باید رفت به سرچشمهی انگمار... در این منزل اغلبی ناخوش شدند. بعضی مردند، بعضی خوب شدند. هوای بسیار بدی داشت، دل من به هم میخورد. رودخانه ماهی قزلآلا داشت، آوردند نخوردم. شب نان و پنیر خوردم. بعد از شام پیشخدمتها آمدند. حکم شد انشاءالله ۲۲ برویم سلطنتآباد.
کد خبر: ۶۳۷۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
در میان خیابان جمعیت زیاد دیدم. از بشره [رنگ و روی] همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوهخانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زینالعابدین واعظ رسیدم. از وبا پرسیدم. گفت: «در شمیران و شهر و تمام دهات و اطراف طهران وبا معرکه میکند.»
کد خبر: ۴۹۵۷۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۵