arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۰۱۰۴
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۰۸ - ۲۹ مرداد ۱۴۰۳

فهرست وزرای پیشنهادی پزشکیان ناامیدکننده بود یا واقع‌گرایانه؟ تجربه گذشته چه می‌گوید؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مرتضی شربیانی: عملکرد مسعود پزشکیان در مدت کوتاهی که از پیروزی او در انتخابات ریاست حمهوری میگذرد چگونه می‌توان قضاوت کرد؟ آیا او در درمسیر اصلاح رویکرد‌ها در حال حرکت است؟ متاسفانه پاسخ کارشناسی و دقیق به این پرسش در فضای فعلی جامعه ایران بسیار مشکل است چرا که پزشکیان زمانی در جایگاه ریاست جمهوری قرار گرفته که از یک طرف جامعه در یک دوقطبی شدیدگرفتار شده واز طرف دیگر سرمایۀ اجتماعی مدافعان میانه روی اصلاحات در ساختار سیاسی که پزشکیان آن‌ها را در انتخابات اخیر نمایندگی می‌کرد، به پایین‌ترین حد خود رسیده است. در واقع مجموعۀ اتفاقاتی که از سال ۱۳۹۶ و پس از انتخاب دوباره حسن روحانی به ریاست جمهوری تا امروز به وقوع پیوسته موجب شده که پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و بخش قابل توجهی از نیرو‌های طرفدار اصلاحات، از اصلاح ساختار‌های سیاسی ناامید گردند و دولت اصلاح طلب چهاردهم علاوه بر مخالفین معمول خود در بین اصولگرایان و اقشار مذهبی سنتی، مخالفینی جدی در بین طبقه متوسط و طبقات مرجع اجتماعی همچون دانشگاهیان و روزنامه نگاران داشته باشد که معتقند تفاوتی در رویکرد‌ها دو جناح اصلی حاکم در کشور وجود ندارد. این در حالی است که علی رغم حمایت کامل گروه‌های اصلاح طلب و میانه رو، پزشکیان برخلاف دو رئیس جمهور اصلاح طلب و اعتدال گرای پیشین نه تنها از حمایت اقشار مرجع جامعه مانند دانشگاهیان، روشنفکران، روزنامه نگاران و ... برحوردار نبست بلکه بخش قابل توجهی از شخصیت‌های موجه و چهره‌های شاخص اجتماعی راه مخالفت با او را برگزیده اند و یا به طور کامل سکوت نموده اند و در این چارچوب است که حتی در حامیان پزشکیان نیز نوعی تردید در حمایت قاطع از عملکرد او دیده شود و کمتر می‌توان شور و شوق و امیدی را که در ابتدای کار راسای جمهور وجود دارد در حال و هوای این روز‌ها مشاهده نمود.

در این راستا و فارغ از مخالفت‌ها و موافقت‌ها به نظر می‌رسد برای تحلیل میزان موفقیت رویکرد رئیس دولت چهاردهم در این زمان کوتاه توجه به موارد ذیل ضروری است: 

۱- در تمام جهان و در میان تمام انواع فرهنگ‌های سیاسی برخی از سمت‌ها مسئولیت‌ها به عنوان سمت‌ها ومدیریت‌های کلان و سیاسی شناخته می‌شوند و افرادی این مسئولیت‌ها را بر عهده می‌گیرند که به عنوان فعالین و عناصر سیاسی شناخته شده دارای تجربه می‌باشند. اما وجه ممیزۀ مدیریت‌های سیاسی با مدیریت‌های اجرایی چیست؟ برای درک تفاوت ماهیت میان مدیریت‌های سیاسی و اجرایی، می‌بایستی به طور مشخص بر تفاوت حوزه‌های عملکردی و شرایط کامیابی در این دو تاکید نمود. در واقع مدیران سیاسی مجبور هستند برای انجام بهینۀ وظائفی که بر عهدۀ آن‌ها گذاشته شده با نهاد‌ها و ساختار‌هایی هماهنگی نماید که خارج از حیطۀ مستقیم مسئولیت و قدرت وی می‌باشد. به همین دلیل است که برای سیاستمداران ارشدتعامل و توافق‌های آشکار و پنهان اهمیتی فراتر از عزل و نصب ها، فرامین و بخشنامه‌ها دارد. در واقع عرصۀ عملی سیاست، بیشتر از مدیریت و راهبری مستقیم نیرو‌ها و عوامل اجرایی آن، نیاز به تجربه جهت هماهنگی و همسازی با نهاد‌ها و اشخاص مختلف با جهت گیری‌ها و تفکرات متفاوت دارد و مدیران سیاسی با بهره گیری از شم سیاسی خود، هماهنگی و همسویی لازم را با نهاد‌ها و سازمان‌های ذی ربط در مسیراهداف خود به عمل می‌آورند تا توان و قدرت اجرایی لازم را جهت انجام وظایف محولۀ زیرمجموعه خود فراهم آورند، به بیان دیگر اگر در شرکت‌ها و موسسات عظیم اقتصادی و اجرایی، حیطه عملکرد و دامنه قدرت و تاثیرگذاری مدیر از ابتدا به صورت روشن و آشکار تعریف شده در عرصۀ مدیریت‌های کلان سیاسی، دامنه عملی قدرت و تاثیر گذاری در طول زمان و با توجه به شیوه عملکرد مدیران ارشد تغییر می‌کند. در واقع مدیریت سیاسی عرصۀ تولید قدرت توسط مدیر ارشد می‌باشد و مدیران سیاسی موفق عموما با ارتباطات و هماهنگی‌های لازم قدرتی را ایجاد می‌نمایند که نیرو‌های اجرایی و سیاسی زیر مجموعۀ آن‌ها در بخش‌های مختلف، با استفاده از امکانات و شرایط مساعد فراهم شده، وظائف مدیریتی اجرایی یا سیاسی خودرا به انجام می‌رسانند.

۲ - مردم ایران در دو مقطع هشت ساله دولت‌هایی با رویکرد‌های تحول گرایانه را به خود دیده که هر دو دولت پس از انتخاباتی رقابتی و پرشور با حمایت قاطع مردمی به قدرت رسیدند. دولت‌های اصلاحات و اعتدال که خود را مرجع امید و اشتیاق مردمی برای تغییر در عملکرد‌ها و افزایش کارآمدی نظام می‌دیدند تلاش نمودند با تغییرات گسترده در مدیران ارشد و میانی دولت و دیگر نهاد‌های اجرایی وابسته به دولت به نحوی انتظار تغییر را پاسخ دهند. اما برای هر دو دولت به تدریج مشخص گردید که تغییر در عملکرد‌های نظام سیاسی و افزایش کارآمدی نظام سیاسی به سادگی تغییر کارگزاران دولت نیست و هم دولت اصلاحات و هم دولت اعتدال گرا در ادامه کار خود قدرت لازم را برای تحقق وعده‌های انتخاباتی از دست دادند. در طی سال‌های گذشته تحلیل‌های متفاوتی در خصوص دلایل عدم موفقیت کلی دولت‌های خاتمی و روحانی ارائه شده و در تمام آن‌ها به نحوی افزایش مداوم مقاومت نظام مستقر سیاسی و ناتوانی دو رئیس جمهور در حفظ و توسعه ائتلافی که به پیروزی در انتخابات منجر شده به عنوان اصلی‌ترین دلایل ناتوانی در حصول به اهداف مطرح گردیده. در واقع هم دولت اصلاحات و هم دولت اعتدال با تکیه بر محبوبیت مردمی رویکردی را آغاز کرد که موجب نگرانی نیرو‌های سیاسی مخالف گردیده آن‌ها را در تداوم مخالفت با هر دو رئیس جمهور و اهدافشان ثابت قدم‌تر نمود ضمن اینکه سهم خواهی‌های گروه‌های سیاسی حاضر در ائتلاف پیروز به تدریج محور‌های همان ائتلاف را هم تضعیف نمود موضوعی که در نهایت شور و امید حاصل از انتخابات به تلخکامی و افزایش فزایندۀ ناامیدی از کل نظام سیاسی انجامید. 

۳-پزشکیان را می‌توان سیاستمداری دانست که مشخصات کامل یک فعال سیاسی چپ دهه شصتی را داراست. پوشش غیر رسمی، ساده زیستی و رفتار بی تکلف در کنار تسلط کامل بر قرآن و نهج البلاغه و تحصیلات عالی دانتشگاهی و شروع فعالیت سیاسی از دانشگاه مشخصه‌ای هست که به ویژه در سیاستمداران چپ دهه ۶۰ به وفور مشاهده می‌شد، اما در دهه‌های بعدی به تدریج از میان نخبگان سیاسی رخت بر بست. این موارد نشانه‌های روشنی است از اعتقاد عملی رئیس دولت چهاردهم به ارزش‌های برآمده از انقلاب ۵۷ و بدیهی است حفظ این ویژگی‌ها بر خلاف دیگر سیاستمداران در تمام ۳۰ سال گذشته نشانگر اعتقاد عمیق او به کارآمدی ساختار سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی وضرورت تلاش برای حفظ آن واصلاح عملکرد‌ها در چارچوب همین ساختارموجود است. بدیهی است ریشه‌های دانشگاهی و روشنفکری پزشکیان او را منتقد بخش قابل توجهی از رویکرد‌های دو دهه اخیر نموده، اما اعتقادات پیش گفته به کارآمدی نظام سیاسی او را به سیاستمداری ذاتا میانه رو تبدیل نموده که در هیچ دوره‌ای از زندگی سیاسی خود عملکردی افراطی، هیجان آلود و ساختار شکن نداشته و حتی در صورت انتقاد از عملکرد‌ها و سیاست‌های جاری نیز از محور اعتدال خارج نشده است. این در حالی است که وی از سال ۱۳۸۰ در بطن دولت و مجلس حضور داشته از جزئیات فعالیت‌های دولت‌های مختلف و تقاط قوت و ضعف همه آن‌ها آگاه بوده است.

با توجه به موارد فوق است که می‌توان با توجه به ابعاد شخصیتی، تفکرات و تجربیات سیاسی رئیس جمهور تصویر روشنی از عملکرد مسعود پزشکیان در مقام ریاست جمهوری بدست آورد. محور حرکت‌های پزشکیان از فردای انتخابات کاهش التهاب سیاسی و همراه نمودن حداکثری جهت افزایش امکان اصلاحات لازم ست. او خیلی کم سخن گفته و اقدامات، سخنان و شیوه گزینش همکاران او در این مدت، موجب شده که روابطش بیشتر از میزان انتظار با رقبای اصولگرایش بهبود بخشیده شود. این در حالی است که انتصاب عارف به عنوان معاون رئیس جمهور هم نشانه‌ای روشن از حرکت او در جهت ایجاد ائتلاف با اصلاح طلبان در سطوح عالی است. در واقع او به روشی که از شخصیتی با پیشینه او انتظار می‌رود در پی ایجاد قدرت لازم در هیات دولت برای تغییر در عملکرد‌ها است. این رویکرد قطعا در ابتدای کار به موقعیت او نزد طبقه متوسط مدرن لطمه خواهد زد. اما مگر این موضوع اهمیتی دارد؟ سیاست عملی فعالیتی نتیجه گراست و در صورت موفقیت معمولا مسیر طی شده اهمیت زیادی ندارد. در تمام سال‌های پس از دوم خرداد طبقۀ متوسط مدرن و آنچه امروز قشر خاکستری خوانده می‌شود به دنبال بهبود عملکرد‌ها و گشایش در وضعیت اجتماعی و سیاسی در انتخابات مختلف حضور یافته و عدم تغییر مقتضی در زمانی طولانی این گروه را دلزده و افراطی نموده است. حال اگر تحقق اهداف اصلاح طلبانه موجب بهبود شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور شود بدیهی است که هم دامنه نفوذ نظام حاکم و هم میزان طرفداران افکار اصلاح طلبانه افزایش خواهد یافت و واقعا رای دهندگان به پزشکیان مگر انتظاری جز این دارند؟ و اگر این اهداف بدون همراهی همه ارکان سیاسی تحقق نمی‌یابد چرا نباید به جد دنبال این همکاری بود؟

نظرات بینندگان