arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۹۵۷۵۷
تاریخ انتشار: ۴۲ : ۱۶ - ۲۲ بهمن ۱۳۹۱

غذای هیتلر: از مارچوبه تا نخود فرنگی!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مارگوت وویلک، 95 ساله، که دو سال نیم مسئولیت پیشمرگی هیتلر را بر عهده داشته و مجبور بوده است برای اطمینان از مسموم نبودن غذا پیش از اینکه برای هیتلر سرو شود از آن بخورد، می‌گوید که هیتلر تنها از تازه‌ترین میوه‌ها و سبزیجات تغذیه می‌کرده است.

به گزارش فرارو به نقل از تلگراف؛ خانم وویلک، که شهروند آلمان بود و همسرش به جنگ فرستاده شده بود، توسط اس-اس به مقر فرماندهی جبهه‌ی شرقی مشهور به "تختگاه گرگ"، واقع در لهستان امروزی، برده شد.

وی و چندین زن دیگر در آنجا مسئول بوده‌اند تا مانع به ثمر رسیدن تلاشها برای دادن غذای مسموم به هیتلر شوند.

وی می‌گوید: "مابین ساعت یازده تا دوازده ما باید غذا را می‌چشیدیم، و تنها پس از آنکه همه‌ی ما از غذا می‌خوردیم آنرا به پایگاه اس-اس می‌بردند."

"همه‌ی غذاها گیاهی بود. از همه چیز خوشمزه‌ترین و تازه‌ترین‌هایش را برای هیتلر می‌بردند. از مارچوبه گرفته تا فلفل و نخود فرنگی که با برنج و سالاد سرو می‌شد. همه‌ی اینها را در یک بشقاب برایش می‌چیدند. از گوشت خبری نبود و به خاطر ندارم که ماهی هم در بین غذاها بوده باشد."

"البته که من می‌ترسیدم. اگر غذا مسموم می‌بود من امروز اینجا نبودم. ما مجبور بودیم از غذا بخوریم، چاره‌ای نداشتیم."

شوق هیتلر برای گیاهخواری ناشی از علاقه‌ی نازی‌ها به حفظ خلوص جسمی نژاد آریان بود.

در یکی از کتابچه‌های دستورالعمل‌های جوانان هیتلری در دهه‌ی 1930 به مصرف دانه‌های سویا به جای گوشت توصیه شده بود.

در سال 1942، هیتلر به جوزف گوبلز گفت که می‌خواهد پس از پیروزی در جنگ، آلمان را به گیاهخواری سوق دهد.

در مورد آداب هیتلر سر میز غذا نیز چیزهایی گفته شده است. یک سرباز آلمانی در خاطرات سری‌اش در این‌باره نوشته است که: "هیتلر هول‌هولکی و ماشین‌وار غذا می‌خورد. انگشتهایش را گاز می‌گرفت و انگشت اشاره‌اش را زیر بین‌اش میکشید. آداب غذا خوردنش خیلی شوکه کننده است."

هیتلر هشتصد روز را مابین سال 1941 تا نوامبر 1944 در تختگاه گرگ گذراند، تا اینکه با پیشروی روسها مجبور به ترک آن شد.

خانم وویلک احتمالا تنها بازمانده از تیم پیشمرگان هیتلر است.

کمی پیش از آنکه کمپ به دست روس‌ها بیافتد، یکی از سربازان وی را قاچاقی از کمپ خارج کرد و به او کمک کرد تا به برلین بازگردد.

وی می‌گوید: "او مرا در قطار گوبلز گذاشت و من فرار کردم." گفته می‌شود زنان دیگری که همکاران وویلک بوده‌اند توسط روسها تیرباران شده‌اند.

خانم وویلک فکر می‌کرد که همسرش، کِرت، مرده باشد، اما در سال 1946 این دو دوباره همدیگر را یافتند و تا زمان مرگ شوهرش در سال 1990 در کنار یکدیگر زندگی کردند.

نظرات بینندگان