arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۳۳۹۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۳
قسمت پایانی؛

کوزیچکین، جاسوسی برای شوروی و دستگیری توده‌ای‌ها

کوزیجکین در اوایل فروردین ۱۳۶۱ ناپدید شد و ۲ - ۳ ماه طول کشید که سروکله او در ترکیه پیدا شد. مدت کوتاهی پس از ناپدید شدن کوزیجکین، لئونید شیارشین - رابط ما با شعبه بین‌المللی حزب کمونیست شوروی - مسأله را به اطلاع من رسانید و درخواست کرد که برای یافتن او کمک کنیم. ما امکانات خود را به کار گرفتیم ولی به نتیجه نرسیدیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند. 

گروهی که قصد کودتا دارد چرا باید افراد رهبری خود را به خارج منتقل کند؟ وجود عناصر رده بالای نظامی در سازمان مخفی حزب را چگونه توجیه میکنید؟

کیانوری: ما که به دنبال این افراد نرفته بودیم یک وقتی است که ما به دنبال افراد رده بالای نظامی به راه افتاده و آن‌ها را جلب کرده‌ایم. در اینصورت شما حق دارید بگوئید که هدف شما از این کار چه بود و حتماً نظر سویی داشته‌اید ولی چنین نبود و هیچ یک از این افراد را ما پیدا نکردیم. این افراد رده بالا، همه تقریباً یا تحقیقاً در نوجوانی عضو سازمان جوانان حزب بودند و پس از انقلاب خودشان به سراغ ما آمدند هیچ کدام را ما پیدا نکردیم. سرهنگ عطاریان، سرهنگ کبیری و ناخدا افضلی بزرگترین افراد نظامی عضو حزب بودند. تعدادی نیز افسران بازنشسته بودند مانند سرهنگ، افرایی سرهنگ قنبری و سرگرد شمسی این‌ها همه یا در نوجوانی به حزب تمایل داشتند و یا از طریق خانواده‌شان به حزب تمایل پیدا کرده و خودشان به سراغ ما آمدند حتی در مورد آن همافری که در اصفهان بود و اطلاعات اف ۱۴ را در اختیار ما گذارد جریان همین گونه بود قبل از انقلاب جمعی از همافران بودند که تمایلات توده‌ای داشتند ولی هنوز با مرکز حزب مرتبط. نبودند یکی از اعضای حزب که مقیم استراسبورگ بود. با این افراد آشنایی داشت و به ما اطلاع داد بعد از انقلاب این افراد عناصر جالبی از آب در نیامدند. لذا، ما آن‌ها را کنار گذاشتیم و تنها یکی از آن‌ها همان همافری که ذکر او شد را حفظ کردیم که تیپ خوبی بود، پس عملکرد ما یک نقشه از پیش حساب شده نبود.

افضلی هم در گذشته عضو سازمان جوانان بود؟ کیانوری بله افضلی و، خطیبی که در قم بود عضو سازمان جوانان حزب بودند. بعد از انقلاب، خطیبی در حزب به فعالیت پرداخت و از طریق او افضلی به ما وصل شد. در مسأله روابط با سرویس جی آر یو مسأله فقط به اطلاعات مربوط به اف ۱۴ محدود نبوده و اطلاعات دیگری نیز به شوروی‌ها داده می‌شده است.

 آیا این عمل «جاسوسی» نام ندارد؟

کیانوری: ببینید جاسوسی زمانی است که ما یک سر نظامی ایران را به شوروی‌ها می‌دادیم که در اثر آن قدرت نظامی یا سیاسی ایران تضعیف می‌شد آن بخش از عملکرد ما که من اطلاع دارم چنین نبود. به علاوه در یک بخش دیگر من اصلاً از کم و کیف اطلاعات داده شده به شوروی‌ها مطلع. نبودم، برتوی به عنوان مسئول سازمان مخفی اطلاعات را می‌گرفت و به شوروی‌ها رد می‌کرد.

در میان همین اطلاعات رد شده اطلاعاتی نیز بود که حتی طبق تعریف شما جنبه جاسوسی داشت.

کیانوری: ببینید؛ امکان این بوده و چنین شده. مثلاً همین مسأله قطب‌زاده را من به شوروی‌ها اطلاع ندادم ولی سعید، آذرنگ که گزارش‌های پرتوی را به شوروی‌ها می‌داد. در زندان به من گفت یک بار نامه‌ای به من داده شد که به رابط شوروی بدهم و من باز کردم و دیدم که گزارشی است به خط پرتوی درباره قطب‌زاده پرتوی این مسأله را به من نگفته بود و خودش گزارش را رد کرده بود. به علاوه، مواردی بود که شوروی‌ها خودشان مستقیماً با عناصری ارتباط داشتند و در جریان دستگیری ما همه به حساب «ملا نصرالدین» گذاشته شد. مثلاً، یک سرهنگ ارتش دستگیر شد که گزارشی را درباره تصمیمات جلسه شورای انقلاب به شوروی‌ها می‌داده است. نام او را که احتمالاً سرهنگ آزادفر است من در یک نشریه خواندم. بنابراین، من صراحتاً می‌گویم که رهبری حزب از این کار اطلاع نداشت و بجز افرادی که با این مسائل مرتبط بودند بقیه میرا هستند.

- روابط فروغیان و رصدی با شورویها چگونه بود؟

کیانوری: درباره فروغبان قبلاً گفته. ام احمد علی رصدی نیز از افسران قدیمی عضو حزب بود که به شوروی رفت. او در آذربایجان شوروی با دانشیان اختلاف شدید داشت و به کمک ما به مسکو منتقل شد و مدتی نیز به پکن رفت در سال‌های پیش از انقلاب، رصدی از افراد بسیار مورد اطمینان ما و مسئول سازمان حزب توده ایران در اتحاد شوروی بود. از نظر شخصی نیز جزء دسته خاصی نبود و انسان پاک و ساده و مورد علاقه همه بود بعد از پیروزی انقلاب رصدی و فروغیان داوطلبانه به ایران آمدند به همراه آن‌ها فرد دیگری به نام خلعت بری نیز بود که به مجرد رسیدن به ایران به حساب پول‌هایش رسیدگی کرد و به دنبال زندگی رفت. او از خلعت بری‌های مازندران و پولدار بود و شاید حالا خاطرات خود را هم نوشته باشد! فروغیان و رصدی و یک فرد دیگر به نام موسوی تبریزی از همان آغاز پیشنهاد کردند که یک شرکت تجاری تأسیس کنیم من مخالفت کردم ولی بی فایده بود و آن‌ها شرکت را ایجاد کردند و به معامله با شوروی و برخی کشور‌های سوسیالیستی پرداختند این کار آن‌ها از نظر مالی بی فایده بود و سودی نداشت و حداکثر زندگی خودشان را تأمین می‌. کردند آن‌ها فقط توانستند یک معامله با رومانی ترتیب دهند. مقداری الوار از رومانی خریدند که در بندر خرمشهر بود که جنگ شروع شد و همه از بین رفت. بدین ترتیب سرمایه‌ای که به آن‌ها داده شده بود تلف شد. مجدداً حزب مبلغی در اختیار آن‌ها گذاشت ولی بی فایده بود. من بار‌ها به رصدی و فروغبان گفتم که دست از سر ما بردارید. این شرکت بجز دردسر هیچ فایده دیگری ندارد و آن‌ها گوش نکردند. این شرکت برای رصدی به یک مسأله زندگی تبدیل شده بود. پس از مدتی موسوی تبریزی بیمار شد و به شوروی رفت و فروغیان و رصدی باقی ماندند در اواخر سال ۱۳۶۱ پس از فرار کوزیچکین فروغیان نیز به شوروی رفت و رصدی باقی ماند که با ما دستگیر شد.

گویا در پوشش این شرکت اطلاعاتی به شورویها رد میشد؟

کیانوری: بله شعبه بین‌المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی خواستار تحلیل ما از اوضاع ایران بود. من هر ماه یک بار مطالبی را تنظیم می‌کردم و از این طریق توسط گاگیک می‌فرستادم آن‌ها هم اطلاعاتی به ما می‌دادند اوایل شوروی‌ها اطلاعات خود را کتبی می‌فرستادند پس از مدتی به دلایل امنیتی مطالب شفاهاً به گاگیک گفته می‌شد و او به حافظه می‌سپرد و در مراجعت می‌نوشت و به من می‌داد پس از مدتی گاگیک بیمار و مدتی بعد دستگیر شد و این ارتباط به فروغیان واگذار شد.

بنظر شما، علت دستگیری شما در ۱۲ بهمن ۱۳۶۱ و انحلال حزب توده توسط نهادهای قضایی در اردیبهشت ۱۳۶۲ چه بود؟

کیانوری: واقعیت این است که در زمینه غیر قانونی کردن حزب توده ایران اینتلیجنس سرویس انگلستان نقش اصلی را داشت و بسیار زودتر از آمریکایی‌ها دست به کار شد. در فروردین سال ۱۳۶۱ یک افر دون پایه سازمان امنیت کشوری شوروی (کا. گ. ب)، که در کنسولگری اتحاد شوروی در تهران کار می‌کرد بطرز مرموزی ناپدید شد در حالی که به هیچ وجه از طرف مقامات شوروی مورد سوء ظن قرار نگرفته بود. پس از گذشت چند ماه، در اوایل تابستان و شاید اواخر بهار سروکله این فرد که ولادیمیر کوزیجکین نام داشت در ترکیه پیدا شد. ابتدا اتومبیل او در مرز ترکیه پیدا شد و سپس اعلام شد که وی از راه ترکیه به انگلستان پناهنده شده است.

ناپدید شدن کوزبچکین دقیقاً در چه زمانی بود و شما کی و چگونه مطلع شدید؟

کیانوری: کوزیجکین در اوایل فروردین ۱۳۶۱ ناپدید شد و ۲ - ۳ ماه طول کشید که سروکله او در ترکیه پیدا شد. مدت کوتاهی پس از ناپدید شدن کوزیجکین، لئونید شیارشین - رابط ما با شعبه بین‌المللی حزب کمونیست شوروی - مسأله را به اطلاع من رسانید و درخواست کرد که برای یافتن او کمک کنیم. ما امکانات خود را به کار گرفتیم ولی به نتیجه نرسیدیم.

مدنی پس از پناهندگی کوزیچکین به انگلستان اینتلیجنس سرویس پرونده قطوری برای حزب توده ایران درست کرد و با واسطه دولت پاکستان به جمهوری اسلامی ایران تحویل داد. بدین ترتیب جمهوری اسلامی ایران براساس اطلاعات مجعولی که کوزیجکین طرح کرده بود به دستگیری رهبران و کادر‌های حزب توده ایران پرداخت می‌گویم «اطلاعات مجعول»، زیرا این آدم که فقط یک افسر جزء کا گ ب، بود آنقدر از روابط ما بی اطلاع بود که پس از آشکار شدن پناهندگی او به انگلستان شیارشین به من گفت: او هیچ اطلاعی از رابطه شما با ما ندارد و فقط دو نفر را می‌شناسد.

فروغیان که در دانشگاه مسکو معلم زبان فارسی او بوده و گاگیک آوانسیان که برای گرفتن ویزای سفر شوروی در کنسولگری با او تماس داشته است. دلیل شما برای این ادعا چیست؟

کیاتوری: بهترین دلیل گفته ارباب آقای کوزیجکین یعنی پروفسور جیمز بیل آمریکایی در کتاب عقاب و شیر - تراژدی روابط آمریکا و ایران است که به صورت با ورقی در روزنامه اطلاعات منتشر می‌شد. جیمز بیل می‌نویسد:

زمانیکه ولادیمیر کو زیجکین دیپلمات شوروی و عامل عمده کا. گ. ب در تهران [1]. در اواسط سال ۱۹۸۲ به انگلیس پناهنده شد و فهرستی از چند صد نفر جاسوس شوروی در ایران را به مقامات انگلیسی ارائه داد «جمهوری اسلامی صدای رسمی جمهوری اسلامی ایران، در ماه سپتامبر حزب توده را به شدت مورد حمله قرار داد و به «جوب گذاشتن در چرخ انقلاب، منهم کرد اطلاعات کو زیجکین در اختیار مقامات ایرانی قرار گرفت و بیش از یک هزار نفر از اعضای حزب توده که بسیاری از آن‌ها قبلاً تحت نظر بودند، دستگیر شدند.

شما به گفته جیمز بیل استناد می‌کنید جیمز بیل یک استاد دانشگاه است. او نیز مانند افراد دیگر، شایعه‌ای را از افواه و مطبوعات گرفته و در کتاب خود نقل کرده است. بنابراین حرف او سندیت ندارد و این ایراد به او به عنوان یک محقق وارد است که شایعه بی مأخذی را به ضرس قاطع نقل کرده. کیانوری چنین نیست افرادی از نوع جیمز بیل نمی‌توانند بدون ارتباط با سرویس‌های اطلاعاتی غرب باشند خوب است که شما کتاب سیا و کنترل مغز‌ها را بخوانید و ببینید که تقریباً همه استادان دانشگاه‌های آمریکا که در رشته‌های جامعه‌شناسی، سیاست.

تاریخ و نظایر آن بویژه در مسائل بین‌المللی تحقیق می‌کنند در خدمت سیا هستند. در گفته خود شما تناقضاتی است که بطلان این شایعه را ثابت می‌کند. صرفنظر از منبع این شایعه که رادیو بی بی سی، است شما معترفید که کرزیجکین یک کارمند دون پایه کا. گ. ب بود و به گفته شبارشین اطلاع زیادی از رابطه شما با شوروی‌ها نداشت. او تنها کاکیک آوانسیان و حبیب الله فروغیان را می‌شناخت که اولی پیش از پیداشدن کو زیچکین در، ترکیه، دستگیر و بازداشت شد و دومی اصولاً دستگیر نشد و به شوروی گریخت. در اینجا این پرسش مطرح است که به فرض اینکه کوزیچکین به همه اطلاعات کا. گ. ب دسترسی داشت آیا اصولاً کا. گ. ب دارای این همه اطلاعات از فعالیت حزب توده در جمهوری اسلامی ایران بود که بتواند از طریق کوزیچکین در اختیار اینتلیجنس سرویس قرار بگیرد؟ ! آیا واقعاً شما لیست اعضای مخفی و نظامی خود را به شوروی‌ها داده بودید که کوزیچکین بتواند به دست بیاورد؟ ! به علاوه، توجه کنید که کرزیچکین - برخلاف ادعای او در خاطراتش - در اوایل سال ۱۳۶۱ ناپدید شد و چند ماه بعد در ترکیه به سفارت انگلیس پناهنده شد. آیا هیچگاه به این مسأله فکر کرده‌اید که کوزیچکین در این فاصله چه می‌کرده است؟ کیانوری اطلاعات شما بیشتر از من است. من تصور نمی‌کنم که کا. گ. ب اینقدر ولنگ و باز بوده است که کوزیجکین مانندی طبق نوشته جیمز، بیل هزار نفر از خبر‌دهندگان به آن را بشناسد به علاوه ما نام هیچ یک از افسران عضو حزب را هرگز به مقامات شوروی نداده بودیم. من نگفته‌ام که انگلیسی‌ها سازمان نظامی حزب را لو دادند، تصور من این است که‌ام آی ۰۶. همه اطلاعات خود را درباره افرادی که می‌خواست از شرشان خلاص شود به نام کوزیجکین در اختیار جمهوری اسلامی ایران گذارد

این ادعای شما زمانی صحیح است که بپذیریم این شایعه صحت داشته است.

 بگذریم نظر شما درباره خاطرات کوزیچکین که اخیراً در آمریکا به چاپ رسید و با سرعت فوقالعاده توسط برخی ناشرین به فارسی ترجمه و منتشر شد، چیست؟

کیانوری: این کتاب را خوانده. ام بنظر من کوزیچکین در این کتاب دروغ‌های بسیار بزرگی گفته است و واقعاً نمی‌دانم که هدف آن‌ها از انتشار این دروغ‌ها چیست؟ بزرگترین دروغ کوزیچکین را شرح می‌دهم. او می‌گوید آخرین مأموریتی که از مسکو گرفتم این بود که به ایران بیایم و عده‌ای از رهبران درجه اول حزب توده از جمله کیانوری را از راه قاچاق به شوروی بفرستم وقتی به تهران آمدم این افراد بازداشت شده بودند. دستگیری من و گروه اول رهبران و کادر‌های حزب در ۱۲ بهمن ۱۳۶۱ بود و آقای کوزیچکین در اوایل سال ۱۳۶۱ ناپدید و در اواخر بهار یا اوایل تابستان به سفارت انگلیس در ترکیه پناهنده شد. بنابراین، دروغ شاخدار آقای کوزیچکین کاملاً روشن است. درباره میزان اعتبار این کتاب همین بس که هم خبرنگار روزنامه اطلاعات که اولین بار این کتاب را معرفی کرد و هم نشریه مطالعات سیاسی که در پائیز ۱۳۷۰ از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی تهیه و منتشر شد. معتقدند که خاطرات کوزیجکین از صافی سبا و اینتلیجنس سرویس رد شده و به آن نمی‌توان اعتماد کرد.

کوزیچکین در این کتاب می‌گوید که لئونید شبارشین بطور منظم بول معینی را برای مصارف شخصی کیانوری به او می‌پرداخت.

 در این باره توضیح دهید

کیانوری: من از این استناد بی چون و چرای شما به لاطائلات کو زیچکین واقعاً تعجب می‌کنم خواهش می‌کنم به نقد کتاب کو زیچکین در نشریه مطالعات سیاسی مراجعه کنید و ببینید که این جناب اشرف چقدر دروغ گفته و‌ام آی ۶ و سیا که تنظیم‌کننده و دیکته‌کننده این کتاب هستند؛ چه اهدافی از این کار داشته‌اند پرداخت پول برای مخارج شخصی من چیزی بیش از یک دروغ شاخدار و ناجوانمردانه نیست که فقط و فقط برای لجن مال کردن شخصیت من جعل شده است.

 

نظرات بینندگان