از توی گنبد الی زیر برج ایفل تمام صحن اکسپوزیسیون [نمایشگاه] و جایی که ممکن بود که آدم بایستد مردم ایستاده بودند و زمین پیدا نبود. از این صدای مردم و ویولو [زنده باد] شاه گفتن، سعدی کارنو خیلی خفیف بود که اسم او را هیچ نمیبردند و کلاهش دستش مانده بود و با من جلو نمیآمد. من عقب میرفتم او جلو میآمد. آنطوری که برای من فریاد میزدند برای او نمیزدند. او هم هی کلاهش را تکان میداد و خودشیرینی میکرد، باز نمیشد، خفیفتر میشد. چراغ برق بالای برج ایفل را هم که مثل ستاره دنبالهدار است متصل به ما میانداختند و هر وقت او را میانداختند به ما مردم بیشتر فریاد میزدند و صدا میکردند.
کد خبر: ۵۶۵۶۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۲