پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : احمد الشرقاوی تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در مقاله ای در پایگاه خبری
پانوراما الشرق الاوسط به بررسی مذاکرات هستهای ایران با شش کشور صنعتی و
ارتباط این پرونده با اخبار منتشر شده در زمنیه رایزنیهای احتمالی ایران و
عربستان سعودی در مورد مسایل منطقهای اشاره کرده است.
به گزارش انتخاب، این مقاله
مینویسد که سخنانی که بعد از دعوت سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی
از همتای ایرانی خود در مورد گفتگوهای ایران و عربستان مطرح شده، در راستای
درگیریهای موجود در داخل عربستان سعودی بعد از تغییرات بزرگی است که
پادشاه این کشور بنا به درخواست خالد التویجری رئیس دفتر خود در برخی
پستهای کلیدی انجام داده است.
سعود الفیصل که به علت ارتباط با
تروریستهای منطقه و دشمنی با ایران بعد از بندر بن سلطان نامزد اصلی کنار
گذاشته شدن از مناصب عالی سعودی بود، با پیشدستی نسبت به این تصمیم موضوع
گفتگوها را با تهران مطرح کرد تا عقب نشینی دردناکی را به ریاض بچشاند و
نشان دهد که وی نیز مرد گفتگو است.
این در حالی است که این دعوت
همچنان با مخالفت شدید از سوی برخی نویسندگان ارشد سعودی و نزدیکان به
محافل تصمیم سازی در ریاض مواجه شده است، موضوعی که با اشاره به نظام
سرکوبگرانه در عربستان پیش از این سابقه نداشته است و می تواند نشانه ای از
درگیری بر سر قدرت و ثروت در عربستان باشد که از مدتها قبل آغاز شده است.
حساب
کردن روی هر نوع همگرایی ایران و عربستان قبل از پایان مذاکرات هستهای و
رسیدن به توافق نهایی ایران با شش کشور و قبل از پایان مذاکرات ایران و
آمریکا در مورد مسایل منطقه ای و امنیتی شاید نوعی توهم باشد، البته این
مراحل نیز در صورت خوش بینی ما به انجام آنها است، این در حالی است که هر
کدام از این مراحل موانع زیادی را پیش روی خود دارند.
مشکلات کنونی
بین تهران و ریاض بیش از حدی است که شمارش شود، چرا که این مشکلات از زمان
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 تاکنون فشرده شده است، البته
عامل ایدئولوژیک می تواند کلید باز کردن این مشکلات باشد، چرا که مهم ترین و
خطرناک ترین معضل پیش روی دو طرف است.
اتفاقاتی که عربستان سعودی به علت بغض و نفرت خود در سالهای اخیر رقم زده،
ما را به جایی رسانده که دیگر نباید روی چیزی به نام ملت های عربی حساب باز
کنیم، چرا که این ملت ها در جهل نگه داشته شدهاند. این واقعیتی است که تا
زمانی که ما خود را اصلاح نکنیم، برطرف نمیشود. این پروژه گستردهای است
که غرب برای استثمار انسان عربی به جای سرمایه گذاری در جنگها و
معاملههای تسلیحاتی و خونریزی دنبال می کند.
البته این نکته را
نیز به خوبی می دانیم که مقامات سعودی یا هر کدام از رژیمهای عربی موجود
هرگز به پروژه بازسازی انسان عربی فکر نمی کنند، بلکه به دنبال ذخیره
تسلیحات مختلف و تخریب عقل انسانها و کاشتن بذر کینه ونفرت در میان آنها
هستند، چرا که این روند حاکمیت آنها را تضمین می کند.
تحریکات
طایفهای و فتوا دادن به قتل و کشتار مردم جنایتی علیه اسلام و مسلمانان و
تلاش برای ایجاد فتنه بین برداران دینی وملی است، جنایتی که حتی اگر عاملان
آن محاکمه شوند نیز نمی توان به میزان اقداماتی که انجام داده، سزای اعمال
خود را در ویران کردن آبادیهای مسلمانان و کشتار آنها و تخریب ملتشان
ببینند.
عربستان
سعودی امروز به نسبت ایران در موضع ضعف قرار دارد، شاید همین موضوع است که
انتقادات داخلی را در مورد ایده همگرایی با تهران برانگیخته است، چرا که
آنها عقیده دارند که عربستان باید در ابتدا ائتلافی عربی و گسترده تشکیل
دهد تا به عنوان پشتیبان این کشور در مقابله با ایران باشند و بعد از آن
بدون ترس با ایران وارد مذاکره شود.
مخالفان ایده همگرایی با ایران مدعی هستند این اذعان به شکست عربستان سعودی است که به دنبال همگرایی با ایران در موضع ضعف است.ایران
در این بازی پیروز میدان است، چرا که میتواند شرایط خود را به طرف سعودی
تحمیل کند و خط قرمزهای امنیتی و منافع خود و هم پیمانانش را ترسیم نماید.
حامیان این ایده البته حافظه ضعیفی دارند، چرا که فراموش
کردهاند که این عربستان است که موضوع مخالفت با همکاری این کشورهای عربی
را مطرح کرده و با اسرائیل علیه آرمان فلسطین هم پیمان شده است و هرگز به
حمایت از گروههای مقاومت علیه اسرائیل اقدام نکرده و حتی یک تفنگ نیز به
آنها نداده است، حال چرا باید به نمایندگی از کشورهای عربی حرف بزند؟
مشکل
عربستان این است که با منطق قبیلهای اداره می شود و هیچ دیدگاه و پروژه
شخصی برای خود و امت عربی و اسلامی ندارد. تنها پروژهای که این کشور در
تحقق آن موفق بود، ایجاد ارتشی از افراد جاهل و نادان است که هیزم جهنم
درگیریهایی باشند که آمریکا و اسرائیل در منطقه به راه انداختهاند. این
پروژه البته امروز به سختی شکست خورده و عربستان به خوبی پیامدهای این شکست
بر امنیت داخلی خود را میداند و هر قدر هم که احتیاط پیشه کند، این
پیامدها را خواهد دید، چرا که "چاه کن همیشه ته چاه است."
عربستان
رژیمی فرتوت است که با وجود روکش زیبایی که به خود زده، نمی تواند در
برابر طوفان های آینده ایستادگی کند. چنین رژیمی نمی تواند پناهگاهی برای
امت عربی باشد، چرا که سرنوشتی جز سقوط انتظار آن را نمیکشد.
در
مقابل ایران در پروژههای خود پیروز شده است، چرا که در حمایت از حزبالله
و سوریه برای مقابله با اسرائیل و رویارویی با پروژه خاورمیانه جدید و زدن
ضربه نهایی به سوریه صادق و ثابت قدم ماند. این اقدام ایران هرگز برای
تحمیل پروژه های فرقه ای خود به جامعه عربی و اسلامی نیز نبوده است، چرا که
ایران در طول سه دهه ائتلاف خود با سوریه هرگز به دنبال انتشار تشیع در
این کشور نبوده است. حتی نشنیده ایم که حزب الله نیز این کار را در لبنان
انجام دهد. اگر در بحرین یا عربستان یا یمن و کویت نیز شیعیان وجود دارند،
آنها به صورت آباء و اجدادی شیعه بوده اند.
ایران و غرب
مشکل
غرب با ایران مشکل برنامه هسته ای این کشور یا نگرانی آنها از اوضاع تهران
نیست، بلکه آنها با ارزشهای فرهنگی و مبانی اخلاقی که ایران از آنها دفاع
می کنند، مشکل دارند. این ارزش ها و مبانی کاملا با مبانی امپریالیستی و
صهیومسیحی در راستای سیاست های باج خواهانه غرب در منطقه در تعارض است.
این
عامل اصلی تمام جنگهای آمریکا علیه امت عربی و اسلامی در گذشته و حال
بوده است. از سوی دیگر انگلیس با ایجاد دین جدید در عربستان با عنوان
وهابیت فتنه ای بزرگ را در منطقه ایجاد کرد تا مانع از هر نوع همگرایی سنی و
شیعه شود، همگرایی که موجودیت اسرائیل را در منطقه به مخاطره می اندازد و
برگه سیطره آمریکا بر بازارهای انرژی و اقتصاد را از دست این کشور خارج
میکند.
عربستان تنها ابزاری اجرایی در راستای این پروژه است،
سایر رژیمهای عربی که با آمریکا ائتلاف میکنند نیز بخشی از ابزار اجرایی
این پروژه هستند.
تمام مشکلات منطقه امروز در گرو مذاکراتی است
که بین ایران و شش کشور صنعتی در حال انجام است، البته بر اساس اعلام رسمی
ایران و آمریکا مذاکرات تنها منجر به برنامه هسته ای این کشور است و هیچ یک
از موضوعات مربوط به امنیتی منطقهای قبل از رسیدن به توافق نهایی در مورد
برنامه هستهای ایران مورد بررسی قرار نخواهد گرفت.
از
سوی دیگر اوباما نیز در باتلاق قرار دارد، چرا که تمام تلاش خود را برای
دستیابی به توافق با ایران قبل از انتخابات پارلمانی در این کشور انجام می
دهد تا بتواند مانند رولاند ریگان دستاورد بزرگی به دست آورد. بویژه اینکه
وی دچار سلسله شکست هایی در منطقه و جهان از پرونده سوریه و فلسطین گرفته
تا اوکراین شده است.
اخبار موجود در این روزها از لغزش
مذاکرات خبر میدهد و احتمال رسیدن به توافق هستهای دست کم در زمان مقرر
به تعویق بیفتد، برخی منابع اعلام کردند که توافق نهایی احتمالا تا شش ماه
آینده ایجاد خواهد شد.
به این ترتیب صحبت از هر راهکار سیاسی در
سوریه یا انتخاب رئیس جمهور در لبنان یا حل مشکل بحرین و یمن و غیره به
آینده ای نامعلوم موکول خواهد شد که خیلی هم زود نیست.
اوباما
همچنین با وجود شکستی که در موضوع مذاکرات بین فلسطینیها و صهیونیستها
دریافت کرد و با تمام مصیبتهایی که از اسرائیل دیده، همچنان تمام قد از
این رژیم حمایت میکند و نمیخواهد آن را عصبانی کند. واشنگتن کمکهای مالی
و ضمانتهای امنیتی لازم را به تلآویو داده و کمک سالیانه 3 میلیارد
دلاری را نیز داده است.
حمایت سیاسی نامحدود و پوشش گذاشتن بر
جنایت های این رژیم علیه ملت فلسطین که گاهی از طریق وتوی قطعنامه های ضد
اسرائیلی مطرح میشود و گاهی نیز با تهدید به قطع کمکها از تشکیلات
خودگردان صورت می گیرد، در این راستاست. اوباما همچنین سامانههای موشکی
جدید را به اسرائیل داده و گنبد آهنین این رژیم را نیز تقویت کرده تا جبهه
داخلی این رژیم در برابر موشک های احتمالی حزب الله لبنان و سوریه و ایران
در صورت بروز جنگ ایمن باشد.
گفتگوهای اخیر ظاهرا در مورد توان
موشکی ایران مطرح شده و غرب سعی کرده این موضوع را در برنامههای هستهای
قرار دهد، البته تهران شدیدا این موضوع را رد کرده. مشکل آمریکا این است که
همه چیز به ایران داده و تنها غنیسازی این کشور را از 20 درصد به 5 درصد
کاهش داده است. واشنگتن می خواهد در مقابل این امتیازات تضمینهایی را برای
امنیت اسرائیل به دست آورد و دیگر توجهی به حزب الله یا سوریه ندارد.
البته
با به بن بست رسیدن مذاکرات، بار دیگر موضوع افزایش سانتریفیوژهای ایران
به 150 هزار مورد مطرح شده، این در حالی است که اسرائیل مدعی است این تعداد
نباید از 5 هزار مورد فراتر رود. به نظر میرسد آمریکا در این مذاکرات به
نیابت از اسرائیل و فرانسه به نیابت از سعودیها مذاکره می کند. ایران نیز
شامل اردوگاه روسیه و چین است.
اوضاع داخلی ایران
در
داخل ایران جنجال شدید والبته دموکراتیکی در مورد فواید و مضرات
رسیدن به توافق با آمریکا و غرب مطرح است، امام خامنهای از روز اول ثابت
کرد که با مسئولیت و حکمت با این اوضاع برخورد می کند، وی با وجود اعتقاد
کامل به اینکه همگرایی با شیطان بزرگ هیچ فایده ای ندارد، اما با پیشنهاد
روحانی در مورد باز کردن کانال های گفتگوها با غرب موافقت کرد، چرا که به
اراده ملی در انتخاب وی احترام می گذاشت. همچنین این روند می تواند اشتباه
بودن گزیه تکیه بر دولتهای غربی را بار دیگر به اثبات برساند و به ملت
ایران بار دیگر این پیام را بدهد که سیاست باز در برابر کسانی که هر لحظه
به دنبال ضربه زدن به کشور هستند، فایدهای ندارد.
البته نور امید
امروز از سوی روسیه و کشورهای بریکس قابل مشاهده است، این مجموعه به دنبال
باز کردن بزرگترین بازارهای جهانی در منطقه آسیا هستند و می خواهند تجارت
نفت و گاز در بین ساختارهای داخلی خود را با ارزهای محلی دنبال کنند تا
اینکه واحد پول مشترک و نظام بانکی کاملی را تهیه کنند. این موضوع باعث
میشود تا تحریههای غرب علیه ایران و روسیه بی ثمر باشد. علاوه بر اینکه
باعث خواهد شد تا غرب طرف ضرر کننده در این تحریم ها باشد. ایجاد این فضای
ژئو استراتژیک می تواند بسیاری از کشورهای بحران زده اروپایی را نیز وارد
محور روسی- چینی – آسیایی نماید.
این پروژه در آینده میتواند
جایگزین خوبی برای نظام آمریکایی باشد که در طول دهه های گذشته غیر از مرگ و
ویرانی چیزی بر جای نگذاشته است، نظامی که با فقر کشنده و قربانیان دسته
جمعی خود شناخته شده است و در هر سال بیش از 20 میلیون نفر در جهان بر اثر
این روش ظالمانه از دنیا میروند که بیشتر آنها زنان و کودکان هستند. این
یک فساد بزرگ است که اصلاح پذیر هم نیست، چرا که فسادی ساختاری است که در
داخل نظام مهندسی آن قرار گرفته و دیگر از طریق ایجاد جنگ های استعماری بر
ضد ملتهای مستضعف نیز قادر به بازسازی موقت خود نیست.
این زمان
دیگر به سر رسیده و بازگشت آن باعث ایجاد جنگ جهانی بزرگی می شود، جنگی که
ائتلاف روسیه و چین در مقابل ائتلاف آمریکا و هم پیمانان آن قرار خواهد
گرفت. البته تاریخ تکرار نخواهد شد و امپراتوری های فرسوده جز در سایه
بازیهای مذبوحانه کنونی نمیتوانند به بقای خود ادامه دهند.