arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۲۳۶۰۴
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۱۶ مهر ۱۴۰۳

یادداشت‌های اسدالله علم، جمعه ۷ فروردین ۱۳۴۹: چرا شاه از مذاکرات با شوروی راضی بود؟ / پهلوی درمورد «بختیار پدرسوخته» چه گفت؟

یادداشت‌های اسدالله علم: منجمله گزارش مذاکرات با سفیر آلمان و با سفیر شوروی را به شاهنشاه دادم. شاهنشاه هم از مذاکرات (با شوروی ها) اظهار رضایت می فرمودند. می فرمودند روس ها با ما واقعاً بی پرده سخن می گویند. مختصری از مذاکراتی که فرموده بودند به من گفتند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
 
جمعه ۷ فروردین ۱۳۴۹: اول صبح... تبريك نوزاد را در بیمارستان به شاهنشاه دادم. بعد مرحمت فرمودند امر فرمودند صبحانه در حضورشان بخورم. صحبت های متفرقه زیادی سر صبحانه شد. منجمله گزارش مذاکرات با سفیر آلمان و با سفیر شوروی را به شاهنشاه دادم. شاهنشاه هم از مذاکرات (با شوروی ها) اظهار رضایت می فرمودند. می فرمودند روس ها با ما واقعاً بی پرده سخن می گویند. مختصری از مذاکراتی که فرموده بودند به من گفتند. منجمله این که باز هم از آنها خواسته اند که راجع به خط لوله... که نفت عرب ها را از طریق ایران در جوار لوله گاز به شوروی ببرد (نظر مساعد داشته باشند )... شاهنشاه فرمودند: «اولاً معلوم شد خیلی هم ( به این طرح) علاقه مند و ثانیاً درباره مخارج آن ناراحتی دارند که از کجا تأمین می شود و به ما هم گفتند ـ همینطور که سفیر به تو گفته ـ که مخارج تسلیحاتی ( شوروی) واقعاً کمرشکن شده است. بعد فرمودند  «اینها این طور با ما صمیمانه و خودمانی شده اند، آمریکایی ها هم که آنطور می گویند. آن وقت پدرسوخته سپهبد بختیار به هر کس در بغداد می گوید که روس ها و آمریکایی ها در برانداختن رژیم شاه همداستان هستند. عرض کردم شاهنشاه چرا از این حرف های بی سر و ته خودتان را ناراحت می کنید؟ البته نه حرف بختیار نه حرف روس، نه حرف انگلیس و نه آمریکا نمی تواند خم به ابروی ما بیاورد تا وقتی که شاهنشاه با ملت خودتان همبستگی عمیق داشته باشید. اما خدای نکرده اگر در این زمینه شکستی وارد شود هیچ یک از اینها نمی تواند کمکی به ما بکنند. تصدیق فرمودند. سر ناهار شاهنشاه به نیاوران نرفتم. رفتم منزل خوابیدم که خیلی خسته بودم. بعدازظهر سواری رفتم. باز هم اسب سرکشی خیلی اذیتم کرد. معلوم می شود واقعاً پیر شده ام.
 
سر شام را شاهنشاه در بیمارستان پیش علیاحضرت شهبانو میل کردند. بعد به تالار رودکی رفتیم. روس ها چند نفر از اعضای باله های مختلف آورده اند که خیلی عالی ( بودند). باله روس دارد مدرن می شود و باید بگویم در این زمینه هم پیشرفت بزرگی کرده اند. يك صبح باله تمام شد و من حالا (که) دو صبح است، با نهایت خستگی می خوابم.
نظرات بینندگان