پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : گزیده ای از گفت و گوی اعتماد با علیرضا علویتبار می آید:
*ما اگر بخواهیم مواضع جدید آقای احمدینژاد را روشنتر و عمیقتر بررسی کنیم، باید به ویژگیهای جریان فکری و گروه یا افرادی که در اطراف او وجود دارد، دقت کنیم...گروه یا افرادی که در اطراف اوست، چند ویژگی داشتهاند که ثابت باقی مانده و ما دلیلی برای تغییر آنها نداریم.اول اینکه این مجموعه افراد، فاقد پایگاه اجتماعیاند. شما هیچ جریان اجتماعی خاصی را نمیبینید که متکای این مجموعه باشد. اینها گروهیاند که دیدگاهها و جریان هدایت کننده شان را مخفی نگه میدارند و به همین دلیل نوسان زیادی هم در موضعگیریهایشان وجود دارد.وقتی یک گروه سیاسی پایگاه اجتماعی داشته باشد، نمیتواند به راحتی و دائما تغییر موضع و تغییر جهت دهد.دوم اینکه اینان یک جریان بنیادگرا هستند ولی از نوع موعودگرای آن. جریان بنیادگرایی دارای دو گرایش سلفی و موعودگراست و اینها بنیادگرایان موعودگرا هستند...سوم اینکه، اینها به بخشی از اقتصاد ایران متکیاند که آن را اقتصاد زیرزمینی میگویند. یعنی اقتصاد غیررسمیای که فعالیتش هیچ جا ثبت نمیشود. این ویژگی هم الزامات خاصی را از حیث مالی و جهتگیریهای کلی تحمیل میکند.
*به نظر من، سه تفسیر متفاوت از موضعگیریهای جدید احمدینژاد میتوان به دست داد؛ اول اینکه بگوییم مجموعه این مواضع، یک بازی طراحی شده برای ایجاد یک فضای رقابتی و نیز ایجاد نوعی اپوزیسیون نمایشی است؛ اپوزیسیونی که در انتخابات کارکرد داخلی دارد ...مطابق این تفسیر، موضعگیریهای جدید احمدینژاد برآمده از یک برنامه کنترل شده است و هدف آن هم زمینهسازی برای پرشدن خلا اصلاحطلبان است. تفسیر دوم این است که احمدینژاد احساس کرده که در حال حذف شدن از دایره حاکمیت است و آیندهیی ندارد؛ بنابراین با طرح این مباحث، درصدد ایجاد فضای لازم برای چانهزنی و امتیاز گرفتن است تا عمر سیاسیاش در نظام جمهوری اسلامی به پایان نرسد. تفسیر سوم این است که احمدینژاد با توجه به مجموعه شعارها و اقدامات اقتصادیاش، مثل پرداخت یارانهها و شعارهای عدالت طلبانه، میتواند خاطره خوبی از خودش به جای بگذارد و این خاطره در افکار عمومی، سرمایهیی میشود برای تداوم حضور سیاسی او؛ اما با بهبن بست رسیدن سیاست اقتصادیاش به علل گوناگون، الان احساس میکند که با تصویر نامطلوبی صحنه سیاسی ایران را ترک میکند و هیچ سرمایه معنوی و اجتماعیای برای خودش ایجاد نکرده است. به همین دلیل، در حال تغییر روش است تا بلکه به شیوه دیگری، بتواند سرمایه اجتماعی لازم را کسب کند. او قبلا به اقشار فقیر توجه نشان میداد ولی الان به اقشار متوسط و بالای جامعه ایران مایل شده است. یعنی میخواهد این تصویر را در ذهن اقشار مدرنتر و آزادیخواهتر جامعه ایران از خودش بر جای بگذارد که من به دنبال احقاق حقوق ملت بودم ولی اجازه چنین کاری را به من ندادند. در واقع، مطابق این تفسیر، او میخواهد با چهرهیی مظلوم و جذاب - از لحاظ سیاسی - برای طبقاتی که خواستار مشارکت و آزادی سیاسیاند، عرصه سیاسی را ترک کند.
*به نظر من، دومی از همه قویتر است. یعنی احمدینژاد میخواهد پیش از اینکه همه نهادها و امکانات قانونی را از دست بدهد، وارد چانهزنی شود و بقای این جریان را در عرصه سیاسی ایران تضمین کند. او میداند بعد از انتخابات، دیگر هیچ امکان قانونیای برای این چانهزنی نخواهد داشت و باید مثل بقیه نیروها، به امکانات اجتماعی خودش تکیه کند، نمیتوانند با تکیه بر نیروها و امکانات اجتماعی خاصی، وارد چانهزنی با مراکز قدرت شوند. اما این حرف به این معنا نیست که دو تفسیر دیگر نادرست است. ممکن است بخشی از حاکمیت مایل باشد احمدینژاد سناریوی اول را پیش ببرد؛ ممکن است برخی مراکز قدرت، مایل باشند احمدینژاد ولو ناآگاهانه، نقش اپوزیسیون را، البته در حد و اندازهیی قابل کنترل، در انتخابات ریاستجمهوری آتی بازی کند. از سوی دیگر، سناریوی سوم هم میتواند هدف دوم احمدینژاد باشد. یعنی او ابتدا در پی امتیاز گرفتن از حاکمیت در فرآیند چانهزنی باشد و اگر این هدفش محقق نشد، به سراغ سناریوی سوم برود. در مجموع میتوان گفت این سه سناریو یا تفسیرها، میتواند در توضیح ابعاد گوناگون وضعیت امروز احمدینژاد، کاربرد داشته باشد.
*به هر حال، آینده احمدینژاد در گرو چانهزنی اوست. او و اطرافیانش برای ادامه حیات سیاسیشان، باید موقعیتهای تثبیت شدهیی به دست بیاورند. اینها در این زمینه، کارهایی هم انجام دادهاند. مثلا بعضی از موسسات آموزشی – پژوهشی را از معاونتهای ریاستجمهوری، مثل معاونتهای برنامهریزی راهبردی، گرفتهاند و به معاونتهای اجرایی دادهاند. من فکر میکنم احمدینژاد و یارانش درصدد نهادسازی برای خودشان هستند؛ مثل همان کاری که آقای هاشمی با مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری انجام داد و این نهاد را به مجمع تشخیص مصلحت نظام برد. احمدینژاد هم اگر بتواند موقعیت تثبیتشدهیی کسب کند، چنین کاری میکند؛ یعنی برخی از نهادهای زیرمجموعه ریاستجمهوری را منتقل میکند به نهاد بزرگتری که ممکن است در اختیار او قرار گیرد. به هر حال همهچیز در گرو نتایج چانهزنیهای او است. به نظر من، شروع زودهنگام چانهزنی از سوی او نیز، تشخیص درستی بوده است. او الان میتواند چانهزنی کند نه بعد از واگذاری قدرت.
*احمدینژاد در موقعیتهای خاص، گاهی انتخابهای تاکتیکی هوشمندانهیی دارد ولی در بلندمدت و به لحاظ استراتژیک، موفق نیست.