات تخصصي موسيقي هستيم غنيمت است؟
      اشتباهي كه در برداشت از مفهوم «موسيقي پست‌مدرن» وجود دارد اين است كه عده‌اي فكر مي‌كنند موسيقي پست‌مدرن گذر از مدرنيته است، در حالي كه تفكر غالب «پست‌مدرن» انتقاد از مدرنيته است. يعني خيلي از پست‌مدرنيست‌ها در موسيقي رجعت به گذشته داشته‌اند و ايده‌هايي از موسيقي دوره باروك و رنسانس را در موسيقي‌شان باز توليد كردند، يا حتي به‌دنبال موسيقي فولكلور رفتند، مثل دبوسي، بارتوك و... چون من به بارتوك عشق مي‌ورزم و او را به عنوان يك موسيقيدان پست‌مدرن مي‌شناسم. اساس كار بارتوك روي موسيقي فولكلور است. مباحثي كه در اين كتاب مطرح شده بسيار خوب بوده و قرار است دانشكده صدا و سيما آن را چاپ كند.

      از آلبوم جديدتان بگوييد. گويا به زودي وارد بازار مي‌شود.

      آهنگ‌هاي آلبوم «سايه دوست» را از يك سال و نيم پيش نوشته‌ بودم و مجموعه‌اي‌ست از اشعار حافظ، ابتهاج (سايه)، مرحوم مهرداد اوستا و ترانه‌اي كه من نوشته بودم و آقاي كاكايي آن را با غزلي از مرحوم امام(ره) تلفيق كردند و اولين تجربه‌اي بود كه آهنگسازي و تنظيم آلبوم را خودم انجام دادم و سعي كردم در تنظيم، بيشتر فضا شرقي باشد. من در ساخت تصنيف به روان بودن ملودي خيلي اعتقاد دارم.

      آيا فضاي اين آلبوم‌تان به موسيقي اصيل سنتي هم نزديك است؟

      در ملودي و آهنگ‌سازي من خودم را محدود به فضاي رديف نكردم، البته از آيتم‌هاي رديف استفاده كرد‌ه‌ام اما در آوازخواني سعي كردم تا آنجايي كه مي‌توانم رديف‌ها را رعايت كنم.

      شعرهايي كه استفاده كرديد قبلا خوانده نشده؟

      چرا، مثلا راهي بزن كه آهي... را از حافظ انتخاب كردم و ملودي آن يك فضاي هندي دارد. من در لندن افتخار داشتم با پروفسور جان بيلي كار كنم. او يكي از نخبگان موسيقي شرق بودند و خيلي در زمينه موسيقي هند و افغانستان با من كار كرد. كار بعدي من كولاژي است از بازسازي آهنگ‌هاي افغاني كه سال‌ها در ذهن من بوده.

      اين خط جاده ابريشم براي موسيقيدان‌هاي امروز اقيانوسي است كه بايد از آن استفاده كنيم. درست است كه من موسيقي غربي را مي‌شناسم اما يك موسيقيدان شرقي هستم و قطعا بايد فضاهاي شرقي را به كار ببرم و از موسيقي غربي وام‌هايي بگيرم.


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
0
2
آقا اونجا نه که جاذبه زمین خیلی کمه همه هی میخورن به هم و از لحاظ شرعی هم اشکال نداره .
ناشناس
|
UNITED STATES
|
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
0
4
پس به همين زودي کنسرتها هم برچيده مي شه
ایرانی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
0
0
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باش!!!
نظرات بینندگان