arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۸۹۵۹
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۲ - ۰۵ دی ۱۳۹۱

آیا فدراسیون فوتبال در صدد آماده کردن افکار عمومی برای کنار گذاشتن کارلوس کیروش است؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از نتایج ناخوشایند تیم ملی فوتبال ایران در رقابت‌های انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، تیم ملی در مسابقات فوتبال غرب آسیا نیز با نمایشی بسیار ضعیف حذف شد. مسابقاتی که با پیروزی نهایی تیم سوریه به پایان رسید. تیمی که با در نظر گرفتن بحران سیاسی و اجتماعی این کشور، به گفته‌ی مربیان خود سوریه، حتی جمع‌ و جور کردن یک تیم کامل، کار دشواری بود.

در روزهای اخیر، موج انتقادها از سوی مربیان ایرانی در قبال کارلوس کی‌روش شدت گرفته است. آیا این انتقادها خودجوش هستند و یا این‌که این انتقادها هدف‌دارند برای آماده کردن افکار عمومی جهت کنار گذاشتن کارلوس کی‌روش از سوی فدراسیون فوتبال ایران؟ و آیا عدم حضور کارلوس کی‌روش روی نیمکت تیم ملی ایران در بازی‌های غرب آسیا، حاکی از بی‌اهمیت بودن این بازی‌ها برای اوست و یا شکافی بین وی و فدراسیون فوتبال ایران؟

امیر برادران به رادیو فرانسه می گوید ، کارلوس کی‌روش از سه بازی، دو بازی را که اصلاً روی نیمکت نیامد و در بازی آخر فقط یک ۴۵ دقیقه روی نیمکت آمد. این خود نشان‌دهنده‌ی آن است که تشکیلات فوتبال ما و حتی شخص کی‌روش برای این بازی‌ها اهمیتی قائل نبودند. اگر واقعاً اهمیتی برای این بازی‌ها قائل بودند، ما می‌توانستیم یک تیم جوان بفرستیم. ما تیم جوانی در این بازی‌ها نداشتیم. بازیکنانی مثل اولادی، دهنوی همه بالای ۳۰-۳۱ سال سن دارند. ترکیبی از بازیکنان باتجربه و جوان را به این بازی‌ها بردیم. اما جدا از در نظر گرفتن شرایط سنی بازیکنان، مسئله‌ اهمیت ندادن است. وقتی مربی‌ای تیم را به این بازی‌ها می‌برد، اما خودش در جایگاه می‌نشیند نگاه می‌کند و فقط در آخرین بازی مقابل یمن، آن هم در ۴۵ دقیقه‌ی نیمه‌ی دوم می‌آید روی نیمکت می‌نشیند، نشان از عدم اهمیت دادن به این بازی‌ها است. بازی‌هایی که می‌تواند در فاصله‌ی بازی‌های جام جهانی امکانی به هر کشوری بدهد که بازیکنان جوان خود را محک بزنند و از دل این بازیکنان جوان شاید چند بازیکن خوب را برای مرحله‌ی بعدی آماده کنند.

اما متأسفانه از آن‌جایی که ساختار غلط در فوتبال ایران حاکم است و با وجود فدراسیونی که هیچ‌گونه حق تصمیم‌گیری در مورد کی‌روش را ندارد، چون در مورد آوردنش هم حق تصمیم‌گیری‌ نداشته، طبیعتاً مربی هم این اجازه را به خودش می‌دهد که در جریان بازی‌ها، از روی جایگاه تیم را نگاه کند.

نتایجی هم که به دست آوردیم، بسیار باعث تأسف است. پرافتخارترین تیم این دوره از بازی‌ها، متأسفانه این بار حتی از گروه خودش هم بالا نیامد. در حالی که اگر به چند سال پیش برگردیم، ما با تیم B ایران به مربی‌گری پرویز مظلومی به این بازی‌ها رفتیم و قهرمان آن شدیم. چون معمولاً تیم‌هایی که از آسیا می‌آیند، تیم‌های درجه یک نیستند. معمولاً تیم‌های درجه دو، تیم‌های B و یا تیم‌های امیدشان را می‌آورند و این فرصت خوبی برای ما بود که بازیکنان‌مان را محک بزنیم، اما متأسفانه هیچ استفاده‌ای از این بازی‌ها نکردیم.

آقای برادران، در روزهای اخیر شاهد تشدید موج انتقادهای بسیار شدید از سوی مربیان ایرانی نسبت به کارلوس کی‌روش هستیم. آیا به نظر شما، این انتقادها خودجوش و طبیعی است یا این‌که این انتقادها در واقع هدف‌دار است که شاید حاکی از خواسته‌ی فدراسیون فوتبال ایران است برای آماده کردن اذهان عمومی و کنار گذاشتن کارلوس کی‌روش؟

به نظر من، دو جنبه‌ دارد: یکی جنبه‌ی فرهنگی قضیه است و دیگری مسئله‌ی فنی داستان است. در جنبه‌ی فرهنگی قضیه در طول تاریخ فوتبال ایران، اگر به قبل از انقلاب هم برگردیم، همیشه آمدن مربی خارجی با اختلاف‌نظرهایی روبرو بوده است. عده‌ای از مربیان سنتی اعتقادی به مربی خارجی نداشتند.

اما در شرایط امروز فوتبال ما که شرایط بسیار غیرنرمالی است، متأسفانه اکثریت مربیان ما مخالف آمدن کارلوس کی‌روش بودند. در ظاهر نشان نمی‌دادند، در ظاهر خیلی هم حمایت می‌کردند، اما وقتی کی‌روش آمد، در اولین گردهمایی‌ای که به راه انداخت که تماسی با مربیان لیگ ایران داشته باشد، از مجموع تمام مربیان لیگ، فقط هفت نفر به آن گردهمایی مربیان ایرانی با تیم ملی ایران رفتند و جواب مثبت به او ندادند.

بُعد فرهنگی‌‌ آمدن مربی خارجی به ایران با درجات کم و زیاد همیشه در فوتبال ما بوده. البته در گذشته کم‌تر بود، الان به مراتب بیشتر است. از طرف دیگر، مسائل فنی باعث شده که امروز مربیان همه به صدا دربیایند. چون کی‌روش عملاً در فوتبال ما هیچ نتیجه‌ای نگرفته است. با نتایجی که ما در بازی‌های مقدماتی جام جهانی به دست آوردیم، این ذهنیت را برای مربیان ایرانی ایجاد کرد که نه، کی‌روش هم قابلیت‌ها و توانایی‌های بالایی نداشت.

خود من از کسانی بودم که درست پنج دقیقه بعد از ورود کی‌روش به ایران و اولین مصاحبه‌ی مطبوعاتیش که گفت: «من آمده‌ام که آرزوهای شما را تحقق ببخشم»، مطلبی نوشتم تحت این عنوان که آقای کی‌روش، آرزوی ما رفتن به جام جهانی نیست. آروز مربوط به زمانی است که چیزی تحقق پیدا نکرده باشد. اما ما قبلاً به جام جهانی رفته‌ایم، چه در قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. پس طبیعتاً نیاز ما نمی‌تواند فقط رفتن به جام جهانی باشد.

از همان اول ورود کی‌روش به ایران و این مصاحبه‌‌ی مطبوعاتی نشان داد که یک عوام‌فریبی در این قضیه وجود دارد و اصلاً در آن شرایطی که کی‌روش به فوتبال ما آمد، من اعتقاد داشتم که درد ما مربی خارجی نبود. هرچند من همیشه یکی از طرف‌داران آمدن مربیان خارجی به ایران بوده‌ام. چون فوتبال با مربی خارجی رشد می‌کند. اما چون زمینه‌های مدیریتی در فوتبال ما درست نبوده، آوردن مربی خارجی، به خصوص کسی مثل کی‌روش که به هرحال نامی در فوتبال جهان داشته، به جز عوام‌فریبی و سرگرم کردن مردم چیزی در بر نداشت و عملاً هم در مسائل فنی دیدیم که کی‌روش با نتایجی که در مقابل تیم‌هایی مثل لبنان و ازبکستان گرفت، حرفی برای گفتن نداشت.

به همین خاطر، امروز در میان صداهایی که از داخل ایران بیرون می‌آید، هرچند که برخی از آن‌ها ممکن است خصمانه باشد و بعضی خط و خطوط و زدوبندهای سیاسی داخل خود ایران باشد، اما مربیان جوانی هم هستند که جزو هیچ‌گونه از این دسته‌ها نیستند. اما وقتی پایه و اساس مسئله‌ای غلط است، ممکن است تر و خشک با هم بسوزند. مربی جوانی مثل تاتار مصاحبه‌ای کرد و به این مسئله اشاره کرد که فقط انتقاد کوچکی از تیم ملی ایران کرده، اما فردا کی‌روش اجازه‌ی ورود او را به تمرین‌های تیم ملی نداد.

نمی‌توانیم بگوییم که انتقادها تماماً مغرضانه است، اما با فضایی که وجود دارد، تر و خشک با هم می‌سوزد و متأسفانه امروز شرایطی به وجود آمده، از نتایجی که کی‌روش گرفته، همه به این نتیجه رسیده‌اند که درد فوتبال ما کی‌روش نبوده و عملاً هم کی‌روش یک مربی بسیار ناموفق در فوتبال ایران بود. همیشه هم من به این مسئله اشاره کرده‌ام که ما مربی درجه یک به ایران نیاورده‌ایم. کارلوس کی‌روش شماره یک جهان نبود، کارلوس کی‌روش کارنامه‌ای دارد که در همه حال، این کارنامه قابل نقد است و نتایجی هم که با تیم ملی فوتبال ایران آورد، به اعتقاد من قابل نقد است.

من شرایط آوردن کی‌روش به فوتبال ایران را شرایط درستی نمی‌دانستم. صحبت‌های من و نقطه‌نظرهای من روی شخص کی‌روش نیست. من اعتقاد به مربی خارجی دارم، اما بستر سالمی در شرایط حال حاضر فوتبال ایران نمی‌بینم که بخواهیم از کی‌روش استفاده‌ی درست بکنیم.

برگردیم به گذشته‌ی پرافتخار فوتبال ایران در دهه‌ی پنجاه. در آن زمان ما دستیار منچستر یونایتد را به ایران نیاوردیم، ما سرمربی منچستر یونایتد را به ایران آوردیم و نهایت استفاده را از یک مربی خارجی خوب کردیم. او از کشوری آمد که تقویم فوتبال داشت. فوتبال ما نظم گرفت، جام تخت جمشید ما شکل و شمایل خاص خود را گرفت و در کنار فرانک‌ اوفارل، ما مربیان ایرانی را گذاشتیم و بعد از رفتن فرانک اوفارل، با افتخار با مربی ایرانی به جام جهانی رفتیم. یک استفاده‌ی صحیح از مربی خارجی را در یک سیستم مدیریتی صحیح کردیم.

اما متأسفانه در شرایط امروز فوتبال ایران، آقای کفاشیان هیچ اختیاری هم در آوردن کی‌روش نداشت و سابقه نشان داد که کی‌روش را آدم‌های سیاسی آوردند. خود کی‌روش هم چند ماه پیش به این مسئله در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی اشاره کرد که برای اولین بار در تاریخ زندگی ورزشی‌ام، قراردادم را در اطاق یک وزیر امضا کردم.

همه‌ی این‌ها دست به دست هم دیگر داد که بفهمیم فوتبال امروز ما از پایه و اساس و ریشه‌اش غلط است. مشکل در کی‌روش نیست، اما نحوه‌ی آوردن کی‌روش بسیار غلط بود و انگیزه‌‌ی آمدن مربی‌ای مثل کی‌روش به فوتبال ایران هم فقط مسائل مالی بود. از دید آدم‌هایی که او را آوردند، انگیزه‌ی سیاسی مطرح بود و از دید خود کی‌روش، فقط انگیزه‌ی مالی مطرح بود. ۹ میلیون دلار پول برای مربی‌ای که در زمانی که به ایران آمد، هیچ پیشنهادی از هیچ کجای دنیا، از هیچ باشگاهی نداشت.

آقای برادران، اشاره می‌کنم به سخنان محمد پنجعلی که چندی پیش گفت: «کی‌روش مربی بزرگی است، اما در سیستمی که ما داریم، نمی‌تواند بازدهی داشته باشد. چرا که بستر برای فعالیت مربی حرفه‌ای در ایران فراهم نیست». در این زمینه نظرتان چیست؟

دقیقاً؛ ما بستر صحیحی نداریم که بخواهیم از مربی خارجی نهایت استفاده را بکنیم. امه سزر، نویسنده‌ی آفریقای جنوبی جمله‌ی معروفی دارد، می‌گوید: «نزدیک‌ترین راه به آینده، تعمق در گذشته است!» ما وقتی تیم ملی جوانان ایران را در دهه‌ی پنجاه شکل دادیم، یک مربی انگلیسی به نام جرج اسکینر را آوردیم. در کنار جرج اسکینر، حشمت مهاجرانی را قرار دادیم و بعد از این‌که جرج اسکینر از ایران رفت، حشمت مهاجرانی سرمربی تیم ملی جوانان ایران شد. ما از آن سال تا سال ۱۹۷۸ که به جام جهانی رفتیم، شش دوره قهرمان جوانان آسیا شدیم. پایه‌های فوتبال ما با مربی‌هایی از انگلیس، مربی‌ای مثل یاکودیچ از یوگسلاوی و خود رایکوف که از یوگسلاوی آمد، شکل گرفت.

ما از مربیان خارجی در یک شرایط درست، در بدنه‌ی درست فوتبال ایران، در زمینه‌های درست مدیریتی، نهایت استفاده را کردیم. اما الان وقتی به لیگ ایران و به مربیانی که در چند سال گذشته به فوتبال ایران آمدند نگاه می‌کنید، می‌بینید که فقط برای پول آمدند. ما هیچ استفاده‌ی درستی از مربی خارجی در بدنه‌ی فوتبال‌مان نکردیم.

من اعتقاد داشتم که ما باید کی‌روش را می‌آوردیم و به عنوان این‌که کی‌روش یک آدم متخصص در زمینه‌ی کارهای پایه‌ای در فوتبال دنیا بود، از او استفاده می‌کردیم. کارنامه‌‌ی کی‌روش این را نشان می‌دهد که به عنوان مربی تیم ملی فوتبال پرتغال اصلاً مربی موفقی نبود، به عنوان سرمربی رئال مادرید، اصلاً موفق نبود و اخراج شد، اما به عنوان مربی پایه بسیار مربی خوبی بوده. اگر شرایط درستی در فوتبال کشورمان حاکم بود، کی‌روش می‌توانست به عنوان مربی جوانان، نوجوانان و در کارهای پایه با تیم امید کار کند و یک کار اساسی برای آینده انجام بدهیم.

اما متأسفانه از آن‌جایی که آوردن کی‌روش فقط عوام‌فریبی بود و برای گمراه کردن افکار عمومی، ما کی‌روش را گذاشتیم سرمربی تیم ملی فوتبال ایران. در حالی‌که کارهای پایه‌ی ما ضعیف بود. کی‌روش هم در مدتی که در فوتبال ما بود، بر خلاف گفته‌هایی که گفته شد مربی‌ای است که حاشیه ندارد و با آمدن او فوتبال نظم گرفته، اتفاقاً یکی از پرحاشیه‌ترین مربیان تاریخ فوتبال ملی ما شد.

متأسفانه کی‌روش آمد و در عمل دیدیم که کی‌روش اصلاً حوصله‌ی کشف استعدادهای فوتبال ما را هم نداشت. مثلاً آرش افشین و احسان حاج‌صفی که در دو سه سال گذشته در فوتبال ایران به عنوان جوانانی ظهور کرده بودند، در زمان کی‌روش هیچ جایی نداشتند. ما بازیکنان جوان‌مان را هم از دست دادیم. کی‌روش هم به هرحال یک مربی حرفه‌ای بود و شاید به این نتیجه رسیده بود که از دل لیگ هیچ چیزی بیرون نمی‌آید و همه‌ی حواسش به بازیکنانی بود که اسم و رسمی دارند، بازیکنانی که تجربه‌ای دارند و صددرصد بازیکنانی که در خارج از ایران بازی می‌کنند و تجربه‌ی بهتری از بازیکنان داخل دارند.

آقای برادران، دوباره به موج انتقاداتی که ناگهان نسبت به کی‌روش شدید شده، اشاره می‌کنم. مثلاً آقای اصغر حاجیلو در نوعی افشاگری، حرف‌هایی زده و در میان صحبت‌هایش از زمانی که امیر قلعه‌نویی و همین‌طور افشین قطبی مربی تیم ملی بودند، تعریف کرده و شدیداً از کارلوس کی‌روش انتقاد کرده است. هم‌چنین مهدی تارتار اعلام کرده که «کارلوس کی‌روش آدمی است که با غرور کاذب برخورد می‌کند و همه را از بالا نگاه می‌کند»؛ و خصوصاً آقای حاجیلو در جایی گفته است که «آقای کفاشیان اصلاً فوتبالی نیست، به درد فوتبال نمی‌خورد و در واقع، گروه خونی‌اش به درد فوتبال نمی‌خورد». چطور شده که الان ناگهان موج انتقادات بالا گرفته است؟

مسلماً خیلی ساده‌لوحانه است که اگر فکر کنیم آقای کفاشیان در مورد فوتبال تصمیم می‌گیرد. فوتبال در ایران یک مسئله‌ی کاملاً امنیتی است. به اعتقاد من، فوتبال امروز ایران دولتی هم نیست. فوتبال دولتی مال قبل از انقلاب بود. اما این روزها ما شاهد یک فوتبال امنیتی هستیم.

آمدن کی‌روش دقیقاً از کانال‌های سیاسی بود. ما به دفعات راجع به این مسئله صحبت کرده‌ایم. طبیعتاً در داخل خود ایران نیروهای مختلفی وجود دارند و در ارتباط با تمام مربیانی که در طول سه چهار سال گذشته سرمربی تیم ملی ایران شدند، گرایشات و تفکرات مختلف سیاسی حاکم بوده، از جمله علی دایی و افشین قطبی. امروز وقتی کی‌روش نتیجه نگرفت، میدانی برای این قضیه باز شده که برگردیم بگوییم افشین قطبی بهتر از کی‌روش بود، یا دایی بهتر از افشین قطبی بود یا دایی بهتر از این دوتا بود.

اسامی‌ای که شما نام بردید، از جمله اصغر حاجیلو، سرپرست تیم ایران در زمان افشین قطبی بوده و طبیعتاً از مدافعان افشین قطبی از نقطه نظر فکری است. حال من به خوب و بد و درست و غلطش ندارم، اما طبیعتاً وقتی این مربی می‌بیند که امروز کی‌روش نتیجه‌ای نه بهتر از افشین قطبی و نه بهتر از دایی گرفته، به صدا درمی‌آید و سعی می‌کند حرف‌های خود را بزند.

به نظر من، کاملاً طیبعی هم هست. در جامعه‌ای که هیچ چیزی سر جای خودش قرار ندارد، این نیروها حالا سر از لانه درمی‌آورند و شروع به انتقادهایی می‌کنند، حتی بر خلاف تفکراتی که خودشان در زمانی که بر سرکار بودند. مثلاً زمانی که اصغر حاجیلو سرپرست تیم ملی فوتبال ایران شد، به او انتقاد کردند که شما به عنوان سرپرست، زبان انگلیسی بلد نیستید و ایشان در پاسخ مسخره‌ای گفت که افشین قطبی به من قول داده که در مدتی که مربی تیم ملی هست، زبان انگلیسی را هم به من یاد بدهد.

ببینید ما با چه شرایطی رفتیم و می‌خواستیم سرپرست تیم ملی را مشخص کنیم. بعد از آن هم کی‌روش آمد و مسائلی که در مورد کی‌روش داشتیم که به نوبه‌ی خود حائز اهمیت بود و همه‌ این‌ها از آن جنگ و جدال‌های داخل ایران و نیروهای مختلف سیاسی سرچشمه می‌گیرد. انگیزه‌های مختلف، تفکرات مختلفی که حاکم است و در هیچ کدام این‌ها در یک کلام، هم‌دلی و با هم بودن وجود ندارد.

نظرات بینندگان