همیشه این امکان وجود دارد که اظهارات افراد را به نحوی تجزیه و تحلیل کرد تا گزاره های پنهان آن آشکار شود: گزاره هایی که گوینده علاقه یی به بیان آشکار آنها ندارد، ولی ناخواسته در پس ذهن او وجود دارند و ناخواسته و به طور ضمنی آنها را بیان می کند و از خلال گفتارهای وی می توان آنها را آشکار کرد.
به گزارش انتخاب، چندی پیش یکی از فعالان سیاسی منتسب به جبهه پایداری نکات مهمی را بیان کرد: جبهه یی که پیش از این با شدت و حدت تمام از دولت و شخص آقای احمدی نژاد دفاع می کردند و سپس سعی کردند از طریق زاویه گرفتن با احمدی نژاد، حساب خود را از وی جدا کنند و شانس دیگری را برای انتخابات ریاست جمهوری به آزمون درآورند.
ولی مردم چنین زاویه یی را ندیدند و یا دیدند و نپذیرفتند، و به آنان روی خوش نشان ندادند. این فعال سیاسی جبهه پایداری در رد و نقد اظهارات آقای روحانی درباره نقد بهشت بردن زوری گفته که: «فردی که می گوید بهشت رفتن مردم به من ربطی ندارد و کسانی که خود را دلواپس می دانند در حقیقت بیکار هستند : باید بداند که ما موظف هستیم، دیگران را به بهشت هدایت کنیم زیرا در غیر این صورت پس ما انقلاب کردیم تا چه کنیم؟» اکنون می توان نتایج و گزاره های به نسبت پنهان و ضمنا خطرناک این جملات را برشمرد.
1- گوینده برای خودش و کسان دیگری که مورد نظرش بوده، نقش و رسالت هدایتگری سایر مردم به بهشت را در نظر گرفته است.
به عبارت دیگر خود را هدایت یافته فرض کرده و دیگران را نیازمند هدایت: و وظیفه و رسالت خود را هدایت دیگران دانسته است و این وظیفه را نیز از مجرای حکومت و دولت عملی می داند، در حالی که همه این گزاره ها غلط است.
اینکه گوینده خود و دوستانش را هدایت یافته معرفی کند، یک خطای فاحش و ناشی از غرور و ضمنا کم آشنایی با گزاره های دینی است.
همچنین اینکه دیگران را هدایت نایافته می داند، نادرست و خودخواهانه بودنش بیش از گزاره اول است.
ولی نکته مهم این است که دیگران این دو گزاره را قبول ندارند چرا که اگر گوینده مذکور را هدایت یافته و خود را در ضلالت می دانستند، به راحتی به آنان می گرویدند.
نکته بعدی که خود را مسوول هدایت کردن مردم دانسته اند نیز خطاست، زیرا وظیفه پیامبر اسلام(ص) نیز ابلاغ بود و نه هدایت کردن که این از امور خاص خداست چرا که مطابق نص قرآن، اگر خدا می خواست همه را هدایت شده می آفرید.
ولی نادرست ترین بخش این جمله این است که اجرای این وظیفه را از طریق حکومت دانسته اند، زیرا وظیفه حکومتِ برآمده از مردم، هدایت کردن مردم نیست.
این وظیفه به عهده نهادهایی خارج از حکومت است. چون ابزار حکومت که قدرت و زور است، تناسبی با هدایت کردن ندارد، بلکه برای تامین نظم اجتماعی و امنیت است. در همه حکومت های جهان هم این کارکرد یکسان است.
خطرناکی این گزاره ها از آنجا ناشی می شود که با تکیه بر ابزارهای حکومتی می خواهند دیگران را به راهی که خود درست می دانند، هدایت کنند و چون مردم راه آنان را قبول ندارند در نتیجه اعمال زور و بگیر و ببند چاره کار می شود.
نتیجه طبیعی این رفتار نیز ظلم و ستم و فساد گسترده خواهد بود.
2- بخش دوم گفته ایشان حتی خطرناک تر است. آنجا که گفته اند: «پس ما انقلاب کردیم تا چه کنیم؟»
اگر بپذیریم هدف کسانی که انقلاب کردند این بوده که دیگران را هدایت کنند، در این صورت این افراد باید خودشان هدایت یافته می بودند و چون آنان قبل از انقلاب هدایت یافته شده اند، پس از انقلاب نیازی به هدایت یافتن نداشتند.
اما چون قاطبه مردم در انقلاب حضور داشتند، باید گفت قاطبه ملت پیش از انقلاب، هدایت شده بودند و لذا نمی توانستند انقلاب را برای هدایت کردن خود انجام دهند!!
مگر اینکه منظور گوینده این باشد که فقط تعداد کمی از مردم از جمله ایشان و دوستان شان انقلاب کرده اند که این مساله به لحاظ منطقی و تاریخی قابل قبول نیست.
ضمن آنکه نقش دوستان ایشان در انقلاب بسیار کمرنگ تر از حتی تعدادشان بود. این سخن به نوعی مصادره انقلاب و نیز منحرف کردن مضمون واقعی آن است که بسیار خطرناک است.
مشکل این نیست که هدایت شدن جامعه چیز بد یا کم ارزشی است. اتفاقا خیلی هم مهم است. ولی انقلاب کردن برای ایجاد دولتی کارآمد بود که استقلال داشته باشد، آزادی های مردم را پاس بدارد، عدالت در آن حکمفرما شود و فساد و رانت خواری و جنایت در آن کم باشد.
افراد با صلاحدید عهده دار کار شوند تا مبادا مثل دولت پیش صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی را اتلاف کنند.
نابرابری میان افراد و اقوام و مذاهب و مناطق گوناگون کشور کمتر شود. انقلاب شد تا تعداد اندکی از افراد خود را بالاتر از دیگران ندانند و نقش هدایتگری برای خود تعریف نکنند.
شعارهای داده شده در انقلاب روشن است. متاسفانه وقتی که عده یی نتوانستند وظایف قانونی خود را انجام دهند، طبیعی است که برای رد گم کردن: نعل وارونه می زنند و رسالت و وظایف دیگری برای خود تعریف می کنند تا از زیر بار مسوولیت اصلی شانه خالی کنند.
ولی اینها کمکی به حل مشکل این گروه در مسوولیتی که داشته اند و انجام نداده اند نمی کند. مسوولیتی که عدم انجام آن مردم و جامعه را نه تنها به بهشت نزدیک تر نکرد، بلکه در مسیر خلاف آن پیش برد.
منبع: اعتماد
نه اینکه دولت را برای خود غالب نمایند
مردم در انقلاب از کرامت و آزادی و دین خود دفاع کردند
و خواست مردم انقلابی هدایت و اصلاح دولت در مسیر عزت ایرانی اسلامی و حرکت دولت در مسیر فرهنگ و عدالت اسلامی بود.