نسبت احمدینژاد با اصولگرایان مثل کسی است که نمک خورده و نمکدان شکسته.
حالا بعد از چندین سال حدادعادل صریح و بیپرده از نمکی که احمدینژاد روی
زخمهای اصولگرایان پاشیده، سخن گفته است.
غلامعلی حدادعادل که دو
سال از ریاستش بر مجلس هفتم با دو سال اول ریاست احمدینژاد بر دولت مقارن و
همان وقت متهم به مدارا با دولت بود، در مصاحبهای با سایت خبری «پارس»
گفته: «دولت آقای احمدینژاد در چهار سال دوم خود، هزینههای بسیار بالایی
را به نظام و کشور تحمیل کرد که همه این هزینهها و خسارتها به پای
اصولگرایان نوشته شد.»
شخصیتها و گروههای حزبی و غیرحزبی در طی
سالهای گذشته بویژه از بعد از انتخابات پرحرف و حدیث 88 بارها نسبت به
اقدامات احمدینژاد هشدار داده و انتقاد کردند، اما همین انتقادات نیز به
جرم تضعیف دولت از سوی شخصیتها و گروههای اصولگرا تخطئه شد. از میان
اصولگرایان هم کسانی بودند که نسبت به روند اقدامات احمدینژاد انتقاد
داشتند اما محکوم به سکوت بودند.
چندی پیش سیدمهدی طباطبایی عضو
جامعه روحانیت مبارز (از تشکلهای مذهبی - سیاسی اصولگرا) درباره حمایت
اصولگرایان از احمدینژاد گفته بود: «برخی اصولگرایان در حمایت از
احمدینژاد اشتباه کردند اما شهامت و جرأت گفتن آن را نداشتند.»
حدادعادل،
دلیلِ نبودِ این شهامت را اینطور توضیح داده است که «در مقابلِ احمدینژاد
امکان فریاد نداشتیم که مبادا اصلاحطلبان امتیاز بگیرند.»
البته
او در ادامه گفتوگویش گفته که «سکوت و همراهی (با احمدینژاد) نیز در
مقاطعی ممکن نبود»، اما توضیحی درباره مصداقهای این سکوت شکستنها نداده
است.
ریاست احمدینژاد بر پاستور، معلول اختلافاتی بود که از سال 84
اصولگرایان در پس پرده با آن دست و پنجه نرم میکردند و بخشی از توانشان
هم مصروف پنهان کردن همین اختلافات میشد. «محمدباقر قالیباف» و «علی
لاریجانی» دو گزینه اصلی اصولگرایان در انتخابات 84 بودند اما بخت با
احمدینژاد یار شد و در نهایت اصولگرایان هم با او یار شدند اما او پس از
به دست گرفتن قدرت هرگونه انتسابش به جریان اصولگرایی را منکر شد.
حدادعادل
خود در اینباره گفته: «در سال آخر خاتمی، فضای خوبی بین اصولگرایان حاکم
بود اما با آمدن احمدینژاد بسیاری از اصولگرایان دچار سردرگمی شدند.»
همین
اختلافات در چهار سال دوم ریاست او بر دولت نیز ادامه یافت. تنها پس از
اردیبهشت 90 و خانهنشینی محمود احمدینژاد بر سر استعفا یا ابقای وزیر
اطلاعات بود که اصولگرایان کمی از او فاصله گرفتند.
اصولگرایان
محافظهکار هرچند این اقدام احمدینژاد را برنتابیدند اما از انتقاد صریح
نیز چشمپوشی و به طرح انتقادات خود در محافل خصوصی اکتفا کردند. جبهه
پایداری که از راستهای جوان و رادیکال، زیر نظر آیتالله مصباح یزدی از
همین تاریخ به بعد تشکیل شد، نیز در این باره تنها دست به دامن تأویل و
قائل به تفکیک احمدینژاد از اسفندیار رحیم مشایی شد.
فاصله گرفتن
اصولگرایان از احمدینژاد در یک سال منتهی به انتخابات اما شدت بیشتری
گرفت. اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات 92 ناچار به تفکیک احمدینژاد از
خود بودند اما حمایت بیچون و چرای سالهای گذشته این جریان از آنچه معجزه
هزاره سوم نام گرفته بود، باور آن را دشوار میکرد. پس از انتخابات ریاست
جمهوری 92 نیز همین روند ادامه دارد و با پررنگتر شدن فعالیت احمدینژاد
از آغاز سال 93، این تلاشها بیشتر هم شده است.
پژمانفر - از اعضای
جبهه پایداری - پس از حضور احمدینژاد در مشهد به مناسبت سالگرد ارتحال
امام(ره) گفت: «زنده کردن یک مُرده اشتباه بزرگی است... احمدینژاد تمام شد
و رفت.» سیدکمال سجادی سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری (از تشکلهای
اصولگرا) نیز گفته که «تفکر احمدینژاد جایگاهی در فضای سیاسی کشور و آینده
ندارد و این تفکر تمامشده تلقی میشود.»
اظهارات اصولگرایانی که
روزی حامی پر و پا قرص احمدینژاد بودند، کمی رنگ فرافکنی دارد اما بوی
پشیمانی هم از آن به مشام میرسد. شاید از میان اصولگرایان، حدادعادل
میتواند جز اولین کسانی به حساب آید که «شهامت» گفتن اشتباه اصولگرایان را
پیدا کرده است.