پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه اعتماد در تحلیلی مفصل نوشت:
آنچه امروز از فضاي سياسي ايران ميتوان برداشت كرد اين است كه يك قطب انتخابات آتي اصلاحطلبان خواهند بود. آنها هر بار كه مجالي براي ابراز نظرات خود مييابند بر حضور همهجانبه و قدرتمند در انتخابات تاكيد ميكنند و تاكنون كمترين نشانهاي مبني بر اختلافات راهبردي و حتي استراتژيك ميانشان ديده نميشود. در تمام طيفهاي اصلاحطلب يك حرف مشترك وجود دارد و آن رهبري سيد محمد خاتمي است. همين حرف مشترك بزرگترين مزيت رقابتي آنان است كه از بروز انشقاق در ميانشان جلوگيري ميكند.
زمين بازي اصولگرايان نشان ميدهد امكان جمع كردن احمدينژاد و آيتالله مصباح با لاريجاني و ساير معتدلين حتي زير چتر جامعتين فراهم نيست. بنابراين حداقل امروز نميتوان آنها را يك قطب و پيكر منسجم تلقي كرد. از سويي اقطار مختلف اصولگرايي در صورت جدايي از هم هيچ كدام نميتوانند از چنان وزرني برخوردار باشند كه بتوان نام قطب بر آن نهاد.
شايد تنها محمود احمدينژاد در صورت صدور اجازه براي ورود تمام قد به انتخابات آتي بتواند يك رقيب جدي براي اصلاحطلبان باشد و انتخابات را به يك دو قطبي هيجانانگيز تبديل كند.
محمدرضا عارف نيز با موضعگيريهاي هوشمندانه امروز بدل به يكي از مهرههاي تاثيرگذار اصلاحطلبان شده كه ميتواند برگ برنده آنان باشد. در مجموع به نظر ميرسد اصلاحطلبان امروز در وضعيتي هستند كه از ائتلاف عبور كرده و به دنبال مصاديق هستند تا كانديداهاي اصلاحطلب در شهرستانها را شناسايي كنند.
ابزارها
اصلاحطلبان براي پيروزي در انتخابات مجلس ابزارهاي گستردهاي در اختيار ندارند. آنها در ارتباط برقرار كردن با بدنه اجتماعي خود يك مشكل اساسي دارند. نبود رسانههاي فراگير و فرصت برابر در صدا و سيما بزرگترين مانعي است كه باعث ميشود رابطه با توده براي شان مشكل شود. با اين حال آنها توانستهاند با تمركز بر فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي بخشي از اين نقيصه را برطرف كنند. فعالان سياسي اصلاحطلب در شهرستانها عموما جواناني هستند كه ضمن تعلق به طبقه متوسط شهري با ابزارهاي ارتباط جمعي اينترنتي آشنايي دارند و هستههاي فعاليت خود را از اين طريق ساماندهي ميكنند. بنابراين ميتوان شبكههاي اجتماعي را يكي از ابزارهاي اصلاحطلبان دانست.
ابزار ديگر آنان براي موفقيت در انتخابات مجلس نيروي انساني گسترده در شهرستانهاست. اين نيروي انساني ميتواند در فرايند انتخابات با تشكليابي و سامانيابي مناسب به پيروزي اصلاحطلبان كمك كند.
چهرههاي شاخص اصلاحطلبان به دليل اينكه راههاي ارتباطيشان با مردم محدود است تنها ميتوانند با سفرهاي استاني در قالب سخنراني در جمعهاي دانشجويي و مساجد و پايگاههاي باقي مانده پيوندشان را با مردم تا انتخابات مستحكمتر كنند. تشكلهاي دانشجويي، اتحاديهها، انجمنها و سازمانهاي مردم نهاد كه از تندباد فضاي امنيتي سالهاي گذشته جان سالم به در بردهاند يكي ديگر از ابزارهايي هستند كه ميتوانند با دعوت از چهرههاي شاخص اصلاحطلب در شهرستانها شرايط را براي ارتباط آنان با مردم مهيا كنند.
فرصتها
اجماع كمنظير فعلي اصلاحطلبان بزرگترين فرصت براي آنان است. آنها توانستهاند خطر انشقاق توسط بعضي نيروهاي سياسي و جريان رقيب را پشت سر بگذارند و امروز تحت پرچم شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات فعاليتهاي خود را ساماندهي كنند.
موضوع بعدي عملكرد نسبتا مطلوب دولت روحاني است. آنها به عنوان حاميان روحاني در ميان مردم جايگاه خوبي دارند و ميتوانند از عملكرد دولتي كه حمايتش كردهاند، دفاع كنند. بنابراين اين فرصت براي شان فراهم است تا ضمن حمايت از دولت، آراي مردمي كه همچنان تحت تاثير خرداد ٩٢ هستند را به سبد خود واريز كنند.
حل و فصل پرونده هستهاي طي ماههاي آينده پيروزي بزرگي براي حاميان دولت خواهد بود. آنها بزرگترين وعدهاي كه داده بودند را عملي ميكنند و از اين طريق ميتوانند مردم را دوباره قانع كنند تا اكثريت مجلس را هم به دست گيرند.
يكي از بزرگترين مزاياي اصلاحطلبان نسبت به رقيب اصولگرا كادرسازي سياسي است. آنها اگرچه در نگاه اول احزاب بزرگ خود را از دست دادهاند اما هنوز ميتوانند در شهرستانها نيروهاي كادري خود را به سرعت فعال كنند. البته اين در شرايطي است كه رقيب به سراغ شبكههاي غيرسياسي نرود.
تهديدها
بزرگترين تهديد پيش روي اصلاحطلبان سلب امكان حضور حداكثري كانديداها در انتخابات است. آنها از مجلس سوم شوراي اسلامي به اين سو براي تمام ادوار مجلس و رياستجمهوري با اين مشكل روبهرو بودهاند.
تهديد بعدي براي آنان رفتارهاي غيراخلاقي رقيب است كه در برخي موارد حتي اعتراض بزرگان نظام را هم برانگيخت. اتهامزنيهاي بيهوده و تنگ كردن دايره خوديهاي نظام از سوي رقيب و برخي نهادهاي رسمي توان رقابتي آنان را كاهش ميدهد. فرصت انتخاباتي نابرابر ديگر تهديد پيش روي اصلاحطلبان است. آنها در طول سالهاي گذشته به ويژه پس از انتخابات سال ٨٨ به اندازه يك دهم رقيب اصولگراي خود نيز نتوانستهاند از تريبونهاي رسمي به بيان نظراتشان بپردازند.
مجمعالجزاير اصولگرايان
وضعيت امروز اصولگرايان به گونهاي است كه فكر و ذكر همهشان وحدت است. خلأ وجود چهرههاي شاخص و ريشسفيد و رشد آسانسوري شبهحزبهايي كه با تندروي و افعال راديكال سهمي براي خود به دست آوردهاند فضاي نامتعادلي را در اين جريان پديد آورده است. از سوي ديگر ژنرالهاي معتدل اين جريان نظير ولايتي، قاليباف، رضايي و البته علي لاريجاني نيز حاضر به همراهي با هيچكدام از اقطار اصولگرايي نيستند. آنها به چتر جامعتين را بالاي سر خود قبول ميكنند و نه حاضرند با آيتالله مصباح و احمدينژاد دور يك ميز بنشينند. تصوير امروز جريان اصولگرا تصوير مجمعالجزايري است كه عدهاي به دنبال ايجاد راههاي ارتباطي ميان آنها هستند و با برگزاري همايشهاي وحدت تلاش دارند اين راه را ريلگذاري كنند.
ابزارها
اصولگرايان براي پيروزي در انتخابات رياستجمهوري از ميان ابزارهاي عادي يك رقابت سالم تنها سازمانيافتگي را در اختيار دارند. آنها با دفاتر استاني و شهرستاني احزاب متعددشان ميتوانند به اين نقطه اتكا كنند اما حتما اين بزرگترين و بهترين وسيله براي پيروزي نيست. آنها ابزارهاي بهتري نظير حذف رقيب، برخورداري از تريبونهاي رسمي، مصونيت در برابر تخلفات و... را در اختيار دارند كه تجربه ادوار گذشته انتخابات نشان داده در استفاده از آن بيميل نيستند.
فرصتها
اصولگرايان از تمام ابزارهاي غيررسمي كه در اختيار دارند ميتوانند به عنوان يك فرصت استفاده كنند با اين حال تمركز ويژه آنها بر تنگ كردن دايره خوديها در نظام برايشان اين فرصت را فراهم ميكند تا رقيب را از صحنه بيرون كنند. در عين حال توسعهنيافتگي سياسي در حوزههاي انتخابيه كوچك و رفتار سنتي رايدهندگان است. به همين دليل اصولگرايان در حوزههاي انتخابيه كوچك ميتوانند به پيروزي اميدوار باشند.
تهديدها
نتايج انتخابات رياستجمهوري گذشته به خوبي نشاندهنده خواسته رايدهندگان بود. اكثريت قاطع مردم ايران در انتخابات خرداد ٩٢ گفتمان جديدي را انتخاب كردند كه هرگز همسو با ادبيات و اعتقادات رايج اصولگرايان نيست. از سوي ديگر طبقه متوسط شهري با وجود آسيبهاي فراواني كه از سياستهاي دولت قبل متحمل شد هنوز زنده است و ميتواند تركيب كرسيهاي مجلس را تغيير دهد. بزرگترين تهديد پيش روي اصولگرايان قبل از عدم اجماع دروني، رويگرداني مردم از سياستهاي آنان است. رايدهندگان ايراني هنوز حمايتهاي بيشايبه آنان از دولت محمود احمدينژاد را فراموش نكردهاند و كوچك شدن سفرههايشان را به چشم ديدهاند. بنابراين تا زماني كه سايه سنگين سياستهاي احمدينژاد بر سر اصولگرايان باشد آنها نميتوانند اميدوار به كسب راي اكثريت باشند. خاصه آنكه در حال و هواي اين روزهاي سياست ايران نزديكان احمدينژاد كنار اصولگرايان قرار ميگيرند و در همايشهاي وحدت آنان شركت ميكنند. با وجود مسابقه اعلام برائت در ميان اكثر اصولگرايان از احمدينژاد، وابستگان او همچنان جايگاه درخورتوجهي ميان اصولگرايان دارند و اين ميتواند آغاز شكستي دوباره براي آنها باشد.
مستقلها
در تمامي مجالس شوراي اسلامي يك اقليت تاثيرگذار به نام مستقلها هم حضور داشتهاند. آنها بدون وابستگي رسمي سياسي به جريانهاي موجود با تكيه بر توانمنديهاي شخصي يا خانوادگي در حوزههاي انتخابيه رايدهندگان را مجاب ميكنند تا به عنوان وكيلشان در مجلس حضور يابند. توجه به اين اقليت تاثيرگذار از اين حيث اهميت دارد كه در جريان تصويب طرحها و لوايح معمولا راي اين دسته از نمايندگان اهميتي دوچندان مييابد. به همين دليل نيز دو جريان سياسي اصلي كشور تلاش ميكنند يا چهرههاي مستقل را پيش از انتخابات شناسايي كرده و انها را جذب كنند يا در رقابت انتخاباتي آنها را شكست دهند. البته در ميان اصلاحطلبان در حال حاضر يكي از پيشنهادات توجه به اين همين قشر خاكستري است كه اولا از سوي شوراي نگهبان با مانع جدي روبهرو نميشوند و در ثاني ميتوانند تبديل به چهرههاي اصلاحطلبي شوند كه در كانون قدرت حضور مييابند.
چندقطبي يا دو قطبي؟
آنچه امروز از فضاي سياسي ايران ميتوان برداشت كرد اين است كه يك قطب انتخابات آتي اصلاحطلبان خواهند بود. آنها هر بار كه مجالي براي ابراز نظرات خود مييابند بر حضور همهجانبه و قدرتمند در انتخابات تاكيد ميكنند و تاكنون كمترين نشانهاي مبني بر اختلافات راهبردي و حتي استراتژيك ميانشان ديده نميشود. در تمام طيفهاي اصلاحطلب يك حرف مشترك وجود دارد و آن رهبري سيد محمد خاتمي است. همين حرف مشترك بزرگترين مزيت رقابتي آنان است كه از بروز انشقاق در ميانشان جلوگيري ميكند.
اما در خيمه و خرگاه اصولگرايان هرگز اين مزيت ديده نميشود و زمين بازي اصولگرايان نشان ميدهد امكان جمع كردن احمدينژاد و آيتالله مصباح با لاريجاني و ساير معتدلين حتي زير چتر جامعتين فراهم نيست.
بنابراين حداقل امروز نميتوان آنها را يك قطب و پيكر منسجم تلقي كرد. از سويي اقطار مختلف اصولگرايي در صورت جدايي از هم هيچ كدام نميتوانند از چنان وزني برخوردار باشند كه بتوان نام قطب بر آن نهاد. شايد تنها محمود احمدينژاد در صورت صدور اجازه براي ورود تمام قد به انتخابات آتي بتواند يك رقيب جدي براي اصلاحطلبان باشد و انتخابات را به يك دو قطبي هيجانانگيز تبديل كند. در غير اين صورت رقابت ميان اصلاحطلبان و جمعيت متكثر و پراكنده اصولگرايان نميتواند سازنده يك انتخابات قطبي باشد. تجربه سه انتخابات رياستجمهوري گذشته نشان داده است در صورت قطبي شدن فضا احمدينژاد برگهاي زيادي براي بازي كردن در اختيار دارد اما او امروز ضعيفترين احمدينژاد تمام ٩ سال گذشته است. احمدينژادي كه اطرافيانش كم و بيش پراكنده شدهاند، برخي با احكام قضايي مواجهند و بعضي نيز ديگر دلبسته او نيستند اما با اين حال احمدينژاد هميشه ميتواند يك رقيب بالقوه قدرتمند باقي بماند.