محرمانههای آیتالله مجمعنشین
اگر قرار باشد نام
افراد با حوصله سیاست ایران را پشت هم ردیف کنیم حتما باید در صدر این
فهرست نام اکبر هاشمی رفسنجانی را قرار دهیم .او سال های سال است در بطن
سیاست ایران یا پدیدآورنده کنشها و رویدادها بوده و یا از نزدیک شاهد آن
ها.
او اما از علم سیاست یک نکته آن را خوبتر آموخته ؛« سکوت در وقت
مقرر». چه وقت ها او با زبانی تند به مصاف منتقدانش رفته و چه وقت ها که
او به صورت غیر منتنظره در لاک سنگینی از سکوت فرو رفته است . گاه از این
سکوت عبور کرده و هیچ درباره علت آن نگفته و گاه در وقتی دیگر روایتگر علت
سکوتش بوده است . چه اینکه او حتی یکبار در پاسخ به اینکه چرا جواب
منتقدان را نمی دهد و سکوت ترجیح داده گفته است :« فشار اینها روی من هیچ
تأثیر ندارد و مثل کلاغهایی هستند که از روی درختها میپرند، برای من
اینگونه است و کاری با آنها ندارم. من همیشه فشار داشتم. »
سال 1384 خیلی ها فکر می کردند رییس جمهور بعدی ایران اکبر هاشمی
رفسنجانی است از جمله شخص خود او. ناگهان اما یک اتفاق دیگر افتاد . هاشمی
رییس جمهور نشد و رقیبش که به یکباره در عالم سیاست ظهور کرده بود راهی
پاستور شد . حالا دوران سخت برای هاشمی رفسنجانی بعد از دهه 60 دوباره برای
او فرا رسیده بود . او اما این بار حواریونی نداشت که در نمازجمعه فریاد
بزنند «مخالف هاشمی ، دشمن پیغمبر است» . صف منتقدانش آنقدر طولانی و عریض و
طویل بود که او را به یک نتیجه مهم و تعیین کننده رساند :«وقت مقرر برای
سکوت فرا رسیده».او مانده بود رییس جمهوری مستقر که تندترین انتقادها را
روانه او می کرد.
4 سال بعد او رخصتی دگر باره یافت برای احیای
روزهای پرفروغ این بار اما رخت نامزدی نپوشیده بود . او یکی از نامزدها را
شاید رقیب جدی آن سال های خد را از صحنه خارج کند . هاشمی باز موفق نشد و
در شبی سخت در دوران مناظرات انتخاباتی سنگین ترین اتهامات را شنید . سکوت
او این بار چندان دوامی نیافت و انتخابات در آخرین ساعات باقی مانده با
نامه ای تند از جانب او خطاب به احمدی نژاد همراه شد . همه شگفت زده شدند
شاید مثل همیشه انتظار سکوت داشتند.
هاشمی اما از آن زمان که حسن روحانی رییس جمهور شده کمتر پیش آمده که حرفی را در دلش نگه دارد. گویی روزگار,ِ روزگار حرف زدن اوست . نکته اما این است که هاشمی رفسنجانی حرف هایی ناگفته زیادی از پشت پرده های سیاست ایران دارد. حرف هایی که روزانه آن ها را در یک تقویم رومیزی می نویسد و روایتی دارد غیر از آن اوراقی که به عنوان خاطرات سال به سال منتشر می شود.آن تقویم روایتگر ادوار سکوت است.
محمدرضا عارف؛ یک پدیده منحصربهفرد
او یک پدیده
منحصر به فرد در سیاست ایران شده است. خودش یکجا گفته بود« هر نظامی افرادی
را در آب نمک می خواباند تا در شرایط لازم از آنها استفاده کند، فکر
میکنم من یکی از آن افراد هستم که در آب نمک خوابیده ام.» محمد رضا عارف
این حرف را 8 سال پیش مطرح کرده بود . حالا اما شرایط او تفاوت های زیادی
دارد با آن روزگار . او نفر اول انتخابات در تهران شده و رییس یکی از دو
فراکسیون اصلی مجلس است.
عارف در زمره سیاستمدارانی است که گاهی سکوت را بر حرف زدن ترجیح می دهد. برگترین سکوتش هم شاید برای وقتی باشد که او به مصلحتی که رهبران اصلاحات به آن رسیده بودند تن داد و از تداوم نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری انصراف داد ؛ آن هم درست در اندک زمان باقی مانده تا جمعه انتخابات. او 7 ساعت پر استرس را طی کرد تا در نهایت همانی را خواست که از او خواسته بودند. محمد رضا عارف ماجرای آن چند ساعت سرنوشت ساز را اینگونه روایت می کند«در هواپیما بودم که فکسی ناخوانا و کمرنگ از آقای خاتمی به دستم رسید که از مضمونش متوجه شدم درخواستی است برای کنارهگیری من. ساعت 5 یا 6 عصر 22 خردادماه بود و من در سفرهای انتخاباتی در شیراز برای سخنرانی آماده شده بودم و در حال رفتن به جایگاه بودم که گفتند از طرف آقای خاتمی تماس گرفته شده است. در آن زمان حقیقتا فرصتی برای پاسخگویی نبود و مردم منتظر سخنرانی بودند. در نهایت شب 22 خرداد بود که با نزدیکانم نشستی برگزار کردم و تصمیم بر این شد تا کنارهگیری کنم.» او از آن نیمه شب تعیین کننده تا مدت ها، لب به گلایه نگشود و هنوز که هنوز است بسیاری از ناگفته های روزهای منتهی به انتخابات را در سینه نگه داشته است . او اگر چه این صدای بلند را در هیاهوی شادی های بعد از پیروزی حسن روحانی در خیابان ها می شنید که «روحانی یادت باشه ، عارف باید باشه» اما حتی وقتی فهمید که از کارگروه های بررسی گزینه ها برای حضور در کابینه جای مهمی به او نمی رسد به دولت نرفت و همچنان مهر سکوت بر لب نگه داشت . از آن روز دو سالی گذشت تا هنگامه انتخابات مجلس فرا رسید . او مانده بود و فهرستی از افراد تایید صلاحیت شده که نمی توانست آن را حتی به نیمه برساند . در آن روزهای آخر هم اتفاقات زیادی میان او آن طیف دیگر که با آنها ائتلاف کرده بود رخ داد. تحولاتی که هنوز هم وقتی از او سوال می شود پاسخش را به آینده موکول می کند . حالا هم گویا دوران جدید سکوت محمد رضا عارف شروع شده ؛ او از وقتی رییس مجلس نشد ، در یک لاک خاص سیاسی فرو رفته ؛ خودش می گوید بنا به شرایط ترجیح می دهد سکوت کند. آنگونه که روز گذشته هم بخاطر سکوتش عذرخواهی کرده بود و آن را براساس مصلحت تعبیر کرده بود. اینکه می گویند عارف منحصر به فرد است شاید به جهت این باشد که در اکثر مواقع شرایط آنگونه پیش نرفته که دلخواه او باشد . شاید درست ترش این باشد که بگوییم این محمد رضا عارف نبوده که شرایط را در عالم سیاست تعیین کند ؛ آنچه در مورد او معمولا رخ می دهد این است که عالم سیاست شرایط را برای او تعیین می کند .
سکوتی که ناطقنوری از شهید بهشتی آموخت
«شب
انتخابات حال خوشی به من دست داد، حالت توسلی به من دست داد، وضو گرفتم و
پیش از خواب هم از خدا خواستم که خدایا امشب شب سرنوشت این مملکت و نظام
است، همچنین سرنوشت معنوی من و آخرتم نیز مطرح است. آنچه خیر است و به
مصلحت همان را به انجام برسان.
نزدیکیهای صبح خوابی دیدم که بسیار عجیب بود. خواب دیدم که در یک دریای وحشتناک در یک قایقی قرار دارم که کف ندارد، ولی در آب فرو نمیروم، مثل قایق کف دار بود و من روی آن خوابیده بودم. تنهای تنها بودم و میگفتم: «خدایا چطور است که من تنهایم و اینجا هیچکس نیست، محافظها کجا هستند؟! در همین حال که داشتم حرف میزدم، دستم به دیوار ساحل خورد. همانجا گفتم: «عجب خدایی است که آدم را خیلی راحت نجات میدهد.» در این هنگام سه نفر جوان آمدند و سلام کردند. گفتند: «مادرت منتظرت است.» پرسیدم شما چه کسی هستید؟ گفتند: اهل فلان روستا هستیم (از روستاهای نزدیک زادگاهم)- بههرحال، یقین کردم که آشنا هستند، به همراه آنان حرکت کردم تا به سرگروه محافظان خودم آقای «دانا» رسیدم. به ایشان گفتم: «کجا بودی و چرا من را تنها گذاشتی و هیچکس با من نبود؟» ایشان گفت: «حاجآقا موج دریا خیلی خطرناک بود، نمیشد ایستاد.» جلوتر که آمدم دیدم مرحومه والده هم ایستاده و گریه میکند. به ایشان رسیدم و احوالپرسی کردم و گفتم:«حاجآقا کجایند؟» -پدر من مرحوم شده است- گفتند: «حاجآقا دارد نماز میخواند.» رفتم و دیدم عدهای به ایشان اقتدا کردهاند، من هم اقتدا کردم و نمازم را خواندم که یکمرتبه از خواب بیدار شدم. صبح به ستاد انتخاباتی نرفتم و آمدم به دفتر بازرسی که الان هستم. آقای «معزی» از دوستان قدیمی من آنجا بود.گفتم: آقا عبدالحسین یک چنین خوابی دیدهام، ایشان هم گفت: کار تمام است، این خواب نشان میدهد که شما انتخاب نمیشوی، تعبیر خواب همین است.»
علی اکبر ناطق نوری این ها را در کتاب خاطراتش نوشته ؛ او که سال ها از افراد بسیار موثر در قدرت رسمی ایران بود به یکباره تصمیم دیگری گرفت و حالا این روزها اگر چه در پشت صحنه از افراد تعیین کننده است و نظر او در معادلات تاثیر گذار اما ترجیح می دهد کمتر در عیان ابراز نظر کرده و در مباحثات سیاسی روز وارد نشود . شاید درست ترین تعبیر در مورد او این باشد که در تمام سال هایی که محمود احمدی نژاد صدارت داشته جریان چپ به علی اکبر ناطق نوری به عنوان یک ناجی نگریسته و طیف عقل گرای جریان راست هم او را به عنوان یک پتانسیل و برگ برنده دانسته که می تواند شرایط را تغییر دهد .
همین هم بود که از میان مباحثات در یک مقطع زمانی بحث تشکیل دولت وحدت ملی بیرون آمد . طرحی که می گفتند تنها ناطق نوری می تواند مجری آن باشد . شیخ نور اما زیر بار اصرارهای هاشمی و دیگر چهره های مهم گعده نشینی های ظهر شنبه های مجمع تشخیص نرفت و ترجیح داد ایفای این کاراکتر را به رفیق سال های دورش ، حسن روحانی بسپارد. می گویند او از افراد مورد وثوق حسن روحانی در ابتدای تشکیل دولتش بوده برخی هم می گویند هنوز هم شب نشینی های او و حسن روحانی در جماران ادامه دارد .حالا هر چه هست در مورد ناطق نوری همچنان این ویژگی سکوت سیاسی ادامه دارد . خودش می گوید :« من سکوت و ساکت بودن را از شهید بهشتی آموختم.» تازه ترین خبر در مورد او این است که بعد از متوقف ماندن جلسات 4 نفره در ایام انتخابات مجلس، این روزها جلسات مهمی در منزل او برگزار می شود و چهره های مهمی از هر دوجناح راهی لواسان می شوند تا در مورد تشکیل یک ائتلاف بزرگ برای حمایت از روحانی در اردیبهشت سال آینده جمع بندی کنند ؛ گویا شیخ نور حلقه وصل جریان اعتدال خواهد شد .
راز سکوت آیتالله مهدویکنی
اگر قرار باشد از
میان چهره های تثایر گذار و مهم جناح راست سیاست ایران نام چند نفر را ردیف
کنیم حتما در صدر چنین فهرستی، آیت الله مهدوی کنی جای می گیرد. فردی که
در قامت دبیر کلی جامعه روحانیت مبارز تهران شبیه نقطه ثقلی بود برای انجام
فعالیت های سیاسی و تصمیم گیری های نهایی .
او اگر چه همواره حرف هایش را بدون رودربایستی های معمول سیاسی مطرح می کرد اما گاهی بنا به قواعد کارهای سیاسی سکوت پیشه می کرد و سپهر سیاست دوران را از ارتفاع بالاتری می دید تا آینده نگری کرده و به وقتش وارد صحنه شود، تا معادله را آنگونه که بهتر است سامان دهد. شاید آخرین باری که او سکوت را به واگویه های سیاسی ترجیح داد همان انتخابات سال 92 باشد. آنجا که همه تلاش هایش برای به سرانجام رساندن ائتلاف اصولگرایان بی نتیجه ماند و دست آخر قرار حکمیت او نقض شد . آن نقض قرار به چندین مدل تاکنون روایت شده است اما علت اینکه علی اکبر ولایتی از صحنه کنار نرفت و سکوت آیت الله مهدوی کنی هنوز چندان مکشوف نشده است. آیت الله به رحمت خدا رفته و ترجیح داده این ماجرا را ناگفته و سر به مهر باقی گذارد و علی اکبر ولایتی هم که اهل تاریخ است چندان تمایلی نداشته مهر از سکوت آیت الله و این ماجرا بردارد . شاید او تاریخ دورتری را برای افشای جزییات آن روز سرنوشت ساز برگزیده است.
عبدالله نوری و یک سکوت سیاسی بعد از وزارت
مجلس
پنجم جلسه استیضاح تشکیل داده و عبدالله نوری باید از خودش دفاع کند .حرف
هایش که در صحن تمام می شود رو به علی اکبر ناطق نوری می کند و می پرسد:
«حالا امروز باید بنشینم یا بروم»، ناطق نوری به او پاسخ می دهد: «نه
اتفاقا امروز، روز رفتن است.» فردای آن روز وقتی عبدالله نوری رای نیاورد و
نتوانست از بهارستان به فاطمی بازگردد روزنامهها تحلیل کردند که رئیس
مجلس از اول میدانسته که نوری رای نمیآورد، به همین دلیل هم بوده که
گفته: «امروز، روز رفتن است».
اگر چه ناطق نوری بعدها در کتاب خاطراتش
منظورش از رفتن را این گونه توصیف کرده بود« این که من گفتم «امروز، روز
رفتن است» نه به این معنا که وزیر نشوی، منظور این بود که امروز دیگر بعد
از صحبت نباید بنشینی، چون رایگیری است و در رایگیری خود وزیر نباید
بنشیند. تفسیر مطبوعات چنین بود که آقای ناطق از اول میدانسته و سناریو با
رهبری او تنظیم شده بود. شعارهایی علیه مجلس و شخص من داده شد از
جمله«مجلس زوری نمیخواهیم، ناطق نوری نمیخواهیم.» . هر چه بود و هر
منظوری هم که در کار بود از روزی که عبدالله نوری به دولت نرفت سرنوشتش هم
تغییر کرد . او بعد از وزارت با روزنامه خرداد روانه اوین شد تا از ژنرال
های اصلاح طلبی باشد که راهش به حبس ختم شده است. عبدالله نوری چند سال بعد
پس از عفو رهبری، از سوی آنچه طیف تندروی اصلاحطلبان برای حضور در
انتخابات 1388 معرفی شد و آغاز افول سیاسی وی رقم خورد. نامزد اصلاحطلبان
فرد دیگری بود و عبدالله نوری مجددا مجبور به سکوت سیاسی در عرصه عمومی شد.
او زمان زیادی از دوران سیاست ورزی اش را بعد از زندان در سکوت سپری کرده
است . اگر چه که گاهی سخنرانی می کند و گاهی هم اگر چه بسیار اندک به
روزنامه های اصلاح طلب مجال مصاحبه می دهد اما تلاش زیادی می کند که در
عیان چندان روی قاب و یوترین رسانه ها نباشد تا شاید با خیالی راحت تر
جلسات یک هفته در میانش را با برخی تصمیم سازان اصلاح طلب برگزار کند .
جلسات چهارشنبه های دربند که در منزل او برگزار می شود . این روزها در
شرایطی که اصلاح طلبان به فعالیت های سیاسی اشان در سال آخر دولت روحانی
سرعت داده اند و به بررسی انتخابات می پردازند طیفی از اصلاح طلبان چندان
بی میل نیستند که با افزایش نقش عبدالله نوری سهم طیف دیگر را در تصمیم
سازس کم تر کنند . شاید چنین است که کارگزارانی ها به استقبال عبدالله نوری
رفته اند و محمد عطریانفر برای بازگشت او فرش قرمز پهن کرده و آنسو تر
بنیادبارانی ها از همین حالا روی خوشی به وزیر کشور اسبق نشان نمی دهند.
سکوت مرد رفته از پاستور بعد از یک دوره بگم-بگم
خیلی راحت و آسوده در آخرین لحظات دست رفیق قدیمی اش را بالا برد و او را به عنوان گزینه اش در انتخابات معرفی کرد . آنهم نه در یک متینگ تبلیغاتی یا یک فیلم انتخاباتی بلکه در وزارت کشوری که همه خبرنگاران جمع بودند تا اخبار آخرین نفرات حاضر را در انتخابات را مخابره کنند . انگار نه انگار که او رییس جمهور است و قرار است یک انتخابات را برگزار کند . او که از مدت ها پیش با اسفندیار محبوبش شهر به شهر می گشت و مراسم پرچم گردانی برگزار می کرد حالا به این باور رسیده بود که می تواند بعد از خودش او را رییس جمهور ایران کند؛ اجرای همان مدلی که از ماه ها قبل تحلیلگران در قالب مدل پوتین - مدودف پیش بینی کرده بودند . او در ماه های آخر آنچنان به همه تاخته بود و امور رسمی را با چالش مواجه کرده که خیلی ها فکر می کردند اگر نامزد مورد علاقه اش با عدم تایید صلاحیت مواجه شود باید منتظر یک جرکت غیر منتظره از احمدی نژاد بود شاید به سرانجام رساندن یک «بگم - بگم» شاید هم یک اقدام انتحاری سیاسی . سکوت محمود احمدی نژاد اما دقیقا از همان روز بعد از اعلام نامزدهای مورد تایید آغاز شد .
او دیگر «محمود» سابق نبود . آرام شده بود ؛ یک آرامش مبهم و شاید مشکوک . وقتی دست به دست با حسن روحانی در ساختمان پاغستور چرخید کلید نهاد را تحویل رییس جمهور جدید داد هیچ حرفی نزد مثل همان روزی که به نیاوران رفته بود تا به روحانی تبریک بگوید اما با کنایه ای سنگین از سوی رییس جمهور مواجه شده بود . سکوت احمدی نژاد تا مدت ها ادامه داشت . او اگر چه تا کنون چند سخنرانی داشته ، چند نامه نوشته و چند واکنش نشان داده اما درست ترین تعبیر در موردش این است که بگوییم :«سکوت مبهم و مشکوک محمود احمدی نژاد همچنان ادامه دارد»؛ او «محمود» همیشه نیست .