arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۰۸۹۶۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۵ مرداد ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت چهل و هشت؛

توده‌ای هایی که توده‌ای ماندند

من پس از انتقال رهبری حزب به جمهوری دمکراتيک آلمان برای مدت طولانی در کار تشکیلاتی دخالت نداشتم و اطلاعی هم نداشتم مسئول شعبه تشکیلات ایران دکتر رادمنش بود و من جسته و گریخته از لورفتن برخی سازمانهای کوچک خود ساخته که این بی احتیاطی را کرده و با دکتر رادمنش رابطه میگرفتند مطلع می شدم. در آن دوران حسین یزدی فرد مورد اعتماد دکتر رادمنش بود و نامه های دکتر رادمنش به گروه های حزبی در ایران و نامه های این گروهها به دکتر رادمنش را از دکتر رادمنش گرفته و در برلین غربی به پست می انداخت و یا از برلین غربی گرفته برای رادمنش می آورد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

سالهای ۱۳۳۷ - ۱۳۳۸ دورانی است که هنوز معدود افرادی از سازمان حزبی گذشته به حزب وفادارند و به تلاشهایی دست میزنند که نتیجهای جز یأس و سرخوردگی عمیق نصیبشان نمیکند از جمله گروههای حزبی که در این دوران تشکیل شد و به دام ساواک افتاد میتوان به گروههای زیر اشاره کرد کمیته کردستان عزیز بوسفی، غنی بلوریان دکتر مولوی حسن، شریعت اسماعیل قاسملو کمیته آذربایجان مهندس ایرانشهر، علی شناسایی، حسن زهتاب ایوب کلانتری، علی عظیمزاده جوادی جواد فروغی، حسن فغفوری «کمیته فارس» (سید محمد صفایت محمود، جلیلی والی محمودی مسیحا)، «کمیته اصفهان» (علی صدر عاملی، حاج علی انصاری، اسماعیل، خیابانی اکبر، شریف، حسنعلی رباتی، رحیم تاکی) بیژن جزنی از افرادی چون علی متقی، حبیب ثابت قدرت نادری عظیم عسکری عبدالرحیم طهوری و اسماعیل قاسملو به عنوان عوامل ساواک در این گروهها نام میبرد. شما از این گروه اطلاع داشتید؟

کیانوری: من پس از انتقال رهبری حزب به جمهوری دمکراتيک آلمان برای مدت طولانی در کار تشکیلاتی دخالت نداشتم و اطلاعی هم نداشتم مسئول شعبه تشکیلات ایران دکتر رادمنش بود و من جسته و گریخته از لورفتن برخی سازمان های کوچک خود ساخته که این بی احتیاطی را کرده و با دکتر رادمنش رابطه میگرفتند مطلع می شدم. در آن دوران حسین یزدی فرد مورد اعتماد دکتر رادمنش بود و نامه های دکتر رادمنش به گروه های حزبی در ایران و نامه های این گروهها به دکتر رادمنش را از دکتر رادمنش گرفته و در برلین غربی به پست می انداخت و یا از برلین غربی گرفته برای رادمنش می آورد. پس از دستگیری او مشخص شد که وی هم مأمور سازمان امنیت آلمان غربی و هم مأمور ساواک بوده و این نامه ها را به نماینده ساواك در آلمان غربی می داده و آنها نامه ها را باز کرده و پس از تصویر برداری به صندوق پست می انداخته اند و یا به او پس میدادند تا به دکتر رادمنش برساند.

فعالیت حزب توده در سالهای ۱۳۲۰ - ۱۳۳۴ بر تلاش و نیروی کادرهای آن مبتنی بود. در ترکیب تشکیلات حزب در این سالها نام تعدادی کادر فعال به چشم می خورد که تا آخرین روزها با حزب ماندند نام برخی از آنها را که در ایران ماندند ذکر می کنم. لطفاً در مورد آنها توضیح بیشتر دهید و سرنوشت بعدیشان را بیان کنید:

محمد حسین تمدن؟

کیانوری: محمد حسین تمدن از بچه‌های بسیار متفکر و خوب حزب بود و من كراراً درباره او سخن گفته ام. او جوان بسیار باسواد و نویسنده قوی بود و اولین کسی بود که مسئله نهضت ملی نفت را به درستی فهمید من با او دوست نزديك بودم پس از کودتا زندانی شد و در زندان ضعف اندکی نشان داد از وضع او پس از زندان اطلاع ندارم ولی او هیچگاه لکه دار نشد و کاملا تمیز ماند به هیچوجه به دنبال پول و مقام نرفت و انسان شریفی ماند پس از انقلاب عضو حزب نشد ولی گاهی دوستانه او را میدیدم او را انسانی بسیار شریف و قابل احترام می دانم.

امان الله قریشی؟

کیاتوری: امان الله قریشی و علی منقی از افسرانی بودند که در گروه متمایل به آلمان محسن جهانسوز که شامل جوانان میهن دوست بود دستگیر شدند. آنها در زندان تحت تأثیر افراد گروه ارانی به کمونیسم متمایل شدند و از آغاز تأسیس حزب به آن پیوستند. هر دو در کمیته ایالتی تهران کار میکردند پس از کنگره دوم امان الله قریشی مسئول این کمیته شد. او در عين حال يک طنز نویس بسیار قوی بود. در دورانی که سیدضیاء آمد، قریشی مطالبی در روزنامه رهبر علیه سیدضیاء مینوشت که طرفدار فراوان داشت خود ما در جلسه حزبی می نشستیم و مطالب قریشی را می‌خواندیم و می‌خندیدیم نوشته‌های او واقعاً سیدضیاء را مفتضح کرد. از نظر فکری در سطح متوسط بود و آموزش او در حد کتاب‌ها و بحث‌های زندان بود. مدتی هم من در جلسات کمیته ایالتی در چارچوب اطلاعات محدودم به آن‌ها درس مارکسیسم می‌دادم. قریشی جزء افراد انقلابی و ترقیخواه حزب بود ولی بعد از آذر ۱۳۲۵ و بخصوص در دوران فعالیت مخفی، شرمینی به او نزدیک شد و او را با عناوینی چون «مبارز زندان دیده»، «عضو گروه ۵۳ نفر» و غیره باد کرد بعد‌ها عضو هیئت اجرائیه موقت شد پس از مدتی به مواضع قدیمی بازگشت و میان او با شرمینی و زاخاریان اختلاف پیش آمد و در مواضع هیئت اجرائیه جزء جناح ما بود. دکتر بهرامی بلافاصله پس از دستگیری خانه قریشی را نشان داد و او نیز دستگیر شد و در زندان بدتر از بهرامی شد بهرامی پس از آزادی کاری نکرد، ولی قریشی نویسنده ساواک شد و چنانکه می‌گویند کتاب‌های سیر کمونیزم در ایران کتاب سیاه و کمونیزم در ایران منسوب به زیبایی را او نوشته است این شایعه وجود داشت و من برای درست بودن آن مدرکی ندارم پس از انقلاب شنیدم که زنده است و زندگی مرفهی دارد ولی کور شده است.

اکبر شهابی؟

کیانوری: اکبر شهابی قبل از دستگیری ما در سال ۱۳۲۷ مسئول حزب در گیلان یا خوزستان بود و در سازمان ایالتی تهران هم فعالیت می‌کرد در بهمن ۱۳۲۷ با ما دستگیر شد و به ۷ سال زندان محکوم گردید. در دوران تبعید یزد همراه ما بود و با ما به زندان قصر بازگشت. در آنجا، پس از اعضای رهبری حزب ارشد زندانیان بود و تنها کسی بود که از قرار ما اطلاع داشت. شهابی پس از ۲۸ مرداد دستگیر شد و مانند شرمینی و میررمضانی ضعف نشان داد. البته ضعف او به گونه‌ای نبود که بکلی بی اعتقاد شود پس از آزادی به دنبال مقاطعه کاری دست دوم و دست سوم رفت. ظاهراً به تریاک معتاد شده بود و به خاطر ترک به اروپا رفت و ترک کرد. پس از انقلاب با ما دیدار کرد و فقط خواست که دوستی و علاقه قدیم خود را نشان بدهد. البته ما شنیده بودیم که در دوران مقاطعه کاری با کارگرانش خیلی سخت‌گیری و بدرفتاری می‌کرده است. ما با او کاری نداشتیم و او نیز دورادور با ما در تماس بود و گاهی کمک مختصری برای حزب می‌فرستاد. از سرنوشت بعدی او اطلاع ندارم.

 

نظرات بینندگان