این بار به زور – واقعا به زور – وارد خانه دکتر مفتح شدیم، چراکه دکتر کسی نبود که محافظ بخواهد. دکتر خندید و گفت: «من احتیاج به پاسدار ندارم.»، اما ما با اصرار او را قانع کردیم. از آن پس حفاظت ا دکتر به عهده کمیته ما افتاد و ما با تقسیم کار حدودا ۶-۷ نفری میشدیم که محافظت از ایشان را به عهده داشتیم. / من متجبم که چرا از دکتر یادی نمیشود؟ با اینکه ایشان قبل از انقلاب این همه زحمت کشیدند و مرد شماره یک انقلاب در تهران بودند و این جمعیت انبوه و سخنرانیهای خیلی مهم را در جو خفقان راه میانداختند و به همین علت دستگیر و زندانی میشدند، ولی از مبارزه دست نمیکشیدند. چرا از او آنچنان که بایسته است یاد نمیشود؟ نه مطبوعات، نه رادیو و تلویزیون.
کد خبر: ۵۹۰۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۶