برچسب ها - اطلاعات هفتگی

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - اطلاعات هفتگی
گزارشی خواندنی از مراسم عجیب و غریب بخت‌گشایی در ایرانِ دیروز؛
یکی از این وسایل و مراسم بخت‌گشایی دختران بروجرد عبور از روی جسد حیوان مرده است. اگر این کار نتیجه نداد، دختر خانه‌مانده باید صبر کند تا یک نفر آدم بمیرد و او پنهانی دور از چشم دیگران از روی جنازه رد شود. اگر این تیر هم به هدف نخورد او باید یک روز برود پایش را در یک تابوت بگذارد و از روی آن بگذرد.
کد خبر: ۶۵۸۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴

روایت کارکنان هتل از ساعات آخر زندگی تختی؛
حالا دفتردار و یکی از مستخدمان هتل به پشت در اتاق تختی می‌روند، در می‌زنند باز هم خبری نیست، با کلید یدک سعی می‌کنند در را باز کنند، اما متوجه می‌شوند که درِ اتاق از تو بسته است. دل‌شوره‌ها بیش‌تر می‌شود، چاره‌ای نمی‌ماند جز این‌که در را بشکنند، یکی از مستخدمان هتل خیز برمی‌دارد و با تمام تنه‌اش محکم به در می‌کوبد، قفل در شکسته می‌شود. صحنه‌ای که جلوی چشم کارکنان هتل ظاهر می‌شود باور نکردنی است؛ جهان‌پهلوان آرام و بی‌حرکت روی تخت خوابیده که نه، جان سپرده است. او با سم به زندگی خود پایان داده.
کد خبر: ۶۵۶۰۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۸

روزنامه‌گردی در «انتخاب»:
شهر دختران به چهار ناحیه تقسیم شده و مسئولیت نظافت و کنترل بهداشت محیط هر ناحیه به عهده‌ی یک شهردار است. هر شهردار پنج مامور در اختیار دارد که با کمک آن‌ها وظایف خود را انجام می‌دهد. هرچند که شهرداری مرکزی و شهردای نواحی مختلف در محل‌های جداگانه هستند، اما همه با مامورین انتظامات هم‌کاری نزدیک دارند و در مواقع حساس از وجود همه استفاده می‌شود. در این شهر بانک مخصوصی وجود دارد و همه‌ی ساکنین شهر با کشیدن چک معامله و داد و ستد می‌کنند و کمتر پول در دست کسی دیده می‌شود.
کد خبر: ۶۳۲۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۳

روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
... این بیماری [فتق] از مدت‌ها پیش مرا ناراحت کرده بود و نمی‌گذاشت آن‌طور که باید و شاید تمرین کشتی بکنم... اما بیماری و یا بهتر بگویم ناراحتی دیگر من وجود قطعات شیشه در پایم بود... در حالی که همیشه چند قطعه شیشه داخل پایم بالا و پایی می‌رفت کشتی می‌گرفتم ولی این اواخر آن‌قدر مرا ناراحت کرده بود که تصمیم گرفتم خود را از شر این همراهان مزاحم خلاص کنم... من می‌خواهم زن بگیرم... برای من قیافه و رنگ مو و چشم تفاوتی ندارد برادر ما اهل باطن هستیم برادر! من دنبال دختری می‌گردم که نجیب و خانه‌دار باشد.
کد خبر: ۶۳۲۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۰

روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
ناشتایی گدایان به دقت از طرف فاطمه مشخص شده است: شنبه: نان و پنیر، یک‌شنبه: کره و مربا، دوشنبه: تخم‌مرغ، سه‌شنبه: کله‌پاچه... و و... فاطی به فکر دار و دسته‌ی خود است و برای همه‌ی آن‌ها دفترچه‌ی پس‌انداز گرفته است...  فاطی هم نام دار و دسته‌ی خود را «حزب فاطی» گذاشته است. شرایط نام‌نویسی در داخل حزب فاطی بسیار مشکل است؛ گدایان معروف آبادان برای نام‌نویسی فرزند خود در دسته‌ی فاطی مدت‌ها نوبت می‌گیرند.
کد خبر: ۶۳۲۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۹

روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
در کمرکش خیابان درختی و کهن‌سال «باب‌همایون» قهوه‌خانه‌ای قرار دارد به نام «کافه برادران»، این کافه محل اجتماع لال‌ها یا بهتر بگوییم «برادران بی‌زبان» ماست. همه‌شب بیش از سی نفر از لال‌های تهران در این قهوه‌خانه اجتماع می‌کنند و میان همهمه‌ی خفه و گنگی با هم راز می‌گویند و همدیگر را از مشکلات یکدیگر آگاه می‌کنند و چنان‌چه یکی برادران بی‌کار شود بلافاصله برایش کار درست می‌کنند.
کد خبر: ۶۳۱۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۷

۴۰ سال پس از بمب‌باران مجلس، روایت کرد:
من در زمره‌ی افرادی بودم که غالبا شب‌ها در مسجد سپه‌سالار به سر برده و ناظر و شاهد جلسات پرشور و طوفانی این انجمن بودم. از طرف دیگر روزها را نیز به مجلس رفت و آمد کرده و در روزهای قبل از بمباران مجلس غالبا آب و فشنگ و غذا به مجاهدین متمرکز در مجلس می‌رسانیدم. به طوری که به خاطر دارم روز قبل از بمباران سه مرتبه از منزل خود به مجلس رفته و برای مجاهدین نان و فشنگ بردم. صبح روز بمباران مجلس [سه‌شنبه ۲ تیر ۱۲۸۷] من در راس ۱۱ نفر مجاهدین، مامور مبارزه با قزاق‌ها شدم و در گوشه‌ای از طاق مسجد پنهان شدم.
کد خبر: ۶۳۱۷۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۷

روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
اینان نوازندگان دوره‌گرد محلی هستند که آذربایجانی‌ها «عاشق» می‌نامندشان. لیکن نباید تصور کرد هر نوازنده دوره‌گردی می‌تواند به جرگه عاشق‌ها وارد شده و کلمه «عاشق» را جلوی نام خود بگذارد. داستان زندگی «عاشق‌»ها که فقط در تبریز هستند و تعدادشان به پنجاه – شصت نفر می‌رسد، حکایتی است شورانگیز از عشق و عاشقی... قهوه‌خانه «عاشق‌ها» در تبریز معروف است. از بامداد تا پاسی از شب رفته صدای ساز و آواز از درون این قهوه‌خانه به گوش عابرین می‌رسد که از جلوی آن می‌گذرند. مشتریان این قهوه‌هانه را اکثرا و ۹۹ درصد کسانی تشکیل می‌دهند که شور عشق در سر دارند.
کد خبر: ۶۱۳۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۹

طبق اساس‌نامه انجمن، هر عضو را «مدهوش» می‌خوانند... صلاحیت عضویت هر یک از سوته‌دلان مدهوش را کمیته «بررسی غم‌ها» باید تصدیق کند... مدهوش باید ازدواج نکرده باشد و نخواهد دیگر هرگز ازدواج کند و قول دهد که هیچ‌گاه به معشوق دیگری دل نبنند... وقتی کمیته مزبور مطمئن شد که مدهوش در عشق به زن شکست خورده، متخصص «تلنگر» را احضار می‌کند... رئیس انجمن «پیر» نامیده می‌شود... معاون او به عنوان «دست پیر» است... - در انجمن عاشقان شکست‌خورده فقط شکست‌خوردگان عشق حق شرکت دارند و بس!/ ما باباطاهر عریان را رهبر ایدئولوژیک خود می‌دانیم... مجنون سمبل انجمن ما است و روح مجنون ریاست افتخاری انجمن را بر عهده دارد... آرم انجمن ما نیز تیشه فرهاد است. در هنگام تشکیل انجمن، روح مجنون و فرهاد در فضای اتاق گردش می‌کند...
کد خبر: ۶۱۳۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۸

صادق هدایت شاید بیش از ۲۵ سال است که گوشت نمی‌خورد و اگر از او بپرسند: «چرا از خوردن گوشت اجتناب می‌کنی؟» می‌گوید: «در جوانی روزی هنگام خوردن گوشت کراهت و تنفری به من دست داد که از خوردن آن بیزار شدم.» ... صادق همه روزه صبح از ساعت ده به بعد به کافه فردوس رفته و در آن‌جا به مطالعه یا گفت و شنود یا مسخرگی و خنده می‌پردازد و هنگام تابستان شب‌ها در «کانتینانتال» نشسته و زمستان هم باز شب‌ها در کافه فردوس مسکن می‌گزیند. غالبا می‌خواری و می‌گساری او از ساعت هشت بعدازظهر آغاز شده و گاه تا نیمه شب یا بامداد ادامه دارد... بزرگ‌ترن و بدترین عذاب روحی صادق شنیدن موسیقی ایرانی است و به قدری از موسیقی شرقی بی‌زار و متنفر است که در مقابل آن گوش خود را می‌گیرد و پای به فرار می‌گذارد...
کد خبر: ۵۷۸۲۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴

کمتر از ده روز مانده به کودتا؛
در این اطاق کوچک سه در چهار که یک پنجره آن رو به بالکنی به طرف جنوب و پنجره دیگرش به سمت شمال باز می‌شود، روی یک تخت کوچک آهنی دکتر مصدق وظایف سخت و طاقت‌فرسای مملکتی را انجام می‌دهد، به امور کشور رسیدگی می‌کند، در کنار تخت خود از کسانی که به ملاقات او می‌روند پذیرایی می‌نماید. روی میز کوچکی که در کنار تختش قرار دارد غذا می‌خورد و شب روی همان تختی که میز کار اوست استراحت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۷۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱

تورق خاطرات چهره‌ها در «انتخاب»؛
بعد از سال ۵۱ بود که دیدار ما خیلی کمتر از گذشته شد چراکه مرتضی زندگی مخفیانه‌ای داشت و به قول معروف کمتر آفتابی می‌شد. همان سال مرتضی خانه‌ایی در خیابان امام خمینی (سپه غربی) اجاره کرد و ضمن آموزش و مطالعه درباره سازمان، طرز کار با سلاح‌های گرم و مواد منفجره را فراگرفت. / در کمیته برای دست به سر کردن ما گفتند: «جنازه پسرتان در قم دفن شده است.»، اما در کجای قم؟ این را دیگر نمی‌گفتند. با این همه ما به قم هم رفتیم. ولی چطور می‌شد گوری را که کوچک‌ترین نشانه‌ای از آن نداشتیم پیدا کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۳

تورق خاطرات چهره‌ها در «انتخاب»؛
خیلی زود متوجه شدم آیت‌الله خمینی مردی است که همه ناباوری‌ها را به باور و همه نشدنی‌ها را به شدن تبدیل می‌کند و من رفتم بی‌آن‌که دیگر پای برگشتن برایم باقی مانده باشد و من یک ماه در پاریس بودم بی‌آن‌که در طول این مدت برج ایفل، موزه لوور و دیگر دیدنی‌های شهر پاریس را ببینم، پاریس برای من و ده‌ها تن دیگر از دانشجویان ایرانی که از سرتاسر دنیا؛ آمریکا، انگلیس، سوئد، ایتالیا و... به پاریس آمده بودند خلاصه شده بود در نوفل لوشاتو...
کد خبر: ۵۲۹۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۶

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین