arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۲۲۴۷۷
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۰۰ - ۱۲ مهر ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، شنبه ۱ فروردین ۱۳۴۹: شاه گفت سفیر انگلیس در ابتدا نمی‌خواست این جمله که «ایران جزیره ثبات در دریای طوفانی خاورمیانه است» را در نطقش بگذارد

یادداشت‌های علم: در هواپیما شاهنشاه به من فرمودند سفیر انگلیس که فعلاً شیخ السفراء است. در نطق اول فروردین خود وقتی که هنوز قرار بود سلام منعقد شود مدتی فکر کرده است که آیا این جمله [را] که ایران جزیره ثبات در دریای طوفانی خاورمیانه است، بگذارد یا نه؟ نمی خواسته است بگذارد ولی بعد گذاشته است. من عرض کردم: اطلاعی ندارم، ولی تعجب دارم اولاً از این که چرا این مطلب و چه طور به عرض مبارک رسیده است و ثانیاً چرا شاهنشاه به آن اهمیت میدهید؟ فرمودند: اهمیت نمی دهم، ولی می خواستم بدانم؟ عرض کردم: تحقیق خواهم کرد. 
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
 شنبه ۱ فروردین ۱۳۴۹: صبح به مشهد مشرف شدیم در رکاب شاهنشاه هیئت دولت و من و چند نفر دیگر درباری بودیم. سفر بسیار خوبی بود. هوا در مشهد عالی بود احساسات مردم هم بسیار خوب بود. واقعاً دیگر شاه به صورت پدر مهربانی برای مردم درآمده است و همه هم می دانند که اگر سایه وجود عزیزش بر سر ما نباشد کار دوست و دشمن خراب است. 
 
در عهد تو میبینم آرام خلق 
پس از تو ندانم سرانجام خلق 
 
در هواپیما شاهنشاه به من فرمودند سفیر انگلیس که فعلاً شیخ السفراء است. در نطق اول فروردین خود وقتی که هنوز قرار بود سلام منعقد شود مدتی فکر کرده است که آیا این جمله [را] که ایران جزیره ثبات در دریای طوفانی خاورمیانه است، بگذارد یا نه؟ نمی خواسته است بگذارد ولی بعد گذاشته است. من عرض کردم: اطلاعی ندارم، ولی تعجب دارم اولاً از این که چرا این مطلب و چه طور به عرض مبارک رسیده است و ثانیاً چرا شاهنشاه به آن اهمیت میدهید؟ فرمودند: اهمیت نمی دهم، ولی می خواستم بدانم؟ عرض کردم: تحقیق خواهم کرد. 
 
من زیارت خوبی کردم و پس از پایان بازدید شاهنشاه از پیشگاه مبارک اجازه گرفتم نیم ساعت دیگری در حرم بمانم و سر قبر پدرم که امیدوارم آرامگاه من هم همان جا باشد، نماز بگزارم با نهایت تعجب احساس کردم که از این کسب اجازه شاهنشاه خشنود نشدند. خیلی مطلب را تجزیه و تحلیل کردم زیرا که اولاً شاه تنها نبودند، ثانیاً کاری نبود که من باید در ملک آباد انجام بدهم ثالثاً وظیفه نبود رابعاً این کار عیبی ندارد و نداشت. پس چرا خشنود نشدند؟ به این نتیجه رسیدم که این مطلب اظهار وجود احمقانه ای بود. نه این است که صدها سال اجدادم در آن جا مدفون هستند؟ چرا باید برای این همه سال پدرانم را بشناسم؟ 
 
باری سر ناهار رفتم و همه در ادای تملق بر یکدیگر پیشی جستیم خداوند چنان که کورش کبیر خواسته است کشور را از شر تعلق و دروغ حفظ کند....  سر شام رفتم شام در کاخ علیا حضرت ملکه پهلوی بود. چند تلگراف خارجی را شاهنشاه توشیح فرمودند که از آن جمله جواب پادگورنی رئیس جمهور شوروی بود که چهار روز دیگر به ایران می آید. تلگراف او بسیار گرم بود و جواب گرمی هم دادیم. 
 
امروز نمی دانم هر کسی در حرم امام رضا چه فکر میکرد و چه از خدا می خواست. اما من چیزی که از امام رضا خواستم این بود که مرا کمک کن تا حضرتت را در منابع نفت و گاز سرخس شریک سازم..... 
نظرات بینندگان