فصلنامه پرس و جوی روزنامه اعتماد با یاسر هاشمی رفسنجانی مصاحبه ای انجام داده که بخشهایی از آن را می خوانید:
آقای هاشمی! هرچه به پایان انتخابات نزدیکتر میشویم
گمانهزنیها درباره انتخابات ریاستجمهوری سال 92 بیشتر میشود.از یک سو
اصولگرایان روی گزینههایی چون ولایتی، حدادعادل، جلیلی، لاریجانی، قالیباف
و... مانور میدهند و اصلاحطلبان هم روی افرادی چون عارف، مهرعلیزاده،
زنگنه، جهانگیری و حتی خاتمی و... اما چندی است که شائبهها و اخبار جدی
درباره احتمال کاندیداتوری آقای هاشمیرفسنجانی مطرح میشود میخواهم از
شما به عنوان فرزند ایشان خیلی صریح بپرسم که کاندیداتوری ایشان در
انتخابات ریاستجمهوری آینده چقدر به واقعیت نزدیک است؟
تا امروز که آقای هاشمی موافق حضور دوباره در عرصه انتخابات ریاستجمهوری
نیست اما رجوع به ایشان از سوی گروههای مختلف زیاد شده ولی من به شخصه
مخالف این قضیه هستم و فکر میکنم درست است آقای هاشمی اگر هم بخواهد وارد
این عرصه شود رئیسجمهور ساز باشد تا رئیسجمهور.
به نظرتان شرایط کشور برای رئیسجمهورسازی مهیا است؟
خیر. واقعاً مساله همین سوال شماست منتها بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری خیلی زود است.
فکر نمیکنید اگر کسی بخواهد وارد انتخابات شود باید کار خود را زودتر شروع کند؟
رهبری هم در سخنان خود گفتند که هنوز زود است. اعلام کاندیداتوری دو وجهه
واقعی و سیاسی دارد. بعضیها میگویند زود است چون تا اسمشان مطرح شود
مورد تخریب و تهدید قرار میگیرند به همین دلیل سعی میکنند به موقع وارد
شوند. اما بحث من واقعاً از این منظر نیست. در واقع آنقدر موارد حل نشده
روی زمین مانده که اگر کشور بخواهد به سمت انتخابات پیش برود همه آنها
لاینحل باقی میمانند. اگر دقت کرده باشید در پایان کار دولتها معمولاً
کارها آهستهتر جلو میرود و به همین دلیل نباید اجازه دهیم کشور وارد این
فاز شود. مثلا ما میدیدیم که قیمت دلار روز به روز بالاتر میرود اما
دولت با 120 نفر خدم و حشم و وزیر و وکیل در سفر به نیویورک است. اصلاً چه
لزومی دارد ما در آن شرایط به نیویورک برویم؟ این همه کار روی زمین مانده،
مردم زلزله زده آواره هستند آن وقت رئیسجمهور میرود با رسانههای خارجی
بیست تا مصاحبه میکند، این چه سودی برای ما دارد؟ کجای دیپلماسی عمومی ما
را تقویت میکند؟ رئیس جمهور باید وقت بگذارد و از نزدیک مسائل کشور را رصد
کند نه در خارج و با کنترل از راه دور.
برادر شما در مصاحبهای گفته بودند که مرد بحرانها میآید. مرد
بحرانها در جمهوری اسلامی لقب آقای هاشمی رفسنجانی است. بالاخره آمدن
ایشان چقدر محتمل است؟
معتقدم آن کسی که برای ریاست جمهوری انتخاب میشود باید بتواند مدیریت بحران داشته باشد.
به نظرتان جز آقای هاشمی رفسنجانی چه کسی در شرایط فعلی میتواند بحرانهای مورد نظر شما را مدیریت کند؟
فکر میکنم آن کسی که مورد حمایت آقای هاشمی است.
مثل چه کسی؟
نمیخواهم وارد مصداقها شوم.
مثلاً آقای ناطق یا خاتمی یا حتی آقای ولایتی؟
نمیدانم.
شما از انتخابات سال 84 چه درسها و تجربههایی گرفتید که از آنها برای انتخابات سال 92 استفاده کنید؟
تجربههای زیادی بود. به نظرم ما در سال 84 در برخی تاکتیکها اشتباهاتی
داشتیم اما استراتژی آن سال در مجموع درست بود. به آن سالها که نگاه
میکنم ایراد اصلی یکدست نبودن ستاد مرکزی به معنای سازمان کمپین انتخاباتی
و چارت آن بود که باعث میشد مثلا در یک محله از خیابان شریعتی شش ستاد
کنار هم باشند. این هم به حمایتهای گسترده برمیگشت که به نظرم باید
مدیریت میشد اما در مجموع سیاستها اشتباه نبود.
آیا امکان دارد بر آیند نظر آقای هاشمی به این سمت برود که در انتخابات سال 92 شرکت کنند؟
انشاالله که این اتفاق نیفتد.
پس ممکن است این اتفاق بیفتد؟
نه، بعید است.
فکر میکنید سن و سال آقای هاشمی ایجاب میکند که ایشان رئیسجمهور شوند؟
من به عنوان فرزند میگویم همه اعضای خانواده ما مخالف حضور آقای هاشمی در
انتخابات هستیم و سال 84 هم مخالف بودیم. مهمتر از همه مادر است که خیلی
مخالف هستند.
یکی از روشهای تبلیغاتی ستاد انتخاباتی آقای هاشمی شعار HASHEMI
2005 بود، به نظر شما هاشمی 2005 با هاشمی 2012 یا 2013 چقدر تفاوت دارد؟
حتما تفاوت دارد.
در چه مواردی؟
به نظرم آقای هاشمی برخلاف افرادی که شعار اصولگرایی میدهند روی اصول
پایبند است و تفکرات اصلاحطلبانه دارد. هر کسی به مرور زمان دچار تغییر و
تحول میشود. اگر نشود جای سوال دارد. دلیل ندارد روش امروز با روش ده سال
آینده یکی باشد ولی ایشان همیشه به مبانی اصولی پایبند بوده است.
ایده HASHEMI2005 از کجا آمده بود؟
این روش را یکی از ستادهای انتخاباتی شمال تهران انتخاب کرد اما به طور جدی فراگیر شد.
به نظر شما چرا احمدینژاد شش ماه مانده به انتخابات وارد نزاع با قوای دیگر شده است؟
به نظرم رفتار آقای احمدینژاد به هیچ عنوان قابل تحلیل نیست. من نمیفهمم
چرا ایشان همیشه میخواهد فضا متشنج باشد. شاید بعضی فقط بلد باشند از آب
گلآلود ماهی بگیرند.