سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سالهای قبل از انقلاب است، منتشر میکند.
حکومت اسلامی در ایران مستقر میشد و سیستم سلطنتی جای خود را به یک سیستم اسلامی میداد. در آن روزها من و گروهی از دوستان دوران کودکی که و تحصیل، اغلب یکدیگر را ملاقات میکردیم. ما سه افسر بودیم و هر یک مسئولیتی داشتیم و از تغییر سیستم سلطنتی به یک حکومت اسلامی با خورسندی و شعف زیادی سخن میگفتیم.
اواسط سال ۵۸ که تقریباً چندماه از انقلاب اسلامی گذشته بود امید همه ما به این بود که یک سیستم اسلامی جامعه را متحول و دگرگون خواهد کرد، در حقیقت انقلاب را تولد دوباره خود و جامعه میدانستیم. همه ما در مدرسه ابتدایی و متوسطه اصفهان حتی نمازهای ظهر و عصر را به جماعت برگزار میکردیم به همین علت ظهور یک حکومت اسلامی برای ما حادثه مهمی بود. به خاطر دارم تاسوعای سال ۵۷ با یکی از دوستانی که اجازه آوردن نامش را ندارم در حاشیه خیابان آیزنهاور آن روز یا آزادی الان ایستاده بودیم، لباس شخصی هم پوشیده بودیم و سیل جمعیتی که برای شرکت در سخنرانی مرحوم آیت الله طالقانی به میدان شهیاد (آزادی) میرفت را نگاه می کردیم. اشک و گریه به ما اجازه نمیداد که کلمهای با هم صحبت کنیم. ساعت ۸ شب همان روز من به منزل آیتالله طالقانی رفتم عده زیادی آنجا بودند.
خبر آوردند که گروههای چپ برای فردا در همان مسیر اعلام راهپیمایی کردهاند. آیتالله طالقانی لحظهای فکر کرد و گفت سریع اطلاعیه دهید که روحانیت و نهضت آزادی هم فردا در این راهپیمایی شرکت میکند. استدلال ایشان این بود که در شرایط فعلی مردم هر روز در تظاهرات شرکت میکنند و توجهی به این ندارند که چه گروهی اعلامکننده آن بوده است برای همین گروههای چپ، تظاهرات را به حساب خودشان میگذارند و از این جریانات بهرهبرداری میکنند. ایشان به مناسبت سالها شناختی که از گروهای سیاسی چپ در زندان داشت در این محاسبات صحیح عمل میکرد.
رادیو بیبیسی همان شب در برنامه ساعت ۱۰ و ربع خبر تظاهرات فردا و شرکت گروههای چپی و مذهبی را اعلام کرد. یک روز مرحوم آیتالله طالقانی در منزلشان گفتند ساعت هشت و نیم اعلام شرکت در تظاهرات کردم بیبیسی ساعت ۱۰ شب خبرش را داد. تعجب میکنم که کدام یک از دوستان مخبر بیبیسی بودند؟! بعد خندیدند. در به حرکت در آوردن مردم و آماده کردن محیط اجتماعی ایران برای ایجاد یک شرایط انقلابی، آیتالله طالقانی نقش بسیار مهمی داشت. تمام حرکتها در سطح شهر و محلات با اشاره ایشان بود. با این که سالها رنج زندان برده بود اما هیچ گونه بغض من یا کینه و عناد خاصی در او نبود بلکه نوع دوست و بافضیلت بود.
نیکپی به عنوان شهردار تهران احساس خطر میکرد و بارها به من میگفت خطری جدی تهران را تهدید میکند. اگر جمعیت تهران به پنج و نیم میلیون نفر برسد، موضوع آلونکسازی بسیار حساس و پیچیده میشود. پیشگیریها نتیجه مطلوب نداشت و تخریب، آلونکها، برنامه اصلی شهرداری تهران شد. در جریان تخریب، آلونکها مشکلات فراوانی به وجود وجود آمد.