بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام
بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. کلمه بعثت به معنای
«برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی
خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمیآید، مسأله بعثت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و
نشانهها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پارهای
از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشتهاند. نوید و بشارت ظهور پیامبر
خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر
گردیده و حضرت عیسی(علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت
موسی(علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم(صلی الله علیه
و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین(و همانگونه که قرآن نیز ذکر مینماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود میشناخته
اند. با مراجعه به تاریخ میتوان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و
بعثت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند و افرادی از میان
آنها، حتی به امید دیدار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت،
مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به
عنوان نمونه، میتوان به بحیرای راهب اشاره نمود.
بنابراین بعثت پیامبر اسلام، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و
عظمت این امر سبب میشد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ،
تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که
در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) در سال های قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده
معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و
طهارت و معنویت سپری کردهاند. حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: خداوند
بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این
فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای
بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری میکرد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی،
ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و به
ویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج میبردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در
مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره میگرفتند و به کوه حرا(که
در شمال شرقی مکه واقع است) میرفتند. این کنارهگیری برای حُنَفا و برخی
یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پایهگذار این رسم بوده است. او به
هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه میرفت و مستمندانی را که از
آنجا میگذشتند، اطعام مینمود.
در واقع میتوان گفت که این خلوتگزینی، زمینهای برای تقویت هرچه بیشتر
حیات روحانی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمهای برای بعثت و
نزول وحی به آن حضرت به شمار میرفته است.
در دوران این خلوتگزینیها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی(علیه السلام)(که پرورش یافته در
خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی مینمود و گاهی اوقات برای
ایشان آذوقه و آب و غذا میبرد. پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش
بازگردند، خانه خدا را طواف مینمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و
خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در
برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله
قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج
ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز
27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم(صلی
الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که
برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود
که جبرئیل(یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار
به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و
گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره
علق را از جانب خداوند نازل نمود: به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به
نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو
ارجمندترین است. خدایی که بهوسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که
نمیدانست، آموخت.
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن
جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی(علیه السلام)
در این باره میگوید: صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن
حضرت شنیدم. عرضه داشتم: یا رسول الله این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است
که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است. سپس رسول
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: تو میشنوی آنچه را من
میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و
فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی.
همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی(علیه السلام) در مواقع مختلف از
جمله در دوران خلوت گزینیهای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه
حضرت بودهاند و این سخن امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور
خاصی بیان میدارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور
داشتهاند. البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن
لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی(علیه السلام) بود و احدی جز
ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را
ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به
آسمان بازگشت.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول اولین وحی
همانطور که در قسمت های پیشین اشاره شد، قبل از بعثت، به پیامبر(صلی الله
علیه و آله و سلم) الهاماتی میشد و ایشان حالات فوق العادهای داشتند. اما
کیفیت نزول اولین وحی بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و موضوع آن،
به طور کلی با الهامات قبل از بعثت ایشان متفاوت بود. و این امر سبب شد تا
حالات روحی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه حالات جسمانی
ایشان تغییر نماید. برای این تغییر حالت دو دلیل را میتوان برشمرد:
اولاً ایشان در هنگام نزول اولین آیات قرآن، عظمت و جلال خداوند را هرچه
بیشتر احساس کردند.
ثانیاً در هنگام بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بار بزرگ رسالت به
عهده ایشان نهاده شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایطی موظف
به ابلاغ رسالت الهی خویش به مردم گشتند که جزیره العرب را اوضاع نابسامان
اجتماعی فراگرفته بود و در چنین شرایطی واضح بود که رسول خدا(صلی الله علیه
و آله و سلم) پس از ابلاغ دعوت خویش نه تنها مورد تکذیب و تهمت های ناروا و
آزار و اذیت مشرکین قرار میگرفتند، بلکه آنان در مسیر رسیدن پیام
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر مردم موانع بسیاری را ایجاد
خواهند نمود. مجموعه این عوامل باعث دگرگونی حالت پیامبر(صلی الله علیه و
آله و سلم) شد. اما خداوند نیز در این شرایط پیامبرش را تقویت نمود و ایشان
را برای به انجام رساندن مسئولیت عظیم رسالتش، بیش از پیش آماده ساخت.
بازگشت از کوه حرا
پس از این پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت
مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامی که به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را
برای همسر گرامی شان حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بازگو نمودند. خدیجه(سلام
الله علیها) نیز که در سال های همسری با پیامبر(صلی الله علیه و آله و
سلم) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت: به خدا دیر زمانی
است که من در انتظار چنین روزی، بسر بردهام، و امیدوار بودم که روزی تو
رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی.
نزول سوره مدثر
در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در
هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر(صلی الله علیه و آله
و سلم) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که: به نام
خداوند بخشنده مهربان، ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود
را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و
از ناپاکی دوری گزین و بر هر کس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر
پیش گیر.
میتوان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر(صلی الله علیه و
آله و سلم) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و
لحظهای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیههای کتاب آسمانی
دین اسلام به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و ایشان از جانب
خداوند به مقام رسالت برگزیده شدند.
نخستین مسلمانان
همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، حضرت علی(علیه السلام) به دلیل نزدیکی با
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، همراه ایشان بودهاند که
لحظه نزول اولین وحی هم یکی از آن مواقع بوده است. پس بسیار طبیعی به نظر
میرسد که حضرت علی(علیه السلام) که از نزدیک این وقایع عظیم و مبعوث شدن
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، از جانب خداوند متعال را
نظارهگر بودهاند، در آنجا به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان
آورده و به عنوان اولین مسلمانان، چه در میان زنان و چه در میان مردان یاد
شوند.
خود ایشان نیز در چندین خطبه(در نهج البلاغه) که در حضور عموم مسلمانان و
بیشتر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد میشد، میفرمایند:
من بر فطرت یکتاپرستی متولد شدم و از دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم.
همچنین میفرمایند: هیچکس قبل از من به دعوت حق روی نیاورده است.
در مورد اولین زن مسلمان نیز باید گفت که به اتفاق عموم مورخان اسلام، حضرت
خدیجه(سلام الله علیها) اولین زن مسلمان بودهاند، چون پیامبر(صلی الله
علیه و آله و سلم) پس از مبعوث شدن با اولین کسی که برخورد داشتهاند، حضرت
خدیجه(سلام الله علیها) بوده، ضمناً، همانطور که در قسمت های قبل نیز بدان
اشاره شد، ایشان در گفتار خویش تلویحاً پیامبری پیامبر(صلی الله علیه و
آله و سلم) را تصدیق نموده اند. بعد از این دو بزرگوار میتوان به ابوذر
غفاری که جزو اولین مسلمانان بوده نیز اشاره کرد.
بعد از بعثت
پس از بعثت رسول خدا، جبرئیل از آسمان فرود آمد، آبی از آسمان آورد و طریقه
وضو گرفتن و رکوع و سجود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت.
همچنین سایر احکام و مسائل شرعی نیز توسط جبرئیل به تدریج بر پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) نازل میشد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
نیز این احکام را به نخستین مسلمانان آموزش داده و آنها هم این اعمال را
انجام میدادند. به عنوان مثال در مورد نماز باید گفت که حضرت علی(علیه
السلام) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که اولین نمازگزاران بودند پشت سر
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به جماعت ایستاده و نماز را اقامه
میکردند. گفته میشود آنها نماز ظهر را در کنار کعبه میخواندند ولی در
مواقع دیگر در جاهای دیگر این فریضه را به جای میآوردند تا قریشیان متوجه
آنها نشوند.
روایتی دیگر
ز « احمد » تا « اَحد » یک میم
از روزنه غار حرا به سمت قبله که نگاه مي کني، تصويري
از مسجد الحرام را در دوردست مي بيني و بخشي از هتل ها و مجتمع هاي اطراف
را.
آن روزها که محمد (ص) جوان در اين خلوت سکوت و تفکر
به
عبادت مي نشست، اگر کسي توفيق نگاه کردن از آن روزنه را مي داشت - که جز او
و علي (ع) نوجوان کس ديگري نداشت - مسجد الحرامي محقرتر مي ديد و چند خانه
ساده گلي. اما چشمان جهان بين محمد (ص) همان روزها، امروز ما را مي ديد و
دنيايي سراسر شوق به او را که روز به روز بيشتر مشتاق مکتب او مي شوند. و
تازه مسلماناني را که امروز با ما از معجزه نگاه محمد (ص) و هدايت خود به
دست رسول رحمت مي گويند.
پيامبر (ص) در ديدگاه غرب
«شفا مصطفي» تازه مسلمان استراليايي است که با تلاشي
جدي اعتقاد خود را تبليغ مي کند. او پاسخ مفصل خود را با اين آيه از قرآن
آغاز مي کند: «(اي پيامبر! ) بگو: به راستي پروردگارم من را به راه راست
هدايت کرده است؛ به دين استوار و آيين پاک ابراهيم (ع) که از مشرکين نبود.»
(انعام: 161 )»
او ادامه مي دهد: «براي کسي که هيچ گاه در کشوري مسيحي
زندگي نکرده است، نمي توان به خوبي تشريح کرد که غربي ها چه تصوير خوف
انگيزي از حضرت محمد (ص) در ذهن دارند. اين تصوير در بين عوام از سر جهل و
در بين برخي فرقه هاي مسيحي به خاطر نفرتشان از پيامبر ما شکل گرفته است.
دشمنان اسلام، امروز هم مانند گذشته پيامبراعظم(ص) را مجنون و شيطان زده مي
خوانند و خفيف ترين نسبتهاي نادرستي که به ايشان مي دهند اين است که
تعاليم او مسلمانان را به سمت تروريسم، ظلم به حقوق زنان و هر گونه ناراستي
اجتماعي سوق مي دهد. از اين رو، بسياري از مردم غرب از گفتگوي جدي با
مسلمانان بيم دارند. بسياري از فرقه هاي مسيحيت، خواندن متون ديني ساير
اديان و مذاهب، حتي ديگر مذاهب مسيحي، را ممنوع مي دانند. بنابراين مي توان
حدس زد که چقدر مي ترسند که مردم مغرب زمين مطالبي را بخوانند که تصويري
مثبت و غير شيطاني از اسلام به دست دهد.»
شفا در ادامه مي گويد:
«درباره اين مسأله دو عامل عمده وجود دارد: الف) روايات تعصب آميز عهد عتيق
درباره حضرت اسماعيل (ع): هر چند اين بخش هاي عهد عتيق آشکارا دست کاري
شده اند، اما تأثير ديني و سياسي عميقي بر جاي گذاشته اند. ب) جنگهاي
صليبي: تبليغات منفي قرنها پيش برضد اسلام امروز هم تکرار مي شود و حتي
عوامي که از دين چيزي نمي دانند، به گونه اي تحت تأثير اين تبليغات قرار
دارند. خداوند تبارک و تعالي، مسلمانان اين مناطق را ياري کند تا در دفاع
از اسلام گامهاي مثبتي بردارند.»
لطف بي نهايت
اين بانوي تازه مسلمان اظهار مي دارد: «من فقط به
واسطه
لطف بي نهايت خدا به وادي تحقيق و تفکر درباره جايگاه پيامبر عزيزمان حضرت
محمد(ص) پا گذاشتم. آشنايي من با اسلام از طريق برادرزاده همسرم، باب
تحقيق درباره اسلام را به رويم گشود و مي خواستم از اين راه هم به او و هم
به همسرم ثابت کنم که اسلام ديني کفرآميز است. آن روزها اصلاً تصور نمي
کردم که خودم هم روزي مسلمان شوم.
تحقيقات خودم را درباره جايگاه خدا
در اسلام و مسيحيت، شخصيت حضرت عيسي (ع)، مسأله تصليب و تاريخ قرون اوليه
مسيحيت آغاز کردم. اول کار، قرآن و کتاب مقدس را کنار هم مي گذاشتم و
مطالبشان را با هم مقايسه مي کردم و پس از آن به بررسي ديدگاه هاي علماي
مسيحي و مسلمان روي آوردم. با اين حال هنوز هم تصوير روشني از شخصيت پيامبر
(ص) به دست نياورده بودم و فقط به اين نکته پي بردم که مسيحيت راه درست
زندگي نيست. البته هنوز هم به حقانيت اسلام ايمان نياورده بودم، ولي آن را
از گزينه هايم حذف هم نکردم. از خدا خواستم باز هم کمکم کند.»
شيلو؛ پيامبر ناشناخته
شفا مصطفي، به تبيين شخصيت پيامبر اکرم(ص) پرداخته و
تصريح مي کند: «با اين که در قرآن آيات بسيار زيبايي درباره شخصيت و عظمت
حضرت خاتم الانبياء(ص) وجود دارد، ولي من از طريق قرآن به حقانيت ايشان
ايمان نياوردم. بلکه با کمال تعجب ايمان من به پيامبر از طريق کتاب مقدس
بويژه «عهد عتيق» صورت گرفت.
در انجيل متي، باب 21 ، آيه 43 از زبان
عيسي (ع) خطاب به علماي يهود خوانده بودم که «پادشاهي خدا از شما گرفته و
به قومي داده خواهد شد که ميوه آن را بدهند». اين قوم چه کساني بودند؟ روشن
است که منظور حضرت عيسي (ع) اين بود که يهود ديگر قوم برگزيده خدا نيست.
در خلال اين چند ماه مطالعه هم پي برده بودم که مسيحيان را هم نمي توان آن
قوم برگزيده دانست. پس راه ديگري هم وجود داشت که من تا آن زمان به آن
توجهي نکرده بودم.
داشتم در عهد عتيق به دنبال سر نخي مي گشتم که مقصود
از اين قوم را برايم روشن کند. به کتاب پيدايش، باب 49 ، آيه 10 رسيدم که
ياد ماجرايي در دوران دانشجويي ام در رشته الهيات تطبيقي افتادم. در آن
ايام، روزي در کلاس به همين آيات رسيديم که لحظات آخر عمر حضرت يعقوب (ع) و
پيشگويي او درباره فرزندانش را بيان مي کند. در آيه 10 آمده است: «عصاي
سلطنت از يهودا دور نخواهد شد تا شيلو که همه قومها او را اطاعت مي کنند،
بيايد.» اين پيشگويي در نظر من ارتباط نزديکي با همان قومي داشت که عيسي
(ع) از او سخن گفته بود.
آن روز از استاد فاضلمان پرسيديم منظور از
«شيلو» چه کسي است. او پاسخ داد: «شيلو پيامبر ناشناخته است. بسياري از
مسيحيان او را همان عيسي (ع) مي دانند، ولي او عيسي (ع) نيست.» بعد هم
اطلاعات مختصري درباره اين پيامبر ناشناخته به ما داد، از جمله اين که
معناي نامش «صلح» است و شبيه موسي (ع) خواهد بود. استاد اضافه کرد که البته
آن پيامبر از قوم يهود نيست، بلکه از برادران آنهاست و در اين مورد به
کتاب تثنيه، باب 18 ، آيات ، 15 ، 18 و 19 استناد کرد. مقايسه دوباره قرآن و
کتاب مقدس درباره اين موضوع، من را بيشتر در هم برد، چون دريافتم که اين
پيامبر خدا، که در سراسر کتاب مقدس از او ياد شده، همان حضرت محمد (ص) است.
نمي دانيد چقدر از اين انکار واقعيتها ناراحت و از کشف اين حقيقت خوشحال
شدم.»
بانوي استراليايي ادامه مي دهد:«من از کودکي به شخصيت حضرت
ابراهيم (ع) علاقه خاصي داشتم. با اين حال، در همان دوران کودکي به خاطر
مطالب کتاب مقدس درباره حضرت اسماعيل (ع) ناراحت مي شدم. سرانجام، اين معما
با هدايت فراگير خداوند برايم حل شد بويژه وقتي شگفت زده شدم که فهميدم
شيلو، بزرگ ترين پيامبر، از نسل حضرت اسماعيل (ع)، همان پيامبر طرد شده در
تورات، است. حضرت داود (ع) در مزامير و حضرت عيسي (ع) کار خدا را «شگفت
انگيز» خوانده بودند و حالا کار خدا در چشم من هم شگفت انگيز بود.»
انتخاب
شفا در بخش ديگري از اين گفتگو به محبت هدايت گونه
پيامبر خاتم در راه ايمان آوردنش به اسلام چنين مي گويد: «ديگر نمي توانستم
خود را از اين هدايت الهي محروم نگه دارم. بايد هر چه زودتر وفاداري خود
را به خدا و «پيامبر برگزيده»اش حضرت محمد (ص) نشان مي دادم.
با مطالعه
بيشتر کتاب مقدس ديدم که پيشگويي اين کتاب درباره نقاط مشترک آن پيامبر با
حضرت موسي (ع) هم کاملاً درست است. آن زمان توانستم يازده شباهت مهم بين
اين دو پيامبر پيدا کنم و از اين بابت به وجد آمدم. بعدها با مطالعه عميق
تر قرآن و سيره پيامبر (ص) محبتي عميق به اين پيامبر بزرگ الهي پيدا کردم.
با
وجود اين ، انتخاب اسلام از سوي من بي ترديد بر پايه فهم من از عبارات
شهادتين صورت گرفت. به اين معني که دريافتم محال است بدون پيروي از پيامبر
اکرم (ص) بتوانم بندگي خدا را به جا آورم و به علاوه، محال بود که بدون
رحمت و عنايت خداوند بتوانم نسبت به پيامبر (ص) معرفت پيدا کنم.
حمد و
سپاس به درگاه خداوند بلند مرتبه و درود بر پيامبر اعظمش محمد (ص) و خاندان
پاک او.»
پيام آور امين
«معصومه (دايانا) بيتي» تازه مسلمان آمريکايي سالم
رسيدن دين به دست ما را مديون مجاهدت هاي پيامبر خاتم (ص) مي داند: «به نظر
من همه تازه مسلمانان بايد اعتراف کنند که پيامبر(ص) در هدايت آنها نقش
داشته است. شايد برخي تازه مسلمانان همان اول کار اين موضوع را درک نکنند،
ولي بدون شک اين هدايت را مديون پيامبر(ص) هستند. هيچ يک از ما، چه مسلمان
زاده باشيم و چه نباشيم، بدون نقش آفريني پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) در تبليغ و
حفاظت از حق، نمي توانستيم به دين صحيح و دست نخورده دست پيدا کنيم و همه
گمراه مي شديم.»«معصومه» رسالت پيامبر (ص) در جريان غدير را از نمونه هاي
نقش آفريني ايشان در حفظ دين مي داند: «پس از حجة الوداع اين آيه بر پيامبر
(ص) نازل شد: «اي پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است
کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکني، رسالت او را انجام نداده اي و خداوند
تو را از (خطرهاي احتمالي) مردم نگاه مي دارد ...» (مائده: 67 ) پيامبر (ص)
دريافت که بايد جايگاه امام علي (ع) پس از خود را به عنوان سرچشمه هدايت و
هادي امت براي مردم تبيين کند و اين مأموريت را به خوبي انجام داد.
به
محض اين که پيامبر (ص) امام علي (ع) را به جانشيني خود منصوب و معرفي کرد،
اين آيه نازل شد: «امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکميل
نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم ...» (مائده: 3 ) به
نظر من اگر پيامبر حضرت علي (ع) را به طور قاطع به جانشيني خود منصوب نمي
کرد، پيام خدا را درست ابلاغ نکرده بود. در آن صورت، مردم زمانه ما به پيام
الهي دسترسي نداشتند، چون راه هاي ابلاغ پيام، يعني اهل بيت بين ما و
پيامبر مسدود شده بود. امروز هر کسي که اسلام را مي پذيرد فقط به اين دليل
است که پيامبرتوانست اين پيام را بي کم و کاست به ما برساند. هر تازه
مسلماني توفيق شنيدن حداقل بخشي از اين پيام را پيدا مي کند.
در واقع،
رسيدن اين پيام به نسلهاي امروز، تنها اميد رستگاري و تنها مايه هدايت
حقيقي ماست. اين همان ريسماني است که قرآن مي گويد بايد به آن چنگ بزنيم:
«و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراکنده نشويد! و نعمت (بزرگ) خدا را بر
خود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد، و او ميان دل هاي شما، الفت
ايجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره اي از آتش
بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين گونه، خداوند آيات خود را براي شما
آشکار مي سازد، شايد هدايت شويد.» (آل عمران: 103 ) اين آيه براي تازه
مسلمانان معناي خاصي دارد، چون ما آن نعمت الهي را به طور خاص احساس مي
کنيم که در ميان اقيانوسي از مردمان گمراه، هدايت شده ايم. از اين رو، ما
تازه مسلمانان به طور خاص سپاسگزار خداوند، پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)
هستيم. در واقع، اين سپاسگزاري تنها مختص به تازه مسلمانان نيست، بلکه هر
کسي که بهره اي از هدايت الهي دارد، بايد سپاسگزار آنان باشد.»
به اعتقاد ما اهل سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در رجب 27 به معراج تشریف برده اند و در رمضان به پیامبری بر گزیده شده اند. البته فصل مشترک بین ما و برادران شیعه این است که هر دو خود را تابع او و امت او می دانیم. ای کاش این تبعیض از رخسار ایران عزیز اسلامیمان برداشته شود. تا همه در فضایی آزاد و در ایرانی آباد از عطر ایمان و اسلام و ازادی سخن بگوییم و به هم احترام بگذاریم و خرافه و تعصب بی جا را کنار بگذاریم. موفق باشید.