arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۵۹۹۷
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۸ - ۱۹ شهريور ۱۴۰۳

ببینید: افسران نظامی حزب توده در برابر جوخه آتش / در ۲۰ شهریور سال ۳۳ چه گذشت؟

فارغ از هر گونه دیدگاه سیاسی نمی‌توان انکار کرد که حزب توده یکی از مهم‌ترین تشکیلات های سیاسی در تاریخ معاصر ایران بوده است؛ سازمانی که ردپایش در مهم‌ترین بزنگاه‌های تاریخی صدسال اخیر دیده می‌شود. اوج فعالیت حزب توده را می‌توان در دهه ۲۰ اتفاق افتاد و به ویژه زمانی که در انتخابات چهارم مجلس شورای ملی توانست موفقیت چشم‌گیری را تجربه کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب» / مهرشاد ایمانی: فارغ از هر گونه دیدگاه سیاسی نمی‌توان انکار کرد که حزب توده یکی از مهم‌ترین تشکیلات های سیاسی در تاریخ معاصر ایران بوده است؛ سازمانی که ردپایش در مهم‌ترین بزنگاه‌های تاریخی صدسال اخیر دیده می‌شود. اوج فعالیت حزب توده را می‌توان در دهه ۲۰ اتفاق افتاد و به ویژه زمانی که در انتخابات چهارم مجلس شورای ملی توانست موفقیت چشم‌گیری را تجربه کند.

در کنار فعالیت سیاسی شاخه نظامی حزب در سال ۲۳ توسط عبدالصمد کامبخش، عزت‌الله سیامک و خسرو روزبه تأسیس و روزبه به عنوان مسئول هیئت اجرائیه سازمان افسران انتخاب شد. سازمان افسران، یک هیئت دبیران و یک هیئت اجرائیه داشت که هیئت دبیران دارای سه عضو بود که در زمان دستگیری اعضا در سال۳۳ متشکل بود از خسرو روزبه به نام مستعار سعیدی، سرهنگ عزت‌الله سیامک و سرهنگ محمدعلی مبشری، که خسرو روزبه مسئولیت شاخه اطلاعات حزب را هم برعهده داشت.

در بهمن ۱۳۲۷، پس ‌از سوء‌قصد به شاه و متهم‌شدن حزب توده ایران به دخالت در آن، این حزب غیرقانونی اعلام شد. شماری از رهبران آن دستگیر و عده‌ای دیگر متواری شدند و دفترها و باشگاه‌های حزب تعطیل شد. برخی از افسرانی که از مدت‌ها قبل مظنون به عضویت در تشکیلات نظامی حزب بودند، برای ادامه خدمت به مناطق جنوبی کشور اعزام، و در واقع به گونه‌ای تبعید شدند، اما این تبعید به افسران امکان داد تا تشکیلات خود را در میان افسران دیگر شهرها گسترش دهند.

در ۲۴ آذر ۱۳۲۹، سازمان افسران به درخواست کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، طرح فرار رهبران زندانی حزب را از زندان قصر تهران اجرا کرد. در این عملیات، نه تن از رهبران حزب به همراه روزبه از زندان گریختند و در مکان‌های امنی که گروه روزبه فراهم ساخته بود، مخفی شدند. در اسفند سال30 هم مأموران اداره آگاهی به‌طور اتفاقی وارد خانه ستوان یکم خلبان حسین مرزوان شدند که محل برگزاری جلسه‌های هفتگی هیئت دبیران سازمان افسران بود. در میان افرادی که برای بازرسی اسناد و مدارک کشف‌شده به محل اعزام شدند، دو عضو سازمان افسران یعنی سرهنگ حبیب‌الله فضل‌اللهی و سروان محمد پولاددژ حضور داشتند. آن دو توانستند برخی از مدارک به‌ دست آمده را از بین ببرند. در پی این ماجرا چند افسر بازداشت، و چند تن دیگر متواری شدند. کشف تصادفی این خانه، نگرانی‌ها را نسبت به نفوذ حزب توده ایران در ارتش و بی‌توجهی دولت وقت به فعالیتهای آن بیشتر کرد.

می‌رسیم به دوره جنبش ملی‌شدن صنعت نفت .سازمان افسران، به‌مثابه بخشی از تشکیلات حزب توده ایران، در این دوره برخی از افسران از مقابله واحدهای خود با تظاهرات‌کنندگان و تیراندازی به‌سوی آنان خودداری کردند، اما در این‌باره که آیا این تمرد به‌دستور رهبری سازمان بوده است یا ابتکار شخصی خود افسران، نظر قطعی وجود ندارد. با این حال، این واقعه و تغییر مواضع حزب توده در قبال دکتر مصدق، این نتیجه را در پی داشت که توجه سازمان افسران به توطئه‌های در دست طراحی بر ضد دولت، به‌ویژه در داخل نیروهای نظامی و انتظامی، جلب شد. افسران توده‌ای کوشیدند تا به درون دسته‌بندی‌های مخالف مصدق و وابستگان به دربار ارتش نفوذ کنند. حزب تودۀ ایران از ۳۰ تیر سال31 تا ۲۵ مرداد سال32 از راه‌های مختلف بارها از توطئه کودتا در ارتش و گاه با ذکر جزئیات خبر داد. مشخصا کشف توطئه ۲۵ مرداد سال32 یعنی سه روز قبل از کودتای نهایی را سازمان افسران حزب توده به اطلاع مصدق رساند.

به گفته کیانوری سازمان افسران در اجرای نقش زره محافظ تشکیلات مخفی، در رده‌های مختلف ارتش، شهربانی، فرمانداری نظامی تهران و مخابرات ارتش نفوذ کرده بود و به امکانات مهمی دست یافته بود  با این حال در 21 مرداد سال33 سروان اخراجی ابوالحسن عباسی، عضو هیئت اجرائیه سازمان افسران و یار نزدیک خسرو روزبه، دستگیر شد. عباسی از پناهگاه‌های اعضای مهم و دفترهای سری تشکیلات باخبر بود. به‌ گفته سرهنگ محسن مبر عباسی زیر بازجویی‌های سخت قرار گرفت و توانست نه روز هم مقاومت کند اما سرانجام لب به سخن گشود و اطلاعات خود را لو داد.

در مهرماه ۱۳۳۳، نخستین جلسۀ دادگاه افسران سازمان نظامی حزب تودۀ ایران به‌صورت غیرعلنی آغاز به کار کرد. ۲۶ افسر، ازجمله سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سرگرد وکیلی و چند افسر دیگر و یک غیرنظامی مرتبط با سازمان، به نام مرتضى کیوان، که با فعالیت‌های ادبی‌اش معروف بود، به اعدام محکوم شدند و حکم درباره آنها اجرا شد. ۵۰ افسر دیگر هم که به اعدام محکوم شده بودند، حکمشان با یک درجه تخفیف به حبس ابد تخفیف یافت. ۳۷۶ افسر هم تا ۱۸ ماه محکوم شدند. پس ‌از انهدام تشکیلات سازمان افسران، چاپخانۀ مخفی بزرگ و انبار مهمات و نارنجک‌های ساخت حزب در داوودیۀ تهران کشف شد و در مدتی کمتر از سه سال، تشکیلات حزب تودۀ ایران در داخل کشور به‌کلی از هم پاشید. آخرین بازماندۀ سازمان افسران حزب تودۀ ایران، خسرو روزبه، در تیرماه ۱۳۳۶ دستگیر و در اردیبهشت ۱۳۳۷ تیرباران شد.

ابراز احساسات یکی از افسران اعدامی قبل از اعدام خواندنی است: «مردم در خیابان در رفت‌وآمدند، حتی سر برنمی‌گردانند ما را نگاه کنند ظاهرا خبر اعدام ما را نشنیده‌اند. چطور نشنیده‌اند؟ تف به این مردم و این احساس دیگر از هرچه کلمه مردم است نفرت دارم. ما را ببین که به وکالت و نیابت این مردم گردن به چاقوی قصاب می‌ساییم!».

ماشاءالله ورقا هم در خطرات خود می‌نویسد: «تعدادی روزنامه‌نگار و فیلمبردار خارجی و داخلی به مراسم اعدام افسران دعوت شده بودند که شهامت و گردن‌فرازی افسران در لحظه‌های پیش از مرگ از دید خبرنگاران پوشیده نمی‌ماند و گویا این افسران به جشن و سرور می‌رفتند و نه به پای چوبه اعدام. پس از انجام دستور تیر خلاص، فریاد جوان‌ترین سروان کشور، نورالله شفا در فضای میدان اعدام طنین‌انداز می‌شود كه من هنوز زنده‌ام. آنگاه خود فرمان آتش دهد و می‌گوید تیراندازی کنید».

روزنامه اطلاعات در عصر ۲۷ مهر سال32 در گزارشی از اعدام افسران حزب توده نوشت: «ساعت پنج‌ و سی‌ و پنج دقیقه صبح مخبرین جراید به زمین تیر که در قسمت شرقی لشکر دو زرهی واقع است هدایت شدند. در این زمین در پشت دیواری که زمین تیراندازی ۵۰ متری را از محوطه صدمتری جدا می‌کند 10تیر چهارمتری در یک ردیف به فاصله یک متر پهلوی هم نصب کرده بودند و چهار نورافکن قوی محوطه را برای فیلم‌برداران ارتش روشن کرده بود، در گوشه دیگر میدان یک بلندگو گذاشته بودند. مقابل چوب‌ها 40 نفر سرباز که ۲۰ نفر آنها گروهبان و ۲۰ نفر دیگر سرباز بودند ایستاده بودند. پنج دقیقه به ساعت شش مانده بود که دو آمبولانس در زمین تیر ایستاد. سرگرد عطارد و واعظ قائمی و مدنی و عزیزی‌نمینی از آمبولانس پیاده شده و به طرف تیر‌ها رهسپار شدند. سپس درب اتومبیل دیگر باز شد و پنج نفر دیگر که عبارت بودند از سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سرگرد وزیریان، سروان افراخته و کیوان قزوینی پیاده شدند و به طرف تیر‌ها رفتند. لباس محکومان‌‌ همان لباس شخصی عادی بود که در زندان پوشیده بودند و چون هوا کمی سرد بود، عموما کت بر تن داشتند. پس از آنکه محکومان جلوی تیر‌ها ایستادند، یک گروهبان محکومان را با طناب، به تیر‌ها بست.  در این موقع بود که سروان شفا شروع به دادن شعارهای کمونیستی کرد و با اولین شعاری که داد، بقیه محکومان نیز با او هم‌صدا شدند. یکی از آنها فریاد زد: زنده‌باد حزب توده و مرام کمونیسم. بقیه هم فریاد زدند: زنده‌باد. زنده‌باد».
انور‌خامه‌ای یکی از اعضای عالی‌رتبه حزب توده هم درباره سرنوشت سازمان نظامی حزب توده گفته بود: «پس از آذر 1325 و پیوستن افسران ناراضی تشکیلات اختفایی آن محکم‌تر شد‌. بعدا حزب از سازمان افسران و اعضای آن در موارد متعددی به عنوان ابزار کار استفاده کرد و کار‌های دشوار و خطرناکی را که اعضای غیرنظامی‌ حزب نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند انجام دهند، به عهده آنان واگذار می‌کرد؛ مانند کشتن و ترور اشخاص، خرابکاری در تأسیسات نظامی‌، دزدی اسلحه و تجهیزات و فراردادن زندانیان سیاسی».

محمدحسین خسروپناه، نویسنده كتاب «سازمان افسران حزب توده ایران از درون»، عوامل متعددی را برای فروپاشی سازمان افسران برشمرده است، اما بنیادی‌ترین ضعف و نقص سازمان افسران حزب توده كه به‌شدت آن را آسیب‌پذیر كرده بود، شیوه سازماندهی و بوروکراتیک و به‌شدت متمرکز این سازمان بود به طوری که همه تصمیم‌گیری‌ها و تعیین وظایف از سوی رهبری این سازمان پیش از کودتا از‌ طریق هیئت اجرائیه هفت‌نفره و پس از کودتا از طرف هیئت دبیران سه‌نفره اتخاذ می‌شد و دیگر اعضا و مسئولان سازمان در تصمیم‌گیری‌ها نقشی نداشتند.

نظرات بینندگان