arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۶۶۷۳
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۱۴ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۴

چه شد که عروسک ها، هنرمندان را گرفتند؟

شکی در این نیست که عروسک ها حالا مدتی است سلطان بلامنازع تلویزیون هستند و در به دست آوردن دل مخاطبان تلویزیونی به وضوح از آدم ها پیشی گرفته اند. مجموعه کلاه قرمزی که در روزهای نوروز و در برخی مناسبت های طول سال پخش می شود، چند سالی است، از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

صفحه خواندنی ها را از اینجا دنبال کنید

علی پاک دست، طراح، سازنده و بازی دهنده عروسک: شکی در این نیست که عروسک ها حالا مدتی است سلطان بلامنازع تلویزیونند. مجموعه کلاه قرمزی که در روزهای نوروز و در برخی مناسبت های طول سال پخش می شود، چند سالی است، از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون است.

جز کلاه قرمزی که از بسیاری دل ربوده و علاوه بر این که در زمان پخش بسیاری را پای تلویزیون می نشاند، تا مدت ها پس از پخش تلویزیونی نیز کاربران فضاهای مجازی، قسمت های مختلف آن را دانلود یا از شبکه نمایش خانگی تهیه می کنند و برای چندمین بار به تماشا می نشینند، باقی برنامه سازان تلویزیونی نیز به تضمینی بودن استقبال مخاطبان از به کارگیری عروسک در انواع دیگر برنامه های تلویزیونی اعم از استندآپ ها و تاک شوک ها پی برده اند. تازه ترین مثال این ماجرا، برنامه «خندوانه»است که در فصل دوم خود، شخصیت عروسکی «جناب خان» را اضافه کرده است.

عروسک ها در به دست آوردن دل مخاطبان تلویزیونی به وضوح از آدم ها پیشی گرفته اند، اما چرا؟ در متنی که می خوانید، یک طراح، سازنده و بازی دهنده عروسک، دلایل ماجرا را واکاوی کرده است. علی پاک دست، فارغ التحصیل تئاتر عروسکی، بیش از دو دهه است با عروسک های تلویزیون رفاقت دارد؛ از آلوده و پاکیزه گرفته تا «عزیزم ببخشید». در اپراهای «مکبث»، «عاشورا»، «مولوی»، «حافظ»، «لیلی و مجنون» و «سعید» به عنوان دستیار کارگردان فعالتی کرده و هم چنین طراح و سازنده عروسک های مولوی و حافظ و محتشم کاشانی در اپراهای عروسکی بهروز غریب پور و بازی دهنده برخی از آن ها مانند حافظ نیز بوده است.

چه شد که عروسک ها، هنرمندان را گرفتند؟

ابتدا باید دریافت عروسک ها از کجا به این جا رانده شده اند که حالا یک به یک سر از انواع برنامه های تلویزیون درآورده اند. حقیقت این است که سال هاست از مجموعه های داستانی عروسکی در تلویزیون خبری نیست. نزدیک ترین خاطره مان از این گونه برنامه ها به سال ها پیش باز می گردد. در تولید چنین سریال هایی که عروسک ها کل ماجرا را به دست گرفته باشند، علاوه بر این که خلاقیتی دوچندان نیاز هست، اقتصاد ماجرا حرف اول را می زند.

در تولید انواع مجموعه های عروسکی، پرهزینه ترین شان، سریال های داستانی است. از این روست که تولید مجموعه های عروسکی برای کودکان در قالب آثار نمایشی کاملا فراموش شده است. این در حالی است که در تولید سریال عروسکی هرچه هزینه کنیم، به لحاظ تاثیرات عمیقی که بر بچه ها خواهدداشت، سود خواهیم کرد. حالا از آن دستاوردهای گذشته چه بر جای مانده؟ دور از انصاف است که بگوییم فقط نوستالژی و دیگر هیچ، هنوز هم آثار اجتماعی، فرهنگی و تربیتی این مجموعه ها بر بچه های آن نسل و چه بسا این نسل مشهود است.

علاوه بر وجوه نوستالژیک آن مجموعه ها که هنوز هم خواستنی به نظرشان می رساند، باید گفت آن ها هنوز هم چه به لحاظ کیفیات برنامه سازی تلویزیونی و چه به لحاظ مخاطب سنجی حرف های بسیاری برای گفتن دارند. بله، هزینه های بسیار بالای تولید سریال های عروسکی، باعث شده که برنامه سازان تلویزیونی، اگرچه توانایی تولید آن را د رخود نمی بینند، در عین حال چون از محبوبیت بی چون و چرای عروسک ها باخبرند، از آن ها در دیگر قالب های برنامه سازی بهره ببرند. به همین دلیل است که عروسک های رانده شده از سریال ها، در قالب برنامه های تاک شو، استندآپ کمدی و برنامه های ترکیبی ظاهر می شوند.

درواقع باید گفت آن کارکرد نمایشی و هدف دار دیروزین، به استفاده تفریحی از عروسک ها تبدیل شده است. هرچند همین را هم باید غنیمت شمرد و با نگاهی مثبت به بررسی اش نشست.

چه شد که عروسک ها، هنرمندان را گرفتند؟

مثلث عروسک های موفق

اما آیا هر شخصیت عروسکی، به صرف آگاهی از این که عروسک ها این روزها محبوبیت یافته اند، می تواند موفق باشد؟ پاسخ مسلمان منفی است. چه بسیار مجموعه هایی در شبکه خانگی و در تلویزیون که با همین تصور، سراغ از عروسک ها می گیرند و اقبالی نمی بینند. سه دلیل عمده را در موفقیت یک شخصیت عروسکی در هر قالب می توان برشمرد: اول: طراحی، دوم: صداپیشگی منطبق با مولفه های شخصیت و سوم: بازی دهنده باتجربه و بازی خوان. این سه عامل مهم اگر در روند طراحی، ساخت و جان بخشیدن به یک عروسک، درست و به جا رعایت شود، موفقیت عروسک را می توان تضمین کرد. اگر این مثلث، اضلاع متناسبی داشته باشد، داستان و دیگر موارد مدنظر کارگردان، به خوبی منتقل خواهدشد.

آدم ها را کنار زده اند!

احتمالا شما هم مثل من پذیرفته اید که عروسک ها، دست کم در کمدی ها، جای آدم ها را در قلب مخاطبان تسخیر کرده اند. هر شخصیت عروسکی، انگار خلاصه ای از یک جنس آدم است. چکیده ای از کلیت اوست. چرا چکیده؟ چون اغلب عروسک های موفق، مثل عروسک های «کلاه قرمزی» یا همین «جناب خان»، معمولا شخصیت های پیچیده ای ندارند؛ در روند شکل گرفتن شخصیت آن ها با لایه های پنهان چندانی مواجه نیستیم.

بدیهی است که یک عروسک، چهره ای ثابت دارد؛ صورتی ثابت و اندامی کوچک شده. اصلا همین کوچک شدن را ببینید، چه رابطه عمیقی با خلاصه و چکیده شدن یک فرد در یک عروسک دارد. آن ها، همه چیزشان دست یافتنی است: یا خیلی غمگین هستند یا خیلی شاد، یا خیلی خوبند یا خیلی بدجنس. دقیقا خلاصه ای جمع و جورند از برخی آدم هایی که دور و برخودمان می بینیم. منتها آن ها این شانس و امکان را هم دارند که برخی کارها را بکنند بدون این که درباره شان کج فهمی کنیم؛ مثلا آن ها عادت دارند یا زیادی شوخی می کنند یا زیادی سوال می پرسند. شما این دو نوع رفتار ار از کم تر آدمی می توانید بپذیرید، اما از یک عروسک نه تنها می پذیرید، بلکه آن را دوست می دارید. چون براساس ماهیت شان برای ما قابل فهمند، هرچند اگر خیلی شبیه به برخی آدم های اطراف مانب اشند، دوست شان داریم.

چه شد که عروسک ها، هنرمندان را گرفتند؟

در مجموعه «کلاه قرمزی»، اگر دقت کرده باشید، هوشمندی نویسنده و کارگردان، ایرج طهماسب، در همین است که کاراکترها را بسیار شبیه به آدم های جامعه انتخاب کرده. اما تفاوتی عمده بین این انتخاب، که همه ادعایش را دارند، و شیوه پرداختن شخصیت ها پس از این انتخاب وجود دارد. می بینیم که تیپ ها بسیار آشنا به نظر می رسند. در هر یک از آن ها یک ویژگی اغراق شده می بینیم که به راحتی در اطراف مان قابل رصد کردن است.

اما جالب این جاست که پیش از برخوردن به آن ها در «کلاه قرمزی» کم تر پیش آمده به آن تیپ اجتماعی فکر کرده و در آن ها دقت کرده باشیم. درواقع باید گفت آن ها به سرعت قابلیت مغفول تبدیل به یک تیپ را بالفعل می کنند. یکی دیگر از دلایل پیشی گرفتن عروسک ها از طنزپردازان تلویزیونی را باید در خلاقیت خالقان آن ها دانست. بالقوه فرقی نمی کند یک مجموعه تلویزیونی از بازیگری طنزپرداز در قالب خود بهره ببرد یا از عروسک.

مدتی است که طنزپردازان، خودشان را تکرار و بر تاکید بسیار مولفه های کمدیک خود اصرار می ورزند؛ کمدینی که خودش را تکرار می کند، جذابیتش را از دست خواهدداد. خیلی فرق نمی کند این اتفاق برای یک بازیگر بیفتد یا برای عروسک. مهم این است که عروسک یا بازیگر، مدام در حال کشف توانایی های نامکشوف و تازه خود در راستای جلب مخاطب گام بردارد.

مثلا در «کلاه قرمزی» هم می بینم که حتی آقای مجری که سال هاست نقشی ثابت و ایستا را پذیرفته، خودش را تکرار نمی کند؛ اگر ساختار نمایشی این مجموعه مبتنی بوده است بر این که او شروع به نصیحت کردن بکند و عروسک ها در پاگرفتن این نقش تعمدا ملال آور او دخالت و از آن جلوگیری کنند، می بینیم که حتی به این پروسه بسنده نمی شود و مجری مدتی است گاه خود به همراه عروسک ها شیطنت می کند و با آن ها همراه می شود بی آن که نقش ترغیبی و تربیتی برنامه را فراموش کرده باشد.

چه شد که عروسک ها، هنرمندان را گرفتند؟

بسیاری از بازیگران خوب سینما و تئاتر و تلویزیون از رو به رو شدن با عروسک ها واهمه و پرهیز داشته اند. گاه حتی آن ها در رو به رو شدن با عروسک ها، به اصطلاح کم می آورند و عقب نشینی می کنند. یک بازیگر، ماهیتا برای شکل دادن به شخصیتش، نیازمند تلاش بیش تر در تنظیم حرکات و گفتارش است، و این در حالی است که یک عروسک، به لحاظ فیزیولوژیک، نیاز چندانی به چنین تلاشی ندارد؛ او با حرکاتی بسیار مختصر، چنان چه فیزیک یک عروسک نیز ایجاب می کند و هم چنین با دیالوگ هایی مختصر، همان کار را می کند.

شاید بتوان گفت، همه این ها دست به دست هم داده تا عروسک، ماهیتی جذاب تر داشته باشد. ممکن است اعتماد ما به آدم ها از بین رفته باشد که با عروسک ها بیش تر دم خور شده ایم، نمی دانم! اما این را می دانم که آن ها خیلی راحت می توانند قهرمان های ما و بچه ها باشند در روزگار خالی شدن جهان از قهرمانان قصه ها.
نظرات بینندگان