arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۹۴۲۴۷
تاریخ انتشار: ۲۹ : ۱۳ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۱
سیاستمداران و بازی در پشت صحنه

5 حقیقتی که از زبان آمریکایی ها نمی شنوید

اگر روزی در تاریخ معاصر سیاستمداری آمریکایی ناپرهیزی کرده و اندکی صداقت چاشنی سخنانش کند، چه رازهایی برملا خواهد شد؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

دیپلماسی ایرانی:  تصور کنید که  یکی از مقام های ارشد سیاست خارجی ایالات متحده  قبل از یک جلسه عمومی یا یک کنفرانس خبری به طور تصادفی چندین قرص سیدیم پنتوتال ( با نام "سرم صداقت") را خورده و شروع به صحبت کردن درباره حقیقت یکی از موضوعات مورد بحث کند. صحبت از واقعیت در  جایی که دروغگویی، صحت سیاست زده و ابهام معمولا چیره شده است. اگر سیاستمداران در ملاء عام شروع به صحبت کردن درباره چیزی کنند که در خفا به آن اعتقاد دارند، ممکن است ناگهان چه نوعی از "حقایق ناخوشایند" افشا شود؟

پنج حقیقت برتر از نظر من که شما هیچگاه از زبان هیچ مقام امریکایی نخواهید شنید، به شرح زیر است:

1. ما هرگز تسلیحات اتمی خود را از بین نمی بریم:

روسای جمهور امریکا از زمان آغاز عصر اتمی درباره خلع سلاح اتمی صحبت کرده اند. بر اساس پیمان 1967 منع گسترش سلاح هسته ای (NPT)، ما رسما متعهد شده ایم "به انجام مذاکرات با حسن نیت در مورد اقدامات مؤثر در رابطه با توقف مسابقه تسلیحات هسته ای در اولین زمان و همین طور خلع سلاح هسته ای، و در مورد یک پیمان خلع سلاح عمومی و کامل تحت کنترل شدید و مؤثر بین المللی."

همچنین در بین کارشناسان بازنشسته سیاست خارجی مانند جورج شولتز، ویلیام پری، سم نان و هنری کیسینجر،تقاضا برای نابودی تسلیحات هسته ای مد شده است (اگرچه آنها زمانی که بر سر کار بودند قاطعانه با انجام چنین اقدامی مخالف بودند) و البته باراک اوباما هم قبل از ریاست جمهوری اش چندین سخنرانی در این مورد انجام داد. و اکنون برخی افراد تلاش می کنند کاری در مورد همکاری چاک هگل با "گلوبال زیرو" که یک کمپین بین المللی قابل احترام برای نابودی تسلیحات هسته ای است، انجام دهند.

اجازه دهید برای دقیقه ای جدی باشیم. اگرچه ایالات متحده ذخایر هسته ای خودش را به طور قابل ملاحظه ای از زمان جنگ سرد کاهش داده  اما هنوز مقادیر زیادی چه در چرخه فعالیت و چه به صورت ذخیره دارد. به این زودی هم هیچ کس در راس هرم قدرت مدافع نابودی همه آنها نخواهد بود و حتی کاهش نسبتا کم ( مانند ان چیزی که در بیشتر پیمان های اخیر کنترل تسلیحات امضا شده با روسیه آمده است) به لحاظ سیاسی بحث برانگیز هستند. رهبران ایالات متحده باید با هدف خلع سلاح کامل همنوایی کنند و تعداد اندکی از آنها باید در خلوتشان به آن علاقمند باشند، اما آنها درک می کنند که این تسلیحات بازدارنده های نهایی هستند و اینکه ایالات متحده تا زمانی که مطمئن نشود که به این تسلیحات نیاز ندارد از آنها دست برنخواهد داشت. این بدین معناست که این اتفاق در زمان عمر من و شما رخ نخواهد داد.

2. حقیقت این است که ما اهمیت خیلی زیادی به حقوق بشر نمی دهیم

روسای جمهور، دیپلمات ها و دیگر سیاستمداران همیشه درباره حقوق بشر صحبت می کنند. هم کنگره و هم قوه مجریه اغلب به کشورهای کوچک در مورد اجرای حقوق بشر زورگویی می کنند (مخصوصا زمانی که اختلاف های دیگری هم با آنها داشته باشیم). اما زمانی که نگرانی ها درباره حقوق بشر با منافع دیگر تداخل پیدا کند، نگرانی های اخلاقی ما تقریبا همیشه در اولویت دوم قرار گرفته است. اکثر امریکایی ها اهمیت نمی دهند که تحریم های امریکا علیه عراق موجب مرگ چند صد هزار نفر از مردم عراق ( که خیلی از آنها کودک بودند) شد و برای هیچ یک از مقامات ارشد که در زمان دولت بوش اجازه شکنجه را صادر کرده بودند کیفرخواست صادر نشد یا حتی بازجویی جدی از آنها نشد. ( فقط تصور کنید اگر که یک دولت خارجی یکی از اسرای امریکای را با روش غرق گرفتگی مصنوعی شکنجه می کرد، ما چه بلوایی به راه می انداختیم.)

امریکا متحدان زیادی دارد که وضعیت حقوق بشر در آنها در محدوده "قابل بحث" تا "افتضاح" قرار دارد، و ما با وجود استانداردهای پایین حقوق بشر در چین به تجارت و سرمایه گذاری در آن ادامه می دهیم. البته من معتقد نیستم که دولت امریکا کلا درباره چنین نگرانی هایی بی تفاوت است؛ چیزی که من می گویم این است که ما به ندرت راضی می شویم که خیلی تلاش کنیم یا هزینه خیلی زیادی برای پیشرفت حقوق بشر بپردازیم مگر اینکه منافع استراتژیک موازی با ان داشته باشیم. خلاصه، مانند اکثر کشورها، ما در مورد حقوق بشر بهتر بازی می کنیم تا عمل. اما شما اعتراف بسیاری از سیاستمداران امریکایی به این موضوع را نخواهید شنید.

3. راه حل دو کشوری وجود نخواهد داشت

برای مقامات واشنگتن، پاسخ درست از نظر سیاسی برای هر پرسشی درباره درگیری های اسرائیل و فلسطین این است که ما به راه حل دو کشور بر اساس مذاکره بین دو طرف ترجیحا زیر نظر ایالات متحده علاقمند هستیم. فراموش نکنید که حمایت زیادی برای ایجاد یک دولت فلسطینی قابل دوام در اسرائیل وجود ندارد. (گاهی اوقات نظرسنجی ها در اسرائیل اکثریت کمی را به نفع راه حل دو کشوری نشان می دهد، اما این پشتیبانی زمانی که شما جزئیات بیشتر از آنچه دولت قابل دوام معنی می دهد ارائه می دهید به شدت کاهش می یابد.)

فراموش نکنید که فلسطینی ها برای مذاکره درست به شدت ضعیف و گسسته هستند و شکست مذاکرات طولانی اسلو مشروعیت فتح را کاهش داده و موجب تقویت بیش از پیش حماس شده است. فراموش نکنید که انتخابات اخیر اسرائیل در حالی که نتانیاهو را تضعیف کرد به هیچ وجه موجب تقویت جبهه صلح نشد. و فراموش نکنید که ایالات متحده بیست و اندی سال است که این مذاکرات را جلو برده است و همیشه به آن ضربه زده است، اکثرا به این دلیل که نتوانسته است مانند یک میانجی گر باهوش عمل کند. اما هیچ کدام از مقامات این واقعیت را فریاد نخواد زد زیرا آنها نمی دانند که در صورت شکست این راه حل سیاست امریکا چه خواهد بو؟.

4.نفر اول بودن را دوست داریم و تا زمانی که بتوانیم بر روی سکوی نخست می مانیم

بسیاری از رهبران آمریکا در مورد همکاری های جهانی و نیاز به کار با متحدان صحبت می کنند، و سعی می کنند بیش از حد واضح درباره سلطه امریکا صحبت نکنند. اما اشتباه نکنید: رهبران ایالات متحده همیشه به این شناخته می شوند که قوی تر بودن از هر کسی آرزویشان است و هیچ کسی برای اینکه امریکا را به کشور شماره 2 تبدیل کند در انتخابات قولی نداده است. به همین دلیل است که رهبران ایالات متحده همواره درباره وحدت اروپا دوسوگرا بوده اند: می خواهند اروپا به اندازه کافی متحد باشد که آن را تبدیل به منبع مشکلات نکند اما نمی خواهند تبدیل به یک ابرکشور شده و  تا حدی قدرت بگیرد که در مقابل واشنگتن بایستد.

البته مشکل این است که اعلام عمومی برتری جهانی دولت های دیگر را تحریک می کند و آنها را به این وامیدارد که به دنبال راهی برای کنترل امریکا باشند. به همین دلیل است که اولین دولت بوش مجبور شد که پیش نویس اولیه رهبری دفاعی سال 1992 را رد کند؛ این راه بسیار روشنی برای ترسیم چنین اهداف آشنایی بود. اما کنار گذاشتن آن پیش نویس به معنای زنگ خطر برای این جاه طلبی نبود و برخلاف چیزی که ممکن است فکر کنید، نه کلینتون، نه بوش پسر و نه اوباما هیچ کدام اهداف اصلی برای اینکه امریکا را شماره یک نگه دارند رها نکردند. اینکه سیاست های آنها این هدف را پیش برد سوال دیگری است

5. کارهای احمقانه ای در سیاست خارجی انجام داده و  به آنها عادت کرده ایم.

همگان می دانند سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کوبا از اوایل 1960 –که نیم قرن می شود- اشتباه بوده است اما این رویه هرگز تغییر نکرده است از آن جایی که به نظر می رسید مخاطرات آن ارزش این کار را ندارد و این کار خیلی از مردم با نفوذ فلوریدا را عصبانی خواهد کرد. هر کسی می داند که "مبارزه با مواد مخدر" از دیدگاه سیاست خارجی بیش از کمپین ضد مواد مخدر در اینجا موفق تر نبوده است، با این حال کری در آخرین سخنرانی اش چیزی در این مورد نگفت و یا شما چیزی در این مورد از هگل (یا هر کس دیگری) نخواهید شنید. همه می دانند که اکثر متحدان ایالات متحده در سرتاسر دنیا برای دهه ها طفیلی امریکا بوده اند و با بهره گیری از این حمایت به دنبال منافع خود بوده اند اما گفتن این موارد با صدای بلند خیلی دیپلماتیک نیست. اکثر خودی ها می دانند که جنگ افغانستان یک باخت بود اما ما قصد داریم وانمود کنیم که یک پیروزی بوده است زیرا این نظر سیاسی امکان پذیرتر است. واضح است که اساس رویکرد ما به برنامه هسته ای ایران اشتباه بوده است و ما در دو دهه اخیر دلایل زیادی به این کشور داده ایم که به دنبال یک نیروی بازدارنده هسته ای باشد و برای خودمان یک گودال دیپلماتیک عمیق تر حفر کرده ایم. اما انتظار نداریم که مقامات به این حقیقت ساده است اذعان  کنند،و آن هم نه در انظار عمومی.

همانطور که گفتم این یک فانتزی بیهوده است. من واقعا نمی خواهم ببینم که کری، هگل، مک دونو، لیو یا بقیه با "سرم صداقت" چگونه خواهند بود. اما این نوعی سرگرمی است که تصور کنی که آنها در یک لحظه خاص، مخصوصا زمانی که خویشتنداری ها و محدودیت های معمول وحود نداشته باشند ممکن است چه چیزی را بروز دهند. انتظار دارید آنها پرده از کدام رازها بردارند؟

منبع: فارن پالیسی
نظرات بینندگان