arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۳۹۵۰۰
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۹ آذر ۱۴۰۳
خاطرات رئیس زندان قصر، قسمت دوازده؛

ماجرای آزادی اعضای نهضت آزادی به مناسبت جشن تاج‌گذاری /ناصر مقدم از بازرگان خواست که درخواست عفو بنویسد/تیمسار مبصر از نهضت آزادی خاطره خوشی داشت

قانون گذاشته بودند که جرائم طبق ضوابطی مشمول عفو شوند.  طبق قانون، زندانیان عادی که یک سوم حبس خود را گذرانده بودند به شرط این که متهم به قتل نبودند یا شاکی خصوصی نداشتند و یا در مورد جرائم قاچاق، میزان قاچاقشان خیلی زیاد نبود؛ مشمول عفو می‌شدند ولی در مورد زندانیان سیاسی طبق قانون، شاه می‌توانست مدت محکومیت را ببخشد. حتی تیمسار مقدم از ساواک با جناب آقای مهندس بازرگان ملاقات کرد و از ایشان خواسته بود شرحی بنویسد و تقاضای عفو کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

  سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سال های قبل از انقلاب است، منتشر می کند.
 همینجا دوست دارم خاطره‌ای از آزادی این عزیزان از زندان، در دوره‌ای که من مسئولیت زندان قصر را داشتم تعریف کنم. خاطرم هست که پیش از انقلاب در جریان برگزاری جشن‌های تاج‌گذاری سال ۱۳۴۶، گزارش جامعی برای عفو آقایان مهندس بازرگان دکتر سحابی مهندس سحابی، آیت الله طالقانی و سایر آقایان نهضت آزادی تهیه کردیم.
قانون گذاشته بودند که جرائم طبق ضوابطی مشمول عفو شوند.  طبق قانون، زندانیان عادی که یک سوم حبس خود را گذرانده بودند به شرط این که متهم به قتل نبودند یا شاکی خصوصی نداشتند و یا در مورد جرائم قاچاق، میزان قاچاقشان خیلی زیاد نبود؛ مشمول عفو می‌شدند ولی در مورد زندانیان سیاسی طبق قانون، شاه می‌توانست مدت محکومیت را ببخشد. در کمیسیون عفو و بخشودگی این مسأله مطرح شد. گفتند که باید تقاضای خود زندانی ضمیمه باشد ولی آقایان عضو نهضت آزادی و سایرین حاضر به نوشتن تقاضا نبودند. حتی تیمسار مقدم از ساواک با جناب آقای مهندس بازرگان ملاقات کرد و از ایشان خواسته بود شرحی بنویسد و تقاضای عفو کند.
ایشان قبول نکرده بود و به قرار شایع گفته بود دستگاه باید از اشتباه خود بابت زندانی کردن ما عذر خواهی کند و ما تقاضایی نداریم. به هر حال من گزارش جامعی تهیه کردم. ابتدا روش و رفتار آقایان را در زندان به صورت مشروح نوشتم، بعد‌ شاُن علمی آقایان را مطرح کردم. تیمسار مبصر از آقایان خاطره خوبی داشت. او در روز دوم عید نوروز هر سال برای دیدن زندانیان به زندان می‌آمد و چند ساعت را با افسران و مأموران زندان عادی می‌گذراند. من که از قبل می‌دانستم، یک روز با آیت الله طالقانی و آقای مهندس بازرگان ماجرا را مطرح کردم. 
یک ماه به عید مانده بود گفتم رئیس شهربانی روز دوم عید برای بازدید به زندان می‌آید و من تمایل دارم ایشان را برای بازدید به زندان شماره ۴ از بیاورم.  گفتند برای چه؟ گفتم اگر بیاید و شما با ایشان صحبت کنید ما می‌توانیم خیلی امکانات برای زندان از او بگیریم.گفتند ما حرفی نداریم. من گفتم ولی ایام نوروز است حداقل وقتی ایشان آمد اگر به شما تبریک گفت شما پاسخ مطلوب بدهید. مدتی صحبت کردیم آیت‌الله طالقانی می‌گفت فلانی بگذار ما راحت باشیم. این‌ها تنگ‌نظر و بدبین هستند.
وقتی آمدند دیدند ما راحت راه می‌رویم یا نشسته‌ایم مشکل تراشی می‌کنند. از سوابق او در برخورد با گروه‌های سیاسی در دوره فرمانداری نظامی زمان بختیار مطلع بودند و برای همین نسبت به او بدبین بودند. صحبت کردم و گفتم افسر منطقی و با تدبیری است به علاوه به من اعتماد دارد و سعی می‌کند نظرات من در زندان قصر اعمال شود. به هر صورت گفتند ما حرفی نداریم ولی عکس‌العملی هم نخواهیم داشت. روزی که تیمسار مبصر به زندان آمد، تقریباً ساعت ۱۱ صبح بود، بازدید زندان‌های عمومی و بهداری تمام شده بود، من گفتم حضرتعالی بازدیدی از شماره ۴ هم بفرمایید. چون ایام عید است خوب است به دیدار آقایان هم بروید. قبلاً هم مرحوم تیمسار اسدی رئیس کل زندان را در جریان گذاشته بودم. تیمسار اسدی دنباله حرف من را گرفت و گفت این اقدام شما در آرامش زندان اثر دارد. مبصر اما به کلی از رفتن به زندان شماره ۴ اکراه داشت و فکر می‌کرد ممکن است نسبت به او بی احترامی شود.
چند دقیقه در همین ارتباط صحبت کرد. من گفتم درخواست من فقط بازدید از زندان شماره ۴ است زیرا افرادی که در این زندان بازداشت هستند در سطح استادان دانشگاه هستند. گفت من بیایم چه چیزی بگویم؟ گفتم یک تبریک نوروزی ساده. بالاخره قانع شد. به اتفاق وارد سالن زندان شماره ۴ شدیم. زندانیان در حیاط مشغول قدم زدن یا در اتاق‌ها مشغول مطالعه بودند.  آیت‌الله طالقانی در ایوان حیاط قدم می‌زد، آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی از اتاق بیرون آمدند و خطاب به تیمسار مبصر احترام مختصری کردند. تیمسار گفت سال نو را تبریک می‌گویم، آقایان با خوشحالی جواب دادند. بلافاصله گفت تیمسار مبصر در زندان که نمی‌شود تبریک گفت انشاءالله آقایان به زودی آزاد شوند. کم کم زندانیان در ایوان جمع شدند، خیلی آرام و منظم. حتی زندانیان توده‌ای هم آمدند. تیمسار را از قبل می‌شناختند سلام علیک گرمی کردند. تیمسار آن‌ها را به اسم می‌شناخت، گفت وظیفه ما نگهداری آقایان در وضع مناسب و اصولی است انشاء‌الله افسران ما این وظیفه را خوب انجام دهند و شما هم متقابلاً وظایفی دارید در این حین آیت‌الله طالقانی که کنار مبصر ایستاده هم بود دستش را به طرف من و مرحوم اسدی و سرگرد عطائی دراز کرد و گفت بله با وجود این آقایان می‌دانیم که شهربانی وظیفه‌اش را انجام می‌دهد. 
تیمسار مبصر شروع کرد به صحبت کردن و احوالپرسی حتی تقی کی‌منش که گویا در ارتش هم‌دوره تیمسار مبصر بود او را به کناری برد و مطالبی را به خودش و بقیه گفت. این دیدار باعث شد تیمسار مبصر به آقایان علاقه‌مند شود. وقتی از زندان شماره ۴ بیرون آمد گفت راضی شدی؟ گفتم تشکر می‌کنم. بعد خودش گفت چه قدر خوب شد رفتیم. به همین علت از اعضای نهضت آزادی خاطره خوشی داشت.
نظرات بینندگان