والاحضرت بهزاد، پسر شاپور حمیدرضا، قراولهای جلوی کاخ سعدآباد را کتک زده بود، من او را حبس کرده بودم، تایید فرمودند. امر دادند: «او را نگاه دار و در حبس بماند.» قدری راجع به وضع والاحضرت شهناز و نفوذی که شوهر در ایشان دارد مذاکره شد. چون باز در انگلیس ایشان را در گمرک (به علت سوءظن به قاچاق حشیش جهانبانی) چند ساعتی نگاه داشته بودند. من ناچار بودم گزارش بدهم، این صحبت پیش آمد.
کد خبر: ۵۵۰۷۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۱
باز هم از وضع دانشگاهها اظهار عدم رضایت فرمودند که «من نمیدانم اینها دیگر چه میخواهند؟ همه چیز که دارند، پس همآهنگی آنها با ماجراجویان و تروریستها [چیست]؟» عرض کردم: «یک عده که مامورند و معذور.» فرمودند: «مامور کی؟» عرض کردم: «خارجیها. مگر خارجی ساکت مینشیند؟... اما عده دیگر جواناند و احساساتی و پرشور که تحت تاثیر تبلیغات قرار میگیرند... اگر هم بعضی دیوانگان بین آنها فکر کنیم کار بدتر میشود. مگر الان در خاندان خود شاهنشاه دو دیوانه نداریم، یکی علی پسر مرحوم شاهپور علیرضا و دیگری بهزاد پسر شاهپور حمیدرضا.»
کد خبر: ۵۴۴۳۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴