پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «قلب» که مرکز حرارت و جوشش است حقیقتی واقعی بوده همانطوری که «وهم» مرکز غیرواقعی برای «توهم و تخیّل» هاست.
رهبری یعنی «مسئولیت و مدیریت» و این مسئولیت از دو راه قابل نحقق است یا از راه «نفوذ در قلبها» و با «تسخیر اوهام» .
آثار نفوذ در قلوب و نفوذ در اوهام
«تسخیر اوهام» که همان اعمال قدرت است خالی از این واقعیت نیست که غیر از اینکه یک حرکت «غیراخلاقی» است بلکه فرآیندی «زودگذر»،«کم فائده»، «بی بهاء» بهمراه دارد که اگر به «دیکتاتوریت» منتهی نشود جای بسی شگفتی است.
امّا برخلاف «تسخیر و نفوذ در قلوب» که شخص محبوب چنان احاطه ای بر زوایای مخفی روح و روان انسانها پیدا که محیرالعقول است.
نفوذ عمیق رسول معظم (ص) در نهان انسان ها بگونه¬ای بود که به تعبیر استاد مطهری به مانند نوعی هیپنوتیزم وسیع بوده (ر.ک:یادداشتیها 8/68)
چقدر زیبا نهایت نفوذ پیامبر (ص) را حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه به این عبارت ترسیم فرمود:
«تملا القلوب و العیون غنیً ...» (خطبه 192)
که به راستی قلب ها و چشم ها، با دیدن و چشیدن عشق آن بزرگوار احساس محبت به دیگری نداشتند.
نمونه ای از نفوذ عمیق پیامبر(ص)بر دلها
ابوسفیان وقتی نهایت عشق افراد امت اسلامی به حضرت رسول را دید به ابن عباس می گوید:
« قیصر و کسری و پادشاهان آن رادیدم امّا به اندازه¬ای که ارادت و محبت در میان مسلمین و پیامبرش دیدم در جائی ندیدم». (بحار 21/129)
همسر عمرو بن جموح بر شتری بعد از جنگ اُحد جنازه همسر و برادر و فرزندش که هر سه در جنگ احد شهید شده بودند را به سمت شهر حمل می کرد و می گفت:
«همین که رسول الله (ص) در سلامتی میبینم باعث است که مصائب¬ام را آسان ببینم ». (سیر ابن هشام 1/67)
مبدا نفوذ "شرح صدر"
رهبری موفق رسول خاتم(ص)درجهت نفوذ بی منازع در دلها نشأت گرفته از مقام شرح صدر آن جناب میباشد:
«الم نشرح لک صدرک»
«شرح صدر» بر اساس مسلک ها و ذوق های گوناگون دارای معانی مختلفی شده از اوج مفاهیم بلند عرفانی آغاز میشود تا مراتب پایین تر.
در علوم معرفتی امام خمینی(ره) شرح صدر را در درس اسفار به:
«حفظ وحدت غیبیه حقه حقیقیه در میان حفظ همه ی مراتب کثرات » معنا فرموده .(تقریرات فلسفه 3/350)
لیک بیان جامع عارف محقق قاضی سعید قمی از شرح صدر به :
«وسعت قلب برای جای دادن معارف الهیه و نیز تخلّق به اخلاق الهی» (شرح توحید 3/399) قابل توجه بیشتری می باشد.
که همین توصیف با قلم محققانه علامه طباطبایی بوضوح بیشتری رسیده است . (ر.ک المیزان 20/314 و 17/255)
"خلق عظیم " ثمره شرح صدر در بخش اخلاق
در تعبیر قرآن از آن زاویه شرح صدر پیامبر معظم(ص) که در اخلاق ایشان ، خصوصا در "اخلاق رهبری" ایشان ظهور نموده است به «خلق عظیم» تعبیر شده است. (قلم / 4)
که به نظر می رسد صفت «عظیم» حکایت از آن دارد که پیامبر اکرم (ص) در هر بخشی از «اخلاق رهبری» که وارد شد نمونه ی بزرگی از آن اخلاق را از خود به ظهور و بروز رساند و رقم زد ، تواضع او تواضع بزرگ، محبت و دلسوزی های او محبت بزرگ و عفوهای او عفوهای بزرگ بود.
شرح صدر آن بزرگوار در بخش اخلاق در سه قسمت قابل رؤیت است که درست همین سه اصل مهم باعث نفوذ حیرت انگیزش شده:
اصل اول: منش متواضعانه
در راستای چگونگی «تواضع های بزرگ» رسول خاتم (ص) آیه 88 سوره حجر گویاست که خود را هم سطح کوچک ها مینمود و بال و پُر محبت را بر سر همگان گسترده می نمود:
«واحفض جناحک للمؤمنین»
عدی بن حاتم که از شام به مدینه آمد تا اطلاع از حال و شرائط پیامبر کسب کند ، می گوید:
«او را دیدم که چگونه در مسیر کوچه با کمال حوصله به سخنان یک پیرزنی گوش فرا می دهد و بعد وقتی من بر منزل¬اش وارد شدم تنها زیر انداز خود را برای من پهن می کند در حیرت از تواضع او قرار گرفتم»
(سیره رسول خدا / 661 به نقل از سیره ابن هشام)
رسول خدا(ص) اجازه نمی داد در حالیکه سواره میباشد و کسی پیاده او را همراهی کند و می فرمود:
«تقدم امامی و ادرکنی فی امکان الذی ترید» (مکارم الاخلاق / 22)
درست بر عکس کسانی که از توفیق «نفوذ در قلوب» بازمانده¬اند و تلاش در «نفوذ در اوهام» مردمان دارند و به ستادهای پیشواز و بدرقه مأموریت های آنچنانی می دهند.
و وقتی یک شخص بیابانی با آن حضرت مواجه شد و به لکنت زبان افتاد آن جناب بدون هر گونه فخرفروشی و اوهام پروری فرمود:
راحت باش فرزند مادری هستم، غذایش گوشت خشک بوده.
«هوّن علیک فانی ابن امراة کانت تأکل القد» (بحار 16/229)
اشتباه فاحش صاحبان قدرت در این میان این است که «کبکبه ها» و «دبدبه ها» را از ارکان مهم جاه و حشمت خود می شمارند و کمرنگ شدن آن را ضربه به قدرت و اقتدار خود می دانند و یا انگیزه ضد اخلاقی تری به نام «استفاده از واهمه مردم» را دنبال می کنند که در حقیقت «تحمیر» مردم است. (ر.ک:یادداشتهای استاد مطهری، ج9 / 154)
اصل دوم: رفتار دلسوزانه
در تمام عمر رهبری رهبربزرگ عالم اسلام تنها رفتاری که از او مشاهده شد و قرآن شریف در رساترین تعبیرات بر آن صحه گذاشت رفتار دلسوزانه و «محبت های بزرگ» پیامبر معظم است.
نگاه عمیق به این آیات سطح وسیع «محبت و لطف» آن حضرت را نشان می دهد:
«لعلک باخع نفسک ...» (شعراء / 3)
«عزیز علیه ما عنتم ...» (توبه / 128)
«فبما رحمة الله من لنت لهم ...» (اعراف / 159)
محبت فرا گیر و بدون تبعیض
اطلاق و شمول آیه ی سوره اعراف گویای اعمال محبت حضرت رسول خاتم به همه گروه ها و اقشار و قبائل و احزاب و انصاف بوده، چرا که محبت و شفقت به یک دسته دون دسته¬ای دیگر از سوی شخصیت اول جامعه ، اول التهاب آفرینی در سطح جامعه خواهد بود.
اینقدر رسول الله (ص) در اعمال محبت برابر، در سطح جامعه دقت و حساسیت داشت که حتی در نگاه به سمت افراد با توجه به زمان لحظات و نگاه خود را تقسیم می نمود و علی السویه همگان را مورد لطف خود قرار میداد. (ر.ک:روضه کافی / ح 393)
محبت های بزرگ
بی بدیل بودن محبت و رحمت پیامبر (ص) بگونه ای بود که قرآن اینچنین گزارش میکند که در راستای دلسوزی و محبت به هم نوعان خود و سعادت آنان، پیامبر رحمت(ص) تا مرز «جان دادن» جلو میرفت و کوچکترین سختی بر مؤمنین بر او هم بسیار سخت و جانکاه می نمود و بدین اوصاف و عواطف اعلای انسانی بود که همه امت پروانه وار گرد او همواره در طواف بودند ، اگر اینچنین محبتی را به "محبت های بزرگ" نام نگذاریم پس چگونه تعبیر کنیم؟
اگر چه به تعبیر استاد مطهری «مسئولیت مستلزم درگیری ها و دوری دل ها می شود». (یادداشتهای 7/85) امّا او (ص) با ابراز «محبت های بزرگ» نه تنها اجازه درگیری نداد بلکه فضای حاکم بر جامعه ی تفرقه زده و نفرت زده قبل از بعثت را به فضای اُنس و برادری تبدیل نمود تا جائیکه حتی «بی محبتی» را از یک یهودی به هم کیشان خود هم نمی پسندید و وقتی فرد یهودی بر گریه زنان بر کشته های بنی قریظه نگاه سخت دلانه¬ای داشت، اعتراض فرمود که:
«انزع من قلبک الرحمه؟!» (سیره رسول خدا / 167)
و یا وقتی بلال در جنگ خیبر یکی از زنان یهودیه را از میان کشته های یهود گذر داد و او صورت خود را خراشید، پیامبر(ص) بلال را توبیخ نمود و فرمود:
«انزعت منک الرحمة؟!»
و پیامبر در کمال محبت در قبال این رنجش عاطفی که برای آن زن ایجاد شد او را آزادکردن مورد محبت و رحمت خود قرار داد.
(اسدالغابه6/170وسیره النبویه 2/336)
محبتی از سنخ دگر
نکته قابل توجه در این بخش این است که امت اسلام و شهروندان یک جامعه نه تنهااز حاکمان و مسئولان انتظار محبت و دلسوزی در رفتار را دارند ، بلکه انتظار یک نگاه صحیح و نظر محترمانه ای میطلبند همانگونه امت اسلام از سوی رهبری عالم اسلام (ص) نسبت به آحاد جامعه خود ، این حقیقت را مشاهده نمودند .
به این جملات جناب شهید مطهری دقت کنید:
«رهبری مسئول برآورده کردن نیازهای مادی هست امّا بالاتراز آن نیازهای معنوی است که مردم او را ببینند که در رأس حکومت ،آنان را با چه چشمی می بیند؟ به چشم جسم بی جان یا حیوان بارکش یا انسانی متساوی الحقوق که مخدوم هستند و حاکم خادم ...» (یادداشتها 4/601)
دقیقاً در این نقطه بسیار ظریف بود امت اسلامی همه جوره خودرا فدائی رسول اعظم (ص) قرار دادند بطوریکه آنحضرت بر قلوب آنان حکومت میکرد، تا جائی که فرزند بخاطر پیامبر (ص) از جان پدر حاضر به گذشت شود. (ر.ک: المحاسن ج1 / 386)
و یا مادری در کمال آرامش جان دادن فرزندخود در دقائقی قبل از ورود پیامبر (ص) به منزل¬اش را مخفی کرد که مبادا «دل پیامبر آزرده شود»!(راه محمد/ 234)
محبتی دیگر از سنخی دیگر
نقطه عطف دیگری در آن محبت های بزرگ پیامبر دیده میشود و آن این حقیقت بشدت ظریف است که محبت به انسانها با اجازه به ثناگوئی و تعریف و تمجیدها نسبت به رهبر عالم اسلام (ص) منافات دارد ، لذا پیامبر (ص) که در اوج محبوبیت قرار دارد بحکم همین محبوبیت هیچ گاه اجازه «تملّق و چاپلوسی و یا تعریف و تمجیدهای مبالغه آمیز» را به دیگران در محضرش و غیر حضورش را نمی داد .
چون بین ابراز محبت به انسانها از سوی پیامبرو ثناگوئی از ایشان بوسیله متملقان و مادحان ضدیت ظریفی وجود دارد و آن این است که ثناگوئی ها در واقع «اهانت بمردم و تحقیرآنان » است .
براین اساس محبت او به مردمانش مانع ازاجازه اهانت به آنان در این قالب ظریف میشد و حتی به دیگران هم توصیه میفرمود:
«احثوا التراب علی وجوه المداحین»
(من لایحضر4/11و381وشرح نهج البلاغه حدیدی11/103)
اصل سوم: برخوردهای کریمانه
آن «شرح صدر» که در ابتداء این نوشتار سخن از آن رفت در مهمترین نقطه ای که اثروجودیش نمایان می شود همین نقطه برخورد یک رهبر معنوی و الهی با کمی ها و کاستی ها و احیاناً نافرمانی های افراد زیر مجموعه خود می باشد.
بدون تعارف پیامبر اکرم (ص) که قرآن در رسای او «رحمة للعالمین» (انبیاء / 107) دارد صاحب «عفوهای بزرگ» بود.
نمونه هائی از عفوهای بزرگ
درآن روزی که دوست و دشمن انتظار می کشید پیامبر معظم (ص) از آزار دهندگان جسمی و روانی خود و تبهکاران سیاسی و اقتصادی عالم اسلام انتقام گیرد که «روز فتح مکه» بود، همه به چشم خود دیدند آن رهبر بی نظیر خلقت ،همگان را مورد عفو بزرگ خویش قرار داد و از انبوه جمع¬شان یک لیست 10 نفره را استثناء از عفو نمود و باز در مرحله دیگر از آن 10 نفر 6 نفر دیگر را نیز مورد عفو و بخشش قرار داد. (ر.ک: سیره رسول خدا/ 261)
در موردی دیگراز خائنینی که بنای به رم دادن ناقه ایشان را داشتند، تا باعث قتل آنحضرت شود ، در عین اصرار مسلمین که بر معرفی آن تبهکاران ، امّا بر اساس رحمت واسعه اش از پاسخ مثبت به این درخواست برخی ازاصحاب دریغ فرمود.(محمد خاتم پیامبران / 394)
و از عبدالله بن ابی که از منافقین مدینه بود در حال بیماری بود عیادت کرد و به فرزندش بسیار احترام گذارد. (همان مأخذ قبل)
و نیز در جنگ احد دندان شکسته خود را روی دست گرفت و متضرعانه را خدا طلب نمود:
«خدایا قوم مرا هدایت فرما چرا که آنچه انجام میدهند از نادانی آنان است ».
(مجموعه ورام 1/99)
و از عبدالله بن سعد ابی سعد که کماً و کیفاً بیشترین آزار به پیامبر معظم (ص) را رسانده بود و درباره¬اش فرموده بود «هر کجا او را دیدید بکشید»، گذشت کرد و مورد عفوش قرار داد. (مجموعه آثار استاد مطهری 27/582)
بله او مورد خطاب الهی و تربیت ربانی قرار گرفت که :
«خذالعفووامر بالعرفوا عرض الجاهلین»
(اعراف / 199)
و با آن شرح صدرش به «خلق عظیم» رسید و صاحب «عفوهای بزرگ در تاریخ بشریت» شد، آیا امروز هم این ندای ملکوتی وحی شنیداری دارد یا در گوشه گوشه¬ی جهان اسلام برخی با قمه و درشو، تبعید و سلول به دنبال «نفوذ در اوهام» مردم هستند؟؟
بیائیم و به این سخن دلسوزانه متفکر بزرگ و بی بدیل عصر کنونی گوش جان سپاریم:
«با مطالعه تاریخ اسلام و دریافت شاخصه پیشرفت می توان درمان دردهای کنونی را بیابیم»
(یادداشتهای استاد مطهری 8/71)
والسلام