رسیدیم به قریه سلطانیه... رعیت اینجا خیلی فقیر و مفلوکاند. همه آمده بودند جلو. قدری با کالسکه از توی ده راندیم. بعد گفتم کالسکه را نگاه داشتند، پیاده شدم. من و پیشخدمتها همه پیاده از کوچههای کثیف و خرابه رفتیم تا رسیدیم توی گنبد. همه سادات و علما و مردم هم بودند. گنبد خیلی خرابه و کثیف شده است. به قولرآقاسی، حاکم خمسه، گفتم تعمیر کلی بکند، هرجا کاشی لازم دارد کاشی کند و بیرون و توی گنبد را مثل روز اول بسازد. انشاءالله تا برگشتن ما از فرنگ باید تمام بشود.
کد خبر: ۵۴۴۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴
من باز به واسطه قهر درخانه نرفتم... حکیمالممالک قهر مرا غنیمت شمرده با شاه سوار شده بود. سهل است. به خدا قسم از نوکری شاه خسته شدم. خیلی میل دارم مدتی آسوده باشم.
کد خبر: ۵۳۲۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷