پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سابقه آشنایی من با دکتر علی مطهری به سال 1360 برمیگردد، همان سالی که بر اثر یک اتفاق ساده پایم به پخش رادیو باز شد و برحسب تصادف با فرزند شهید مطهری همکار شدم. ابتدا وی را فردی گوشهگیر و کمحرف یافتم که برقرارکردن ارتباط با او کاری آسان نبود، اما رفته رفته با خلق و خو و روحیاتش آشنا شدم و صداقت و صراحت را در وجودش کشف کردم. بعدها در سالهای پایانی دهه شصت ضمن همکاری با انتشارات صدرا و کار بر روی آثار استاد مطهری، هم با خصوصیات اخلاقی او بیشتر آشنا شدم و هم با منظومه فکری پدر فرزانهاش که باید بگویم به رغم تمجیدها و تحسینهای ظاهری متأسفانه این تفکر همچنان مظلوم و غریب است. از بحث اصلی دور نشوم و به حاشیه نروم.
دکتر علی مطهری تا قبل از ورود به مجلس شورای اسلامی فرد چندان شناخته شدهای نبود؛ همین قدر او را با برخی مقالات تند و تیزش بر ضد اصلاحطلبان میشناختند و نیز با سخنرانیهایش در ایام سالگرد شهادت استاد مطهری که کمتر رنگ و بوی سیاسی داشت وبیشتر حول و حوش افکار و آثار پدر بزرگوارش بود. اما امثال نگارنده که از نزدیک با او آشنا بودیم، میدانستیم که وی هدفی جز حفظ ارزشها و تداوم و تعالی اسلام و انقلاب ندارد و زبان و دلش یکی است؛ یعنی اگر در موضوع و مسألهای به یقین میرسید با صراحت تمام، نظر خود را اعلام میکرد و هرگز ملاحظات و مصلحتهای معمول یا خوشایند و عدم خوشایند این و آن باعث نمیشد که از نظر خود برگردد. این صراحت لهجه در روابط و مناسبات فردی، گاه موجب رنجش خاطر دوستان نزدیک او میشد. بنابراین ویژگی شاخص دکتر مطهری در همه این سالها صداقت بوده است و صراحت که عمدتاً از اینجا ناشی میشده که وی به مقام و منصبی طمع نداشته است، چه به فرموده امام علی(ع) این طمع است که انسان را اسیر و برده میسازد و حریت و آزادمنشی را از او سلب میکند: «الطمع رقٌّ مؤبّد» (نهجالبلاغه، حکمت 180)
ممکن است این سؤال در ذهن بسیاری خطور کرده باشد که اساساً چرا علی مطهری تصمیم گرفت نماینده مجلس بشود؟ و شاید برخی پاسخ این سؤال را چنین داده باشند که کرسی نمایندگی مجلس پلکان پرش و نردبان ترقی به مقامات و مناصب عالی است. حقیر که از جمله دوستان نزدیک او هستم دقیقاً به یاد میآورم که 7 سال و اندی پیش یعنی قبل از انتخابات مجلس هشتم، دکتر مطهری انگیزه خود را برای حضور در خانه ملت این گونه بیان میکرد که من حرفهایی دارم که اگر از تریبون مجلس زده شود انعکاس بیشتری خواهد داشت و ضمناً در مقام نمایندگی مجلس بهتر میتوانم به وظایف و تکالیف خود عمل نمایم.
اما در این 7 سال نمایندگی مردم، علی مطهری چه کارنامهای از خود بجا گذاشته است؟ او بارها صراحتاً اظهار داشته که در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم در دور دوم به احمدینژاد رأی داده است. بسیاری از سیاستمداران را من و شما میشناسیم که معتقدند مرغ یک پا دارد، یعنی اگر به احمدینژاد رأی دادند و بعد دیدند که او آن کسی نیست که فکر میکردهاند، باز بر همین رأی غلط خود پای میفشارند و با صد زبان میگویند که الاّ و لابدّ که حرف حرف ماست و برای اثبات موضع باطل خود حاضرند آسمان ریسمان کنند و هر رطب و یابسی را به هم ببافند، اما کسر شأن خود میدانند که بگویند اشتباه کردهاند و یا دست کم اعلام کنند که امروز از رأی خود برگشتهاند. اما دکتر مطهری به علت همان خصوصیت صداقت و حریت، وقتی اولین نشانههای انحراف از اصول و آرمانهایی را دید که رئیس جمهور با ادعای عمل به آنها به کرسی ریاست تکیه زده بود، لحظهای درنگ نکرد و به روشنگری افکار عمومی پرداخت.
او دو بار اقدام به سؤال از رئیس جمهور کرد. یک بار به علت ورود رهبری و به احترام ایشان صرفنظر نمود و یک بار هم به رغم تمام فشارها و جوّسازیهای دوستان نادان و دشمنان دانا، رئیسجمهور را به مجلس کشاند و همگان شاهد بودند که چگونه احمدینژاد در آن جلسه همه چیز و همه کس را به بازی گرفت، از نحوه برخورد با پدیده بدحجابی که گفت به مردم گیر سهپیچ ندهید، بگذارید خوش باشند، تا توجیه مضحک 11 روز خانهنشینی که گفت احمدینژاد و خانهنشینی و استراحت! به راستی چه کسی نخستین بار در مقابل تز ضد اسلامی «مکتب ایرانی» رحیم مشائی، یار غار احمدینژاد، ایستاد و آن را توطئهای خطرناک برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان دانست؟ و چه کسی سیاستهای پوپولیستی احمدینژاد را در پرداخت یارانه نقدی از طریق استقراض از بانک مرکزی و شرکت نفت برملا ساخت؟ اگر برخی از بزرگان جناح اصولگرا تغافل و تجاهل میکنند که انگار در هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد، مملکت امن و امان بوده و هیچ اتفاق غیرعادی رخ نداده است و این علی مطهری است که از سر لجبازی و یکدندگی و یا مثلاً به خاطر این که پست و مقامی به او پیشنهاد نشده است و خلاصه به علت مسائل شخصی با احمدینژاد درافتاده بود، اما حافظه ملت هرگز خدمات صادقانه نماینده خدوم خود را فراموش نکرده و نخواهد کرد و نشانه آن هم محبوبیت فوقالعادهای است که امروز علی مطهری نه فقط در قلب موکلان خود، که در قلب تودههای میلیونی فهیم و حقشناس پیدا کرده است.
اگر علی مطهری میخواست شهرتی بهم زند (اتهام ناجوانمردانهای که بسیاری از دوستان جاهل نظام به او میزنند)، راه نزدیکتر و بیدردسرتری برای این منظور وجود داشت و آن تأیید و یا دست کم سکوت در مقابل تخلفات فراوان دولتمردان دولت نهم و دهم بود؛ کاری که بسیاری از عافیتطلبانِ نان به نرخ روز خور کردند، در مقابل مظالم و حقکشیها و حیف و میل بیتالمال دم بر نیاوردند و با توجیهات و بهانههای واهی وجدان خود را راضی نگه داشتند و حالا که به اصطلاح تق کار درآمده، برای رفع مسئولیت خویش اعلام برائت میکنند که اصلاً کی گفته احمدینژاد اصولگرا بوده و قس علیهذا. شاید حافظه آقایان یاری نکند اما ملت هوشمند ما فراموش نمیکند که علی مطهری وقتی دید وزیر کشور پیشنهادی احمدینژاد که از مجلس هشتم هم رأی اعتماد گرفته بود به نمایندگان ملت در مورد مدرک خود دروغ گفته است، او را صرفاً به علت «دروغ گفتن» استیضاح نمود و توصیههای توأم با تطمیع رئیسجمهور نیز او را از تصمیمی که گرفته بود منصرف نساخت. او با احمدینژاد خصومت شخصی نداشت، بلکه در مقام و منصب وکالت مردم و به عنوان نمایندهای که سوگند خورده بود تا از حقوق ملت صیانت کند، در برابر قانونشکنیهای مکرر وی مردانه ایستاد و علیرغم همه فشارهای روانی یکتنه به وظیفه نمایندگی عمل نمود.
اما سخنی هم با پارهای اصلاحطلبان که هنوز این معما برایشان لاینحل باقی مانده است که چگونه کسی که تا این حد به آزادی بیان و نقد هر مقام غیرمعصومی اعتقاد و باور دارد، در حوزه آزادیهای فردی و مسائلی مانند حجاب موضعی سختگیرانه و گاه خلاف آمد عادت و عرف دارد، به گونهای که فی المثل وزیر کشور دولت مورد حمایت خود را به خاطر عدم برخورد جدی با پدیده ساپورتپوشی بانوان به صحن علنی مجلس میکشاند، وزیر ارشاد این دولت را به علت اهمال در برخورد با رواج واژههای فرنگی مورد سؤال قرار میدهد و یا سخن رئیس جمهور مورد حمایت خود را در باره امر به معروف و نهی از منکر نقد میکند.
برای رمزگشایی از این معما میتوان به مواضع و دیدگاههای استاد شهید مطهری مراجعه نمود و همین سؤال را از ایشان پرسید که چرا شما که از سویی معتقدید لازم است در دانشکده الهیات کرسی درس مارکسیسم تأسیس گردد و این درس توسط یک استاد مارکسیست معتقد به مبانی مارکسیسم و نه یک استاد مسلمان تدریس شود و بر این باورید که حتی احزاب کمونیست هم در نظام اسلامی حق فعالیت دارند، از سوی دیگر به ضرورت حریم و عدم اختلاط میان زنان و مردان تأکید میورزید و در این زمینه کمترین نرمش و انعطافی نشان نمیدهید؟ نشانه حساسیت فوقالعاده استاد مطهری نسبت به مسائل فرهنگی این که مسأله «امر به معروف و نهی از منکر» و نیز «حجاب استاندارد» از جمله مواردی بود که ایشان بر روی ورقهای یادداشت کرده بودند تا با امام خمینی(ره) در میان بگذارند و این ورقه در جیب لباس ایشان در هنگام شهادت یافت شد.
حقیقت این است که اندیشه استاد مطهری یک مجموعه منسجم و یک کلّ بهم پیوسته است و برخورد گزینشی با این تفکر، چه از سوی اصولگرایان و چه اصلاح طلبان، به نوعی جفا در حق ایشان است. دکتر مطهری نیز با درک و دریافتی که از اندیشه ناب پدر بزرگوارش دارد، به جدّ بر این باور است که برخلاف نظر برخی روشنفکرمآبان، هیچ تعارضی میان دفاع از آزادی تفکر و بیان از یک طرف و اجرای حدود و احکام اسلامی از جمله حفظ پوشش بانوان و رعایت حریم و عدم اختلاط زنان و مردان نامحرم از طرف دیگر وجود ندارد. حکایت تردید و حیرت در این مواضع متناقض نما مثل این است که کسی بگوید چگونه امام علی(ع) از طرفی در میدان رزم، شمشیر خود را از خون کفار و مشرکان سیراب مینمود و از طرف دیگر زانوانش در مقابل یتیمان و بیوهزنان میلرزید و اشک تأثر از دیدگانش جاری میشد؟ اگر کسی به واقع اسلام و تجسم عینی آن یعنی علی(ع) را شناخته باشد، هیچ گاه به تضاد میان این دو رفتار حکم نمیکند، بلکه برعکس، این دو را دو روی یک سکه میداند.
به هرحال دکتر مطهری همچون پدر بزرگوارش، به دور از ملاحظهکاری و مصلحتاندیشیهای بیجا، هم با ارتجاع و قشریگری و در یک کلمه «جمود» مخالف است و هم با تجددگرایی افراطی و اسلام را باب طبع زمان تفسیر و تأویل کردن و در یک کلام «جهل». او با هیچ کس و هیچ گروه و جناحی عقد اخوت نبسته و وامدار هیچ فرد و باند و حزبی هم نیست. او فقط به تکلیفی که احساس میکند در قبال خدا و خلق خدا دارد میاندیشد و در این مسیر چنان که ثابت کرده است، از تیر طعن و تهمت نابخردان هراسی به دل راه نخواهد داد. او کسی نیست که برای خوشایند اکثر اصولگرایان از اعتقاد خود در باب آزادیهای سیاسی دست بکشد و یا برای خوشایند برخی اصلاحطلبان از باور خود در خصوص اجرای حدود و احکام اسلامی صرفنظر کند؛ چه او فرزند خلف استاد مطهری است؛ همین و بس!
درود بر جناب مطهری
اما در خصوص دکتر علی مطهری ، با نگارنده متن فوق آقای دکتر کوکب موافقیم که واقعا توده های میلیونی از پاکی و صداقت دکتر مطهری جوان تأثر گرفته و اندیشه های ایشان خود باعث محبوبیتشان شده است .
این همان نتیجه ایست که بسیاری حتی افراد به ظاهر موجه با هزاران نیرنگ و دروغ و خدعه و تخریب دیگران و تأیید خودیها ، به دنبال آنند تا شاید مردم گول ظاهر موجهشان را خورده و به آنان روی آورند ...
زهی خیال باطلشان ...