arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۳۰۴۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۸ شهريور ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت پنجاه و نه؛

جاسوسی یکی از همافران پایگاه اصفهان برای شوروی/رابط حزب توده بعد از انقلاب با کا.گ.ب که بود؟

ما همیشه از خطر عوامل غرب وحشت داشتیم و این را قطعی می دانستیم که آنها در صورت موفقیت به قتل عام توده ایها دست بزنند. این تمایل آنها در اعترافات گروه های کودتایی چون نوژه» «نیما» و گروه قطب زاده منعکس است. به همین دلیل ما تصمیم قطعی گرفته بودیم که رهبری حزب را به خارج از کشور منتقل کنیم. این مسئله را طبری در کژراهه گفته و در اعترافات همه افراد رهبری از عمویی گرفته تا دیگران - موجود است. پس هدف ما توطئه علیه جمهوری اسلامی نبود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند. 

درخواست انتقال اسناد نظامی چگونه مطرح شد؟

کیانوری: همانطور که گفته‌ام سرلشکر دولین یک نماینده در برلین داشت که سرهنگ بود. این سرهنگ از سوی دولین و شعبه ارتش کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی با من رابطه داشت. روزی این سرهنگ از من خواست که در پارک نزدیک خانه آن‌ها گردش کنیم. در این دیدار سرهنگ فوق جوانی را که با او بود با نام «لنون» به من معرفی کرد و هر سه در پارک قدم زدیم. در این گردش درخواست دستیابی به اطلاعات اف ۱۴ از سوی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به اطلاع من رسید.

ظاهراً «لئون» نام مستعار است.

لطفاً مشخصات ظاهری او را ذکر کنید؟

کیانوری: «لئون» جوانی بود ۳۵ - ۴۰ ساله با قد متوسط و مو‌های بور.

با او چند دیدار داشتید و چه مسائلی مطرح شد؟

کیانوری: در خارج با لئون چند دیدار داشتم که جزئیات آن را به یاد ندارم در ایران ان‌ها یک بار با او دیدار کردم

لطفاً نام آن سرهنگ رابط را نیز ذکر کنید!

کیانوری: به یاد ندارم

بدین ترتیب درخواست فوق از سوی حزب کمونیست شوروی به اطلاع من رسید و من نیز پذیرفتم که در این زمینه کمک کنم در همان زمان طی تماسی که با سازمان نوید داشتم این خواست را مطرح کردم امکان دیگری هم بود و آن جوانی بود که با همافر‌ها آشنایی داشت. از او نیز خواستم که به ایران برود و تفحص کند که آیا دوستان او امکان دسترسی به چنین اطلاعاتی را دارند یا نه این جریان ادامه داشت تا انقلاب پیروز شد و ما به ایران آمدیم و فعالیت حزب را در داخل کشور آغاز کردیم در این زمان «لنون» به تهران آمد و درخواست خود را مجدداً مطرح کرد. این یک اشتباه فوق‌العاده بزرگ حزب کمونیست اتحاد شوروی بود که از دبیر کل یک حزب کمونیست آنهم حزبی با ۴۰ سال سابقه چنین درخواستی را بکند. اشتباه عمیق‌تر من این بود که این درخواست را پذیرفتم و این اطلاعات را به شوروی‌ها دادم.

این اطلاعات را چگونه تهیه کردید؟

کیانوری: یکی از همافران عضو حزب در پایگاه اصفهان توانست به این اطلاعات دسترسی پیدا کند. این اسناد در اختیار مهدی پرتوی مسئول سازمان مخفی قرار گرفت و به شوروی‌ها رد شد از این جریان - تصور می‌کنم - فقط چهار نفر اطلاع داشتند: من و مهدی پرتوی، میزانی که در اواسط جریان رابطه‌اش با شوروی‌ها قطع شد و یک یا دو نفر که مستقیماً با آن همافر ارتباط داشتند و اطلاعات و اسناد را از او می‌گرفتند هیچ فرد دیگری در حزب از این جریان اطلاع نداشت. در همین جا باید اضافه کنم که این اطلاعات بطور ناقص به شوروی‌ها رد شد زیرا در اواسط کار آن‌ها اطلاع دادند که دیگر نیاز نداریم.

چرا؟

کیانوری: تصور می‌کنم که در همان زمان سوریه موفق شد یک هواپیمای اف ۱۴ آمریکا را سرنگون کند. بدین ترتیب اطلاعات شوروی‌ها تکمیل شد و دیگر به ما نیاز نداشتند. ظاهراً علاوه بر افرادی که گفتید حبیب الله فروغیان و گاگیک آوانسیان نیز با «لئون» ارتباط داشتند. طبق گزارش واحد اطلاعات سپاه در آن زمان که در پرونده موجود است در یکی از این قرارها که در لونا بارك بوده - گاگیک از طرف شما يك بسته به «لنون» داده و يك كيف نارنجی تحویل گرفته و برای شما آورده است.
کیانوری بله مدتی گاگیک با «لنون» رابطه داشت و بعد فروغبان جانشین او شد. ولی«لئون» مدت کوتاهی در ایران بود و به شوروی رفت.
درباره گاگیک بیشتر توضیح دهید!
کیانوری: گاگیک آوانسیان از ۱۰ - ۱۲ سالگی در قزوین عضو سازمان جوانان حزب و فوق العاده فعال و زرنگ بود از این نظر او واقعاً از عناصر استثنایی حزب بود. در سازمان جوانان از مخالفین شرمینی بود و به همین جهت از سوی دسته شرمینی کنار گذاشته شد. او سپس در حزب به فعالیت پرداخت و در شعبه اطلاعات حزب کارهای فنی میکرد جوان فوق العاده مثبتی بود و من علاقه بسیار زیاد به او داشتم. پس از خروج ما از کشور، گاگیک در ایران بود و تا زمان انقلاب چندین بار زندانی شد و آخرین بار به همراه چند نفر دیگر از جمله هدایت الله معلم دستگیر و به حبس ابد محکوم شد خانم او طلاق گرفته و با فرد دیگری ازدواج کرده و به اتفاق بچه گاگیک در فرانسه زندگی خوبی داشت پس از انقلاب ما به علت شایستگی زیاد گاگیک او را به عنوان عضو کمیته مرکزی برگزیدیم.
همین ویژگیها سبب شد که او را به عنوان رابط خود با شورویها برگزینید؟

کیانوری: بله چون فرد فوق العاده مطمئن و فعال و با سابقه‌ای بود او را به عنوان رابط خود با شوروی‌ها انتخاب کردم در همین جا باید تأکید کنم که پس از دستگیری ما در محاکمات، این مسئله را خیلی بزرگ کردند و به عنوان یکی از بزرگترین دلایل جاسوسی ما مطرح نمودند. بنظر من این مسئله جاسوسی نبود. جاسوسی عبارت از چیزی است که امنیت نظامی و سیاسی کشور را به مخاطره اندازد. اطلاعات نظامی که ما در اختیار شوروبها قرار دادیم چنین وضعی نداشت.

این اطلاعات مربوط به تکنولوژی نظامی آمریکایی‌ها بود که دشمن ایران بود و با همین هواپیماها کشتی های ایران را میزد ،اسرائیل ترکیه و همه دشمنان ایران این اطلاعات را داشتند و بنابر این اطلاع مخفی نبود که به امنیت نظامی و سیاسی ایران لطمه بزند. البته من این جرم را پذیرفته و می پذیرم که عمل ما حتماً جرم بوده است. دقیقا در مورد افراد نظامی هم من جرم را پذیرفته و میپذیرم ولی واقعا به تمام شرافت خود سوگند که این اقدام برای مقابله با توطئه های آمریکا بود ما می‌دانستیم که اگر آمریکا در ایران کودتا بکند اول به سراغ توده ایها می‌آید حداقل ۶ طرح کودتایی پس از انقلاب کشف شد و همه اعتراف کردند که قصد کشتن توده ایها را داشتهاند. ما باید چه میکردیم؟ دست روی دست می گذاشتیم تا عوامل غرب ما را کنند؟ هدف ما واقعاً این بود وگرنه با حداکثر ۱۲۰ نظامی در سراسر ایران و ۱۰۰۰ نارنجك چه کار دیگری از دست ما ساخته بود؟
اجازه دهید که وارد این بحث نشویم. ولی مطمئناً نفس وجود يك گروه سیاسی - نظامی جرم بوده است
کیانوری: من همان وقت گفتم که این سلاحها و بال گردن ما خواهد شد و آنها را توی خاکرو به بریزید این گفته مرا پرتوی تکذیب می کند.

علاوه بر سلاح مسئله اعضای نظامی نیز مطرح است.
کیانوری: ببینیدا ما همیشه از خطر عوامل غرب وحشت داشتیم و این را قطعی می‌دانستیم که آنها در صورت موفقیت به قتل عام توده ای‍‌ها دست بزنند. این تمایل آنها در اعترافات گروه های کودتایی چون نوژه» «نیما» و گروه قطب زاده منعکس است. به همین دلیل ما تصمیم قطعی گرفته بودیم که رهبری حزب را به خارج از کشور منتقل کنیم. این مسئله را طبری در کژراهه گفته و در اعترافات همه افراد رهبری از عمویی گرفته تا دیگران - موجود است. پس هدف ما توطئه علیه جمهوری اسلامی نبود.

نظرات بینندگان