پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آنچه بیش از هر دلیل و انگیزه دیگری در ذهن آقای هاشمیرفسنجانی و سایر اعضای موسسین و هیات امنای دانشگاه آزاد در جریان است، این واقعیت است که بخشی از اصولگرایان در حقیقت در سال 1390، دانشگلاه آزاد را «مصادره» کردند.
البته آقای هاشمی روی مدیریت دانشگاه آزاد، نحوه اداره آن ظرف دو سال گذشته و بسیاری از تصمیمات و عملکرد مدیریت دانشگاه آزاد، حرف و گلایههای بسیاری دارند. اما بیش از همه اینها، آنچه برای ایشان خیلی سنگین و غیرقابل قبول بود، نحوه «مواجهه» دانشگاه آزاد بود که با اصول و معیارهای «اخلاق حقوقی» فاصله داشت.
دانشگاه آزاد از همان ابتدای شکلگیری به پیشنهاد آقای هاشمیرفسنجانی به مرحوم امام در اردیبهشت 1361 تا سال 90، یک ریال از بودجه دولتی استفاده نکرده بود. صدالبته که از امکانات، کمکها و تسهیلات دولتی از زمان آغاز بهکار، همواره بهرهمند بود اما آیا این کمکها باعث میشود دانشگاه آزاد، به تصرف «دولت» درآید؟ بسیاری از واحدهای خصوصی، صنایع، کشاورزی، واحدهای فرهنگی، بنگاههای خصوصی اقتصادی بزرگ و کوچک اعم از زودبازده و ... هم کمکهای فراوانی دریافت کرده و انواع و اقسام تسهیلات در اختیار آنان قرار میگیرد. اما آیا به صرف آنکه یک واحد تولیدی در بخش خصوصی از امکانات دولتی برخوردار میشود به معنای آن است که دولت در آن واحد تولیدی یا کارخانه سهیم و شریک شود؟ در کشورهای دیگر هم، دولتها کمکهای بیشماری در اختیار دانشگاه خصوصی خود میگذارند.
در ایران هم آخرین نمونه آن، برداشت 16میلیارد تومان برای دانشگاه هنوز متولدنشده «ایرانیان» است. اما بسیاری از اصولگرایان به اعتبار اینکه دولت به دانشگاه آزاد کمکهای زیادی کرده، برای گرفتن دانشگاه آزاد خود را آماده کردند. در راس همه هم شخص آقای احمدینژاد بود که به واسطه قرارداشتن نام آقای هاشمی بر سردر دانشگاه آزاد، از همان تیر 84 عزم گرفتن آن را داشت. اما زمانی که نتوانستند و هیات موسس دانشگاه آزاد قرص و محکم ایستاد، دولت سعی کرد به روشهای دیگر، قطار دانشگاه آزاد را از ریل خارج کند. یکی از تاکتیکهایشان آن بود که گفتند دانشگاه آزاد شهریه زیادی از مردم میگیرد. اما در عمل، دانشگاههای دولتی یا سراسری که بهعنوان «نوبت دوم» یا «شبانه» دانشجو میگرفتند، میزان شهریهشان بیشتر از دانشگاه آزاد بود.
اقدام بعدی دولت گذشته، گسترش سریع و ضربتی دانشگاه پیام نور بود اما این راهکار هم راه به جایی نبرد. بسیاری از واحدهای دانشگاه پیامنور آنقدر سریع راهاندازی شده بود که حتی فاقد حداقل امکانات آموزشی بود. بعد از یکی، دو سال، دوباره داوطلبان دانشگاه آزاد، پیامنور را رها کردند و ترجیح دادند به همان واحدهای خودشان بازگردند. با اینکه دانشگاه آزاد محیطی غیرسیاسی داشت و دکتر عبدلله جاسبی اساسا مزاجش خیلی با اینکه اجازه فعالیتهای سیاسی و حتی صنفی به دانشجویان بدهد، سازگاری نداشت اما اصولگرایان مدیریت دانشگاه را متهم کردند که از امکانات آن برای اهداف سیاسی سوءاستفاده میکند که آن هم راه به جایی نبرد. تا رسیدیم به حوادث بعد از سال 88.
از آن مقطع به بعد دولت در مقابل آقای هاشمی و دانشگاه آزاد دست به «سیاسیکاری» زدند و با همه توان، خواهان در اختیار گرفتن دانشگاه آزاد شدند و نهایت هم در سال 1390، موفق شدند. اما همانطور که گفتیم اساس و بنیان کارشان، در بهترین حالت، خلاف عرف و به رسمیتنشناختن حقوق بخش خصوصی بود.
آقای هاشمی، نه آن روز نه امروز و نه در هیچ زمان دیگری، برخورد با دانشگاه آزاد توسط دولت را نپذیرفتند. ایشان این اقدام توسط دولت را نه قانونی میدانند نه شرعی نه اخلاقی و نه اساسا این اقدام را در جهت تقویت و کمک به پیشرفت بنیان علمی و پژوهشی کشور میدانند.
ایشان نه تصمیمات دولت و وزارت علوم دولت سابق را به رسمیت شناختند نه موافقتی با فرهاد دانشجو داشتند و نه حکم او را بهعنوان ریاست هیات امنا، امضا کردند نه مراودهای با وی پیدا کردند و نه هیچ ارتباط دیگری.
در سوی مقابل، مدیران جدید دانشگاه آزاد و مسوولان دولت دهم، آنقدر خود را قدرتمند و بینیاز از آقای هاشمی و هیات موسس تصور میکردند که ضرورت چندانی به ایجاد یا برقراری رابطه نه با آقای هاشمی دیدند نه با هیات موسس. ظاهرا آنها تصور میکردند که دولتشان «ابد مدت» خواهد ماند! اما اکنون، گویا، زمان پایان سیاسیکاری در دانشگاه آزاد فرا رسیده است.
هم خوش كلام