سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب خاطرات و تاملات در زندان شاه، اثر محمد محمدی (گرگانی) از نشر نی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات محمد محمدی در زندانهای زمان شاه و درگیر شدن با ماجراهای تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند.
حتی بعد از سال ۵۰ ایــن عــیـن کـلام مسعود رجوی است که اگر تشکیلات و مرکزیت سازمان از بین رفت، کادرها را به چریکهای فدایی خلق بدهید. در حالی که محمد حنیف نژاد مخالف بود. این جمله را رجوی در زندان به من هم گفت. وقتی که من در زندان با او بحث میکردم که محمد آقا خیلی با تو فرق میکند و تو در مداری نیستی که صلاحیت رهبری انقلاب ایران را داشته باشی، میگفت تو خیال میکنی که مثلاً محمد آقا چقدر فرق می کرد؟ گفتم تو در مارکسیسم خیلی غوطه خوردی، گفت محمد آقا هم اینگونه بود.
گفت و گو در مورد اختلافها
در مورد نقد تئوری سازمان با رجوی و موسی خیابانی بحثهای زیادی کردم. مسعود رجوی در مورد ضعف رهبری تشکیلات میگفت: خیلی خوب، تو مرا قبول نداری نداشته باش تشکیلات را چه میگویی؟ آیا بقا و سلامت تشکیلات خود اصل نیست؟ درباره این که خدا در تئوری ما نقشی ندارد جواب مشخصی نداشت. در مقابل می گفت ما یک ملت را نجات دادیم چیزی که تو میگویی در برابر آن ارزش ندارد، اگر اشکال هست باشد موردی ندارد. معتقد بودم مسعود رجوی در اساس ضعف تئوریک دارد. او میگفت قرآن را قبول دارم من میگفتم تو یک صفحه قرآن بیاور که اسم «الله» در آن نباشد. یک پیامبر نشان بده که رابطه ویژه با خدا نداشته باشد.
نظر فلسفی و چه قرآنی جایی برای خدا در تئوری نداریم. زمانی نیاز داری با خدا راز و نیاز کنی آن خدایی که میخواهی رابطه مستقیم با او داشته باشی از این تئوری در نمی آید، ما بدون وحدت در مبانی هستیشناسی وحدت تشکیلاتی نیز نمیتوانیم داشته باشیم مسعود گفت تو توقع داری من بروم دعای کمیل بخوانم؟ گفتم بحث من از اساس چیز دیگری است، ما در اساس بحث هستیشناسی دچار تعارض و مشکل هستیم قادر نیستیم بچهها را در این حوزهها جوابگو باشیم.
اگر با فلسفۀ مارکسیسم تفاوتی نداریم چرا این همه زور بزنیم و اسلام را تطبیق بدهیم؟ خود مارکسیسم را بپذیریم در غیر این صورت این یک کار مردافکن و جدی است به او گفتم از تو چنین توقعی ندارم نمیگویم چرا شخصاً این کار را انجام نمیدهی؟ میگویم بنیاد تئوریک ما مشکل دارد حالا کسی به آن عمل میکند یا نه، بحث دیگری است.
مدتی از این بحث گذشت یک شب جمعه عدهای از بچهها دعای کمیل میخواندند به اتاق تلویزیون رفتم دیدم بعضی بچههای اصلی تشکیلات نشستهاند آواز حمیرا گوش میکنند. فردایش به آنان گفتم این صحنه مبارزه و زندان آمده اند. وقتی گوشهای نشستهاند بچهها به اعتبار ما به و شب جمعه قرآن و دعا میخوانند در همان زمان چطور میروید حمیرا گوش میکنید؟ موسی خیابانی گفت من از حمیرا همان معنویتی را میگیرم که از دعای کمیل میگیرم گفتم در این مورد بنشینیم صحبت کنیم. من نمیگویم ایــن کار را نکنید و یا چرا میکنید؟ گفتم که من خودم از دوره دبیرستان موسیقی ایرانی را دوست دارم و گوش میکنم از بنان و مرضیه و دلکش تا... اما سخن چیز دیگری است، با موسیقی حمیرا و هایده که نمیشود جهان بینی نوشت معنی و تفسیر هستیشناسانه بیرون کشید نظرم این است که اگر این چرا دیندار باشم؟ خدا را چرا باید قبول داشت؟ اساس چیست؟ شما قادر نیستید او را قانع کنید.