arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۷۵۹۹۷
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۵ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۳

سخنرانی منتشرنشده رهبرانقلاب در سال 67

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

چندی پیش نشریه رمز عبور با انتشار ویژه‌نامه‌ای به بررسی اسرار پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ پرداخت.

به گزارش ایسنا، در این ویژه‌نامه، سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه‌ای صمیمی با فرماندهان لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) در تاریخ 10/ 5/ 1367 بازانتشار یافته که در پی می‌آید:

«... قضایای جنگ هم که خودتان می‌دانید. جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال 62 به این طرف، بنده هیچ گونه مسئولیتی در جنگ ندارم و اگر شما سؤال کردید، اشکالی داشتید، ممکن است بنده آن اشکال شما را در مواردی وارد بدانم؛ ممکن است در مواردی هم چون خبرهای بیشتری از شما بدانم. شما اشتباه می‌کنید در یک سؤالی اما چه سؤال شما وارد باشد چه وارد نباشد، طرف سؤال من نیستم؛ این یک مقوله.

مقوله دوم: مسائل دولتی، این سؤالی که آقای کوثری اخیراً کردند که چرا سیاست‌های دولت این نیست؟ خب این مسئولش دولت است نه من. ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظر رئیس‌جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است ... حالا دیگر بالاخره قانون اساسی را می‌خواهید بیاورید اینجا بخوانید، آنی که من دارم می‌گویم، شما این را به عنوان یک برادر بزرگ‌تر از خودتان که وارد هم هست تو کارها - من هم که دارم این حرف را می‌زنم، حرفی نمی‌زنم که آن طرف منکرش بشوند. این حرف را، در نماز جمعه هم می‌شود زد، منتها من مصلحت نمی‌دانم توی نماز جمعه این چیزها را بگویم، یا در ملاء - اما شما یک عده خواصید. هم صاحب فکرید، صاحب نظرید، لااقل بعضی‌هایتان و هم اینکه تو مسائل صاحب اعتقاد هستید، یعنی یک نظری دارید، اعمال نظر می‌کنید. برادرهای مسئولی هم هستید. باید شما اینها را بدانید؛ نه، مسئولش من نیستم.

بنده‌ای که فلان وزیر سه سال است چهار سال است از نظر من عملش غلط، موضعگیری‌اش در زمینه کاری، نه مسائل سیاسی و خطی - آنکه خبر پوچ است - کار ملموس از نظر من غلط، ضعیف، ناقص است و بنده هیچ قادر نیستم که این وزیر را نه فقط برش دارم، طبق قانون اساسی من نمی‌توانم وزیر را بردارم، باید نخست‌وزیر به من پیشنهاد کند، من قبول کنم. من نمی‌توانم به نخست‌وزیر پیشنهاد کنم که بیا این وزیر را برداریم و اگر نخست‌وزیر صد سال هم به فرض محال، یک نفری را پیشنهاد نکند که عوض کنیم، بنده قادر به کار نیستم. من مجبورم این وزیری را که دارم می‌بینم جلوی چشم خودم که نمی‌تواند کار کند و دارد اشتباه می‌کند و دارد غلط عمل می‌کند، باید تحملش بکنم، قبولش کنم. خب بنده چه کار می‌توانم بکنم؟ اتفاقا آن وزیر هم شگرد کار را فهمیده ... یک مدتی تا دو سه سال اوایل ریاست جمهوری که این وزرا هنوز تازه‌کار بودند، نمی‌دانستند چی به کجاست، با اینها رفتار می‌کردیم. بعد یواش یواش وزرا فهمیدند نه، بیخودی از ما می‌ترسند! اصلاً نباید بترسند. تنها جایی که رئیس‌جمهور می‌تواند در مورد وزیر اعمال نفوذ بکند، اول، پیشنهاد دولت است که وقتی نخست‌وزیر گفت آقا این وزیر را ما می‌خواهیم به مجلس بدهیم، رئیس‌جمهور بگوید نه، آقا من این وزیر را قبول ندارم؛ اینجا آن گلوگاه قدرت رئیس‌جمهور است. آن هم که در دوره دوم ریاست جمهوری به خاطر مشکلاتی که در باب نخست‌وزیر پیش آمد که بنده آن نخست‌وزیر را قبول نداشتم، بعد امام فرمودند، بنده از امام تبعیت کردم، برادرمان آقای موسوی را تصویب کردم و ازشان حمایت هم کردم؛ تا این ساعت هم من از آقای موسوی همیشه حمایت کردم.

بعد این مسأله پیش آمد، من خودم به امام گفتم، گفتم آقا ما سر قضیه نخست‌وزیری اینقدر مشکل تحمل کردیم. سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید؛ من می‌دانم 13 تا 15 تا وزیر ما اختلاف پیدا خواهیم کرد. ایشان یک کسی را معرفی می‌کند، من آن را قبول نخواهم داشت، قبول ندارم اصلا. شما بیایید یک فکری بکنید، این را من خودم به امام گفتم، هیچ‌کس دیگر پیشنهاد نکرد. پیشنهاد من به امام این بود که شما بیایید یک حَکَمی را - من نگفتم یک هیأت - گفتم یک شخصی را به عنوان حَکَم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکَم بگوید این، حرفش تمام باشد. امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین می‌کنم؛ سه نفر معین کرد. سه نفر هم مورد رضایت من است. یکی آقای هاشمی، یکی آقای موسوی اردبیلی، یکی آقای حاج احمد آقا. خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادرها حکمیت را ابلاغ کردم - سال 64 - و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده. بنده هم می‌خواهم کار و تکلیف الهی انجام بگیرد؛ من چه کار دارم که کی می‌آید، کی می‌رود؟ هر کی می‌خواهد بیاید، هر کی می‌خواهد برود. این را شما بدانید، الان هم هر کسی می‌خواهد بیاید، هر کسی می‌خواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمی‌کند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم. اگر حجت شرعی داشتم، جواب شماها و جواب ملت را خواهم داد. من از جواب دادن اصلاً باکی ندارم. هر کسی بگوید آقا چرا؟ می‌گویم که وظیفه‌ام بود؛ دهان‌ها بسته می‌شود. من باید آنجا را قرص کنم. حجت را سر قضیه نخست‌وزیر هم به امام گفتم. گفتم آقا من حجت شرعی می‌خواهم، این جوری برای من حجت شرعی نیست؛ حجت شرعی به من بدهید، من اقدام می‌کنم. امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند. این حکمیت هم به لطف الهی در حدود ده یازده مورد بین من و آقای نخست‌وزیر اختلاف سر وزرا بود - به نظرم 11 مورد بود - در ده یازده مورد، 11 تا رأی به نفع آقای نخست‌وزیر دادند، بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم.

همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم - همه‌تان شنیدید قاعدتاً - گفتم بسیار هیأت دولت خوبی است، چهره‌ها، چهره‌های پرنوری هستند، چهره‌های باصفایی هستند؛ من محیط صفا اینجا دیدم و اعتقادم هم واقعاً این است که باید از اینها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم. این حرف‌هایی هم که دارم به شماها می‌زنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرف‌ها را. حالا ممکن است یک فرد، دو فردی، اما به جمع‌ها من این حرف‌ها را نمی‌زنم. برای خاطری که ظرفیتش را ندارند. شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را. آن وزیری که من تعیینش نکردم، با حکمیت آمده، آن حرف من را گوش نمی‌کند؛ حالا شما هم هر چی دلت می‌خواهد، می‌گویی.

قبل از این جریان هم من به یکی از برادران وزرا - وزیری است که اسمش هم تو همین جلسه آورده شده - یک چیزی را من نوشتم. آن برادر جواب من را نوشت. کاغذ نوشت که مثلاً یک بهانه‌ای آورد. من دوباره جواب نوشتم که آقا این بهانه است، اینی که شما نوشتید، این درست نیست، ‌این بهانه است؛ همانی که گفتیم عمل کنید. آن برادرمان باز یک جواب نوشت که آره، مثلاً به این دلیل فلان. خب من که ول‌کن معامله نیستم که باید دنبال کنیم قضیه را تا به جایی برسیم. این مال سال 63 است یا اوایل 64، قبل از دوره دوم ریاست جمهوری. من دوباره، سه باره نوشتم؛ اینها همه‌اش محفوظ است. اینها کاغذهایی است که هست توی سوابق و پرونده‌های دستگاه ما؛ موجود است در دفتر. ایشان در جواب چون دید نمی‌تواند هر چی بنویسد ما جواب می‌دهیم، نوشتش که برای اینکه وقت مثلاً ریاست محترم جمهوری و اینها به مکاتبه و اینها تلف نشود، من دیگر بعد از این جواب نامه را نمی‌دهم! این یعنی تا این حد یک وزیر گستاخی می‌کند. بنده هیچ ضعیف نیستم. این را شاید بدانید، من آدمی هستم که به فضل پروردگار زحمت را بر تن خودم و بر جان خودم تحمیل می‌کنم؛ من تنم از زحمت نمی‌ترسد. هیچ لذت و آسایشی را که به طور معمول وجود دارد، بنده دنبالش نیستم؛ نه اینکه اگر لذت بیاید، پس می‌زنم. اما اصلا بدن من احتیاج به لذت ندارد. روی زمین خوابیدن، تنها خوابیدن، گرسنگی کشیدن، حتی سختی‌های روحی را من می‌توانم تحمل کنم؛ به هیچ‌وجه احتیاج به هیچ‌کس و هیچ چیز و هیچ مقامی ندارم که بخواهم از آن ملاحظه بکنم. آدم دنبال‌گیری هستم، آدم این‌جوری قوی است.

... آدمی که این جور است، از گروه فشار نمی‌ترسد؛ دنبال آسایش و راحتی خودش نیست؛ این آدم، ضعیف نمی‌تواند باشد؛ من ضعیف نیستم. اما وقتی که امکان قانونی من ندارم، فشار قانونی نمی‌توانم روی مقامی بیاورم، بنده مسئولیت آن مقام را به عهده نمی‌گیرم.

... یا وزیر صنایع سنگین ملزم نیست که نیسان پاترول را بگذارد کنار؛ مثلاً تویوتا لندکروز را که سپاه لازم دارد بسازد یا آن مقدارش را به سپاه بدهد. همین اواخر، یک کاری اینها می‌کردند؛ به نهادها از سهمیه دولتی به قیمت بیش از دولتی، مثلا فلان ماشین که قیمت دولتی‌اش 150 هزار تومان است، به 350 هزار تومان به نهادها می‌فروختند که نهاد این را به قیمت دولتی بگیرد، توی بازار آزاد بفروشد که استفاده پولی بکند؛ ناسالم‌ترین کارهای عالم، موجب تورم، موجب فساد، موجب ضعف دستگاه‌ها از لحاظ ارتباطات با یکدیگر، کار غلط اندر غلط اندر غلط. بنده وقتی که اعتراض به این کار کردم، پاسخ من مثبت نبود از طرف مسئولانی که من به اینها اعتراض کردم که چرا این کار را می‌کنید؟ البته به نهاد ریاست جمهوری هم آمدند، همین را پیشنهاد کردند - پیشنهاد کرده بودند، من خبر دارم - مثلاً به فلان نهاد به فلان نهاد به فلان نهاد، صدتا، 200 تا، 300 تا، هزار تا، فلان ماشین را دادند. من به نهاد گفتم یک دانه‌اش را قبول نکنید؛ ما توی این سیکل غلط، حتی به این اندازه قرار نخواهیم گرفت و من قبول نخواهم کرد؛ رد کردم من. وقتی که اعتراض کردم به مسئولانش، پاسخ این بود که خب چه کار کنیم؟ ما ارز می‌خواهیم، ما فلان می‌خواهیم، ما می‌خواهیم کارخانه اشتغال داشته باشد. البته بعداً فهمیدند؛ از بس اعتراض‌ها از اطراف زیاد شد، فهمیدند که کار غلطی است. اما بنده که مسئول قانونی هستم و طبق قانون اساسی شخص اول کشور هستم (بعد از رهبری) و مسئولیت‌های قانون هم زیاد است، اختیارات قانونی من آنقدر نیست که من بتوانم جلوی این کار غلط را بگیرم. حالا شما می‌فرمایید چرا پاترول تولید می‌کنند؛ نمی‌دانم، تویوتا نمی‌زنند. این اعتراض‌ها را به من نباید بکنید، سؤال از من نباید بکنید. البته من حالا جواب خواهم داد، بعضی‌هایش که جواب دارد، اما هدف و به اصطلاح، مخاطب این سؤال‌ها هیچ کدام بنده نیستم؛ این را بدانید و اصلاً به این عنوانی که بنده بخواهم مسئولیت را برگردانم، نیست. هر چی که مسئولیتش با من است، با کمال میل قبول می‌کنم و خوب هم انجامش می‌دهم، اما اینها مسئولیتش با بنده به هیچ‌وجه نیست؛ نه آن مسأله جنگ، نه این. بخشی از سؤال‌های آقایان از این دو مقوله است.»

* بیانات در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول‌الله، 10/ 5/ 1367، پادگان گلف اهواز، مرکز اسناد ستاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس سپاه محمد رسول‌الله

نظرات بینندگان