سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند
چه کسانی از افسران خراسان در شوروی ماندند؟
کیانوری: یکی دوتا از آنها همان کسانی هستند که بعد آمدند و پس از گرفتاری ما خاطرات نوشتند.
- تفرشیان؟
کیانوری: ابوالحسن تفرشیان، جواد ارتشیار، اصغر احسانی، محمود تیوای، مرتضی زربخت و علینقی رئیس دانا از راه کردستان به عراق رفتند و در آنجا چند سالی زندانی شدند و بعد عراق آنها را به ایران تحویل داد. در ایران نیز چند سال زندان بودند و سپس آزاد شدند. ارتشیار پس از انقلاب بلافاصله به حزب پیوست و اگر اشتباه نکنم در پلنوم هفدهم به عنوان عضو کمیته مرکزی هم برگزیده شد. البته او هیچ فعالیت حزبی نداشت؛ بیمار و کنار بود. محمود تیوای هم از آنها بود. او پس از انقلاب عضو حزب اند ولی به افسرانی که از شوروی آمده بودند کمک میکرد وکیل بود یکی از افرادی که در آذربایجان بودند، سرهنگ مالی عابدین نوایی بود که بعدها به عنوان معلم زبان فارسی به چین اعزام شد و در دانشگاه یکن درس میداد او در آنجا بکلی «جینی» شد و سپس به عراق رفت و با صدام همکاری میکرد و گویا، فوت کرد. یکی چند نفر دیگر که سرگرد و تایپ سرهنگ بودند، نیز به شوروی رفتند و بعد از انقلاب به ایران نیامدند جزء کادرهایی که به درد کار بخورند نبودند. بهرام دانش کادر رادیو «بیک «ایران» بود و به این علت به همراه اعضای حزب به ایران آمد.
گفته میشود که جریان افسران خراسان یکی از طرحهای شوروی در ایران پس از شکست آلمان هیتلری بود و پیش زمینهای بود برای حوادث آذربایجان و کردستان؛ که با شکست سریع مواجه شد. چون این منطقه زیر نفوذ شوروی بود آنها قصد داشتند. قبل از اینکه ارتششان از ایران خارج شود به این طریق مناطق مرزی را تصرف کنند.
کیانوری: بنظر من این نظریه چسباندن سریشمی است؛ یعنی هر چه اتفاق میافتد به طریقی به شوروی چسبانیده شود اینجور نیست که میفرمائید در همان زمان در مازندران هم کارهای خلافی انجام شد که شورویها بهیچوجه موافق نبودند از جمله همان حرکات زیر آب که قصدشان قیام مسلحانه بود. شورویها عقیده نداشتند که در این مناطق جنین حرکاتی انجام بگیرد آنها در جایی که استعداد محلی داشت حمایت کردند. در آذربایجان از گذشته چنین استعداد محلی وجود داشت ولی در ترکمن صحرا هیچگاه چنین نبوده است. استعداد محلی نمیخواست مثل اروپای شرقی ارتش سرخ وارد میشد و میگرفت کیانوری اطلاع شما از حوادث اروپای شرقی کم است. در مورد آلمان شرقی این حرف درست است، ولی مثلاً در مورد چکسلواکی مصداق ندارد. در آنجا یک جنبش کمونیستی نیرومند بوده است.
- پس ...
کیانوری: عیسی به دین خود، موسی به دین خود
-مسأله دین نیست
کیانوری: مسأله اعتقاد است شما به این اعتقاد دارید من ندارم ولی این حرف من نیست حرف آقای پور هرمزان است که در نوشتههایش آمده
-پورهرمزان جزء افسران خراسان بود؟
کیانوری: بله بله
-همین آقای پورهرمزان که پس از انقلاب عضو کمیته مرکزی و مسئول انتشارات حزب بود، در نوشتههایش ادعا میکند که حرکت خراسان با موافقت حزب و شوروی بود، ولی پس از شروع شور وبها متوجه شدند که در برنامهریزیشان اشتباهی رخ داده است و لذا در نیمه کار سر ما را در زیر تیغ رها کردند.
کیانوری: اول اینکه من به خاطرات هیچ کس اعتقاد ندارم. دوم اینکه معلوم نیست پور هرمزان در چه شرایطی این مطلب را که شما ادعا میکنید نوشته است. سوم اینکه عین جریان را بهرام دانش برای من گفته است بهرام دانش نماینده اصلی حرکت بود، زیرا بعد از اسکندانی او بود. او بود که باید نتیجه تصمیمات حزب و تماس تهران را به اسکندانی خبر میداد. به علاوه، من از مواضع رهبری حزب هم خبر دارم و میدانم که چه گذشت. پورهرمزان از کجا میداند که شورویها با این کار موافق بودهاند؟ او چکاره بوده است؟ او در آن زمان فقط یک عضو ساده ته شبکه بود. پورهرمزان در چه تاریخی این موضوع را نوشته است؟ برایم مهم است
-فکر میکنم سال ۶۳ با ۶۴
کیانوری یعنی قبل از محاکمات؟
-بله
کیانوری: من به نوشتههای همه این افراد مانند نوشتههای طبری نگاه میکنم. هیچکدام برای من سندیت ندارد.