پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مدتي است كتابي با عنوان «پايي كه جا ماند» اثر ماندگار «سيدناصر حسينيپور» يكي از رزمندگان دوران دفاع مقدس و مشخصاً يكي از مدافعان جزيره مجنون در مقابل حمله وحشيانه ارتش بعث عراق در سال آخر جنگ تحميلي منتشر شده كه با توجه به ظرافت خاطرهنويسي نويسنده، در كوتاهترين زمان به چاپ سيوپنجم رسيده است.
اين دلاور كه در بدترين حالت و با جراحتهاي فراوان به دست ارتش بعث اسير شد، پس از بهبودي نسبي حالش، تصميم به نوشتن خاطرات دوران اسارت ميگيرد و براي اينكه از خطر احتمالي لو رفتن نوشتههايش كم نمايد، خاطرات خويش را با كلماتي كه هر كدام آنها رمز يك يا چند جمله بودند، با ثبت تاريخ روي هر كاغذي كه به دست ميآورد، مثل پاكت سيمان و پاكت سيگار مينوشت و داخل لوله عصاي خويش پنهان ميكرد.
ايشان پس از آزادي، از روي نوشتههاي سابق خود كه ظاهراً يك بار توانسته بود در زمان بستري شدن در يكي از درمانگاههاي دوران اسارت تقريباً پاكنويس كند، بازنويسي و با عنوان «يادداشتهاي روزانه از زندان مخفي عراق» منتشر كرد.
مطالب صفحات 663 تا 665 اين كتاب مربوط به كاريكاتوري است كه يكي از اسراي ايراني كشيده و بابت آن توسط جلادان عراقي نوازش شده!! اين كاريكاتور، در واقع تابلويي تمامنما و نشاندهنده دو مقطع آغازين و پاياني 8 سال دوران دفاع مقدس است كه شخص جنايتكاري چون صدام به خاطر مسائل واهي و با تحريك ديگران انجام داد كه خوب است عين نوشتههاي آقاي حسينيپور را در اين صفحات بخوانيم كه جالب و خواندني است:
* سهشنبه، سيام مرداد 1369، تكريت، اردوگاه 16
كاريكاتور يكي از اسرا باعث شد با وجود دستور سروان عباس، عراقيها از كابل استفاده كنند. بعد از اينكه صدام طي نامهاي به آقاي هاشمي رفسنجاني قرارداد 1975 الجزاير را به رسميت شناخته بود، يك كاريكاتور، فضاي سوله را به سمت خشونت و كابل برد. علي سعادتي گفت: «كاريكاتوركار مسعود شفاعت است.» كاريكاتور روي كاغذ پاكت سيمان كشيده شده بود. مسعود، لج نگهبانها را درآورد. عراقيها حق داشتند عصباني شوند.
سمت چپ كاريكاتور، صدام در حالي كه به يك توپ دوربرد تكيه داده بود و سران كشورهاي آمريكا، شوروي و بعضي از كشورهاي عربي مثل ملك فهد، حسني مبارك و حسين اردني، پشت سرش ايستاده بودند، قراداد 1975 الجزاير را پاره كرده بود. پايين كاريكاتور صدام، نوشته شده بود: سال 1359 – قرارداد 1975 الجزاير را قبول ندارم، خوزستان و شطالعرب را ظرف سه روز از ايران خواهم گرفت. در طراحي سمت راست كاريكاتور، آقاي هاشمي رفسنجاني روي مبلي لم داده بود، دستش را جلو آورده بود، صدام در حالي كه قرارداد 1975 الجزاير دستش بود، دست آقاي رفسنجاني را ميبوسيد. پايين اين قسمت كاريكاتور نوشته شده بود: 1369- ده سال بعد- صدام: آقاي رفسنجاني! ببخشيد، سال 1359 يه غلطي كردم، نفهمي كردم، نادان و مغرور بودم. اين قرارداد را پاره كردم. ريگان فريبم داد. قرارداد خيلي خيلي خوبي است، قبولش دارم، چسبش زدم، مجدداً امضاش كردم، ضمن دستبوسي، تقديمش ميكنم!
نميدانم كدام يك از جاسوسها و افراد خودفروخته، قضيه كاريكاتور را به گوش نگهبانها رسانده بود. عراقيها سراغ مسعود آمدند، كيسه انفرادياش را تفتيش كردند و كاريكاتور را لابلاي پتويش پيدا كردند. سعد از مترجم خواست بدون كم و زياد جملاتي را كه زير كاريكاتور نوشته شده، برايش ترجمه كند. فاضل هم با ترس و لرز، جملات پايين كاريكاتور را ترجمه كرد. عراقيها برافروخته شدند، سعد كه خيلي خشمگين و عصباني بود، با كابل و لگد به جان مسعود افتاد.
ضرب و شتم مسعود شفاعت، آخرين خاطره من از كابل و باتوم و كتك زدن عراقيهاست.
هدف از نقل اين خاطره از كتاب «پايي كه جا ماند»، اوّل: تلنگري بر گوشهاي از رشادتها و جانفشانيهاي رزمندگان و آزادگان سرافراز 8 سال دفاع مقدس و دوّم: يادآوري نقش و جايگاه بزرگان در انقلاب اسلامي و دوران سخت جنگ تحميلي بهويژه آيتالله هاشمي رفسنجاني به عنوان فرماندهي دفاع مقدس است كه حتي دشمنان بعثي به آن واقف بودند، ولي متأسفانه اين روزها، بسياري از محافل و رسانهها بهويژه رسانه ملي! در گزارشها و تحليلهاي تحولات انقلاب اسلامي و دوران دفاع مقدس، سعي در تحريف تاريخ و انحراف افكار عمومي و حذف نقش بيبديل ايشان از تاريخ پرفرازونشيب مبارزات قبل از انقلاب و بحرانها و تحولات پس از آن را دارند.