روایت یک شاهد عینی از تبریز زیر علم فرقهی دموکرات، شماره ۲؛
روایت یک شاهد عینی از تبریز زیر علم فرقهی دموکرات: ملتفت شدم که دکانها بسته است. از یک نفر از طلاب که نزدیک من بود سوال نمودم. گفت: «مگر صدای تیرها را نشنیدید؟» گفتم: «خیر.» گفت: «در اثر صدای تیراندازی بازار را بستند.» دکتر اخوی من... آمد منزل ما. در راه تصادف نموده با دو کامیون تفنگچی که تفنگها را در حال نشانه گرفته بودند، مردم ترسیده، به دربند حاجی شیخ که به میدان عالیقاپو و شهرداری باز میشود، پناه برده بودند.... تصور میشود که عدهای از دهاتیها مسلح از طرف آجی و صوفیان به شهر وارد میشوند و خیال دارند امشب، یعنی شبِ پنجشنبه ۲۱ آذر [شامگاه چهارشنبه] ادارات و شهر را به کلی تصرف نمایند، چنانچه در مرند و سراب کردهاند.
کد خبر: ۶۵۱۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
یادداشتهای یک زندانی سیاسیِ زمان رضاشاه، قسمت ۱؛
... اداره زندان رضایت داد که زندانیان سیاسی خود عهدهدار حفاظت خود از مرض تیفوئید باشند – پس از حصول موافقت زندان فعالیت زندانیان آغاز شد و آقای دکتر یزدی افتخارا مدیریت این فعالیت و مبارزه را قبول نمودند... آقای دکتر [مرتضی] یزدی... دستور دادند که زندانیان عموما در یک صف قرار گیرند... آقای دکتر یزدی با آن خندههای معروف و با آن قیافه جاذب خود از سر صف شروع به «شپشرسی» کرد
کد خبر: ۵۹۶۸۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۲۹
سرویس تاریخ «انتخاب»: با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خریدن نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشهوری قیام نموده و شهر را متصرف شدهاند. فداییها و مهاجرها را خلعسلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلح شدهاند، مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سرکردگان آنها میباشند. پیشهوری فرار کرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر درآمده است و مهاجرهایی که در خانههای مصادرهشده اسکان [داده] شده بودند، بیرون ریخته شدهاند.
کد خبر: ۵۸۹۷۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۳