arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۰۵۸۸
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۴ دی ۱۴۰۳
خاطرات رئیس زندان قصر، قسمت شانزدهم؛

«دستور داده شد از گلوله‌های مشقی استفاده شود»/«مردم جز با رفتن شاه، خاموش نمی‌شدند»/«تبلیغات مخالفان حتی اگر ساختگی هم بود، قدرت زیادی داشت»

شاه هم به خوبی آگاه بود که مردم به هیچ امتیازی رضایت نخواهند داد و هیچ تهدیدی آرامشان نخواهد کرد. برای همین دستور داد که نیرو‌های انتظامی در مقابله با مردم از گلوله‌های مشقی استفاده کنند و به هیچ وجه با اسلحه به سوی مردم شلیک نشود این بحث را از این جهت برای خوانندگان بیان می‌کنم که من خود به هنگام انقلاب رئیس گارد گمرکات کشور بودم و گمرکات ایران از لحاظ انتظامی و مراقبت‌های متعارف و جلوگیری از غارت اموال در گمرک حائز اهمیت بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سالهای قبل از انقلاب است، منتشر میکند.

اواسط سال ۵۷ شاه به تصور این که مردم با بازداشت چهرههای شناخته شده حکومت راضی خواهند شد، عدهای از جمله مرحوم هویدا به همراه عدهای از وزرا، تجار و امرای سرشناس را دستگیر کردند که هیچ گونه تأثیری در کاهش نداشت؛ زیرا تبلیغات مخالفان اعم از این که واقعیت داشت یا صرفاً خشم مردم و یا حوادث ساختگی برای جنگ تبلیغاتی بود، قدرت زیادی داشت. اوضاع به نحوی بود که خشم مردم جز با سقوط سلطنت و استقرار حکومت اسلامی خاموش نمیشد. شاه هم به خوبی این را میدانست و آگاه بود که مردم به هیچ امتیازی رضایت نخواهند داد و هیچ تهدیدی آرامشان نخواهد کرد. برای همین دستور داد که نیروهای انتظامی در مقابله با مردم از گلولههای مشقی استفاده کنند و به هیچ وجه با اسلحه به سوی مردم شلیک نشود این بحث را از این جهت برای خوانندگان بیان میکنم که من خود به هنگام انقلاب رئیس گارد گمرکات کشور بودم و گمرکات ایران از لحاظ انتظامی و مراقبتهای متعارف و جلوگیری از غارت اموال در گمرک حائز اهمیت بود.

 سازمان گارد گمرکات از لحاظ اداری تابع وزارت دارایی و از لحاظ انتظامی زیر نظر رئیس شهربانی کل کشور بود. آن زمان تیمسار صمدیان پور که خدایش رحمت، کند رئیس شهربانی بود. یکی از بهترین افسرانی بود که من در طول سی و چند سال خدمت در شهربانی دیده بودم افسری درستکار مطلع با مدیریت و متین بود. ایشان را از زمانی که سرهنگ بود میشناختم. از ارتش به شهربانی آمده بود. البته رفتار ایشان طوری بود که اغلب افسران شهربانی نسبت به ایشان ارادت خاصی داشتند. محضر آموزندهای داشت. درس ادب و متانت را با رفتار خود به انسان میآموخت.

 یک روز در بحران انقلاب که همه گمرکات کشور آشوب، بود، برای مشورت به دفتر ایشان رفتم در همین وقت یک تلفن فوری به ایشان شد. گوشی را برداشت معلوم بود که فرد پشت خط از رؤسای شهربانیهای استان است. نمیدانم چه سؤالی کرد که ایشان جواب داد به هیچ وجه تیراندازی نکنید. سریع موارد را کتبی به استاندار بنویسید و تصمیم کمیسیون امنیت را اجرا کنید مبادا حادثهای در نتیجه عمل مأموران شهربانی رخ دهد و در آخر تأکید کرد که این دستور خدای اعلیحضرت است که به هیچ عنوان نباید تیراندازی شود. بلافاصله صحبت را با من شروع کرد و گفت فلانی مثل این که جواب شما را با این تلفن دادم گفتم من بخشنامه کردهام مأموران با اسلحه به پاسگاهها نروند چون تنها هستند و ممکن است اسلحه مورد دستبرد قرار گیرد و یا خود مأموران اشتباه کنند و ناخواسته مسألهای به وجود آید گفت جواب شما را قبلاً دادهام. بعد با حالت تأثرآوری گفت اصلاحاتی شروع شده اما خیلی دیر است. من خداحافظی کردم و از اتاق او بیرون آمدم. انقلاب با تهاجم به بانکها و مؤسسات پیش میرفت و در نهایت روز ۲۲ بهمن ماه روز سقوط قطعی رژیم شاهنشاهی در ایران و آغاز حکومت اسلامی شد.

نظرات بینندگان