arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۰۷۰۲۲
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۲۰ - ۱۶ مرداد ۱۴۰۳

شادِن‌فِرویدِه؛ خوشحالی از بدحالی دیگران

محمدرضا بیاتی: ارسطو  می‌گوید کسی که از بدبختی دیگران شادمان و دلشاد می‎شود با کسی که به نیکبختی دیگران حسودی می‌کند، یکسان است؛   از این جمله‌ی ارسطو می‌فهمیم که او نه فقط یکی از پیشگامان تفکر درباره‌ی خصیصه‌ی غیراخلاقی شادِن فِرویدِه بوده بلکه متوجه می‌شویم که آن فیلسوف بی‌همتا احتمالاً مهم‌ترین دلیلِ خوشحالی از بدحالی دیگران را حسادت می‌دانسته است. اما پژوهش‌های علمی جدید نشان می‌دهند شادِن فِرویدِه می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد. بطور کلی، تا آن‌جا نگارنده می‌داند، شش عامل مهم در ایجاد شادِن فِرویدِه یا در خوشحال شدن از بدحالی دیگران، نقش اساسی دارند: حسادت، خشم، رنجش، نفرت، حقارت و سزاواری.  
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محمدرضا بیاتی: در یکی از دوشنبه‌های اردیبهشت سال ۱۳۹۴، صبح ساعت ۵ بامداد، در خیابان شریعتی تهران، تصادفی شدید اتفاق افتاد. خودروی پورشه‌ی زرد رنگ با دو سرنشین بدلایلی نامعلوم -یا ناگفته- از مسیر خود منحرف شد و پس از ۵۰۰ متر کشمکش با خیابان، ایستاد. نتیجه‌ی این تصادف تلخ، مرگ یک زن جوان و آسیب شدید به یک مرد بود. پورشه‌ی زرد رنگ معروف بود و خیلی‌ها می‌دانستند که صاحب آن خودرو،  پسری جوان- هوتن- فرزند سرمربی مشهور آن روز فوتبال ایران است (سرمربی امروز تیم ملی). شایعه به سرعت پیچید و می‌رفت که یک بمب خبری شود که هوتن در مصاحبه‌ای گفت پورشه را پیش از حادثه به یک نمایشگاه خودرو فروخته و صاحب بعدی آن را نمی‌شناسد. اما آن‌چه این واقعه‌ی مرگبار را بحث‌انگیز کرد موضوع دیگری بود: شادی مردم از مرگ دختر پورشه‌سوار! البته عده‌ای از مردم در شبکه‌های اجتماعی؛ ابراز خوشحالی از مرگ کسی شاید پیش از این هم در فرهنگ غیررسمی و خصوصی دیده می‌شد اما ادب عمومی معمولاً اجازه‌ی ابراز آشکار آن را نمی‌داد. برای بسیاری این بی‌پروایی در شادمانی از مرگ دختری جوان، عجیب بود و با اخلاقیاتی که ما ایرانی‌ها مدعی پایبندی به آن بوده‌ایم نمی‌خواند و جور در نمی‌آمد. از دلایل آن که بگذریم، از آن سال تا امروز، شدت تقابل‌های اجتماعی و سیاسی چنان بالا گرفته که گرفتاری، بدبختی و سیه‌روزی یا مرگ یک گروه اجتماعی، سیاسی و اعتقادی باعث شادمانی و پایکوبی گروه دیگر می‌شود و می‌رود تا به یک خصیصه‌ی پایدار در فرهنگ ایرانی تبدیل شود. 
 
در زبان آلمانی واژه‌ای خاص برای توصیف این خصیصه وجود دارد: شادِن‌ فِرویدِه (schadenfreude) یا خوشحالی از بدحالی دیگران؛ نخست می‌کوشم به چکیده‌ی کوتاهی از یافته‌های پژوهش‌های علمی و تجربی درباره ی شادِن‌ فِرویدِه اشاره کنم، سپس برخی از تأملات خود را با شما در میان می‌گذارم. 
 
ارسطو  می‌گوید کسی که از بدبختی دیگران شادمان و دلشاد می‎شود با کسی که به نیکبختی دیگران حسودی می‌کند، یکسان است؛  از این جمله‌ی ارسطو می‌فهمیم که او نه فقط یکی از پیشگامان تفکر درباره‌ی خصیصه‌ی غیراخلاقی شادِن‌ فِرویدِه بوده بلکه متوجه می‌شویم که آن فیلسوف بی‌همتا احتمالاً مهم‌ترین دلیلِ خوشحالی از بدحالی دیگران را حسادت می‌دانسته است. اما پژوهش‌های علمی جدید نشان می‌دهند شادِن‌ فِرویدِه می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد. بطور کلی، تا آن‌جا نگارنده می‌داند، شش عامل مهم در ایجاد شادِن‌ فِرویدِه یا در خوشحال شدن از بدحالی دیگران، نقش اساسی دارند: حسادت، خشم، رنجش، نفرت، حقارت و سزاواری. 
 
حسادت در ساده‌ترین تعریف، تجربه‌ی یک هیجان منفی در شما است که از هر نوع احساس برتری در دیگری به کار می‌افتد؛ برتری در خصلت‌های ظاهری یا باطنی،‌ قابلیت‌های عینی و ذهنی، مالکیت و پیشرفت؛ حسادت یعنی یا می‌خواهید شبیه دیگری شوید یا می‌خواهید چیزی که دیگری دارد را داشته باشید. شبیه آن کیفیت برتر شدن یا داشتنِ آن کیفیت برتر. در برخی فرهنگ‌ها، مانند آمریکا و اسپانیا، یک واژه برای حسادت وجود دارد و در برخی دیگر مانند آلمان، هلند و یا ایران دو واژه؛ یک واژه برای حسادت بدخواهانه و یک واژه برای حسادت نیکخواهانه (غبطه).
 
نتایج پژوهش‌های علمی درباره‌ی حسادت با باورهای عامه، همسو است. در هر دو زیرگونه‌ی حسادت، فرد وقتی می‌فهمد دیگری ویژگی برتر یا چیز ارزشمندی دارد که او ندارد دچار ناکامی و سرخوردگی می‌شود، اما حسود نیکخواه برای بالا کشیدن خود و دست یافتن به آن برتری و ارزش، تلاش می‌کند و تمرکز را بر خود می‌گذارد، درحالی که حسود بدخواه بر دیگری متمرکز می‌شود و می‌کوشد او را پایین بکشد و برتری و ارزش او از بین ببرد. حسادت،‌ انگیزه ای را فعال می‌کند که می‌خواهد تفاوت با یک دیگریِ برتر را از میان بردارد و همسطح و همتراز با خودکند. بنابراین، مطابق با انتظار، یافته‌ها حاکی از آن هستند که حسادت بدخواهانه باعث شادِن‌ فِرویدِه می‌شود اما حسادت نیکخواهانه (غبطه) چنین نیست و به شادی و لذت از رنج و بدبختی دیگری، نمی‌انجامد. 
 
اما خشم، رنجش، نفرت، حقارت و ناسزاواری نیز باعث شادِن‌ فِرویدِه می‌شوند و یافته‌ها نشان می‌دهند کسانی که این هیجان‌های منفی را تجربه می‌کنند حتی بیشتر از  وقتی که درگیر حسادت‌اند، از بدحالی دیگران خوشحال می‌شوند. به بیان دیگر، اگر روابط بینافردی که موضوع این یادداشت نیست را نادیده بگیریم ، وقتی یک گروه اجتماعی ازگروه دیگر به هر دلیل خشمگین باشد، رنجیده و یا‌ متنفر باشد، و حس حقارت در آن گروه بوجود آمده باشد، و یا احساس کند گروهی نامنصفانه، بدون شایستگی یا ناسزاوار به آن برتری رسیده‌اند، دچار شادِن‌ فِرویدِه می‌شود و از رنج و سوگ گروه اجتماعی دیگر شاد خواهد شد. برای نمونه،‌ پژوهشی که در سال ۲۰۰۸ انجام شد حاکی از آن بود که نه تنها حقارت باعث شادِن‌ فِرویدِه می‎شود بلکه نشان می‌دهد که خوشحالی از بدحالی دیگران بیشتر به احساس حقارت  مرتبط است تا به برتری یا موفقیت دیگران.
 
این یافته‌ها  وقتی اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند که به دلالت‌های اجتماعی-سیاسی آن‌ها آگاه شده باشیم. برای مثال، در سطح اجتماعی-سیاسی، اگر کسانی که به قدرت می‌رسند بدون شایسته‌سالاری انتخاب شوند، گروه‌های اجتماعی احساس می‌کنند که برتری یا بهره‌مندی آن‌ها از مواهب مختلف، ناسزاوار است، بنابراین آن برتریِ ناسزاوار، حس خشم و رنجش را در گروه‌های بی‌قدرت برمی انگیزد و از شکست و مصیبت آن قدرت‌داران،‌ شاد می‌شوند. از سوی دیگر، ناشایستگانی که ناسزاوار بر جایگاهی تکیه زده‌اند، از آن‌جا که هرگز امکان رسیدن به جایگاه شایستگان حقیقی را ندارند، همیشه نسبت به نخبگان‌ احساس حقارت خواهند کرد؛ این حقارت و حسادت بدخواهانه‌ به نخبگان، نیروی شادِن‌ فِرویدِه را در آن‌ها بکار می‌اندازد و از رنج و سختی نخبگان لذت می‌برند. در نتیجه یکی از شاخص‌های چشمگیر در ساختارهای ناشایسته‌سالار،‌گسترش نخبه‌ستیزی است. قدرت‌داران ناسزاوار از بی‌کفایتی، خواهان رنج بی‌قدرتان سزاوار هستند و بی قدرتان از نابرابری‌ها،‌ امتیازها،‌ بهره‌مندی‌ها و یا تبعیض‌ها دچار خشم، نفرت و رنجش می‌شوند و از بدبختی قدرت‌داران شادمانی می‌کنند و این چرخه‌ی باطلِ سقوط اخلاقی تمام نمی‎شود تا آن‎جا که هر گروهی در مرگ گروهی دیگر پایکوبی خواهند کرد و هلهله سر می‎دهند. گرچه هر دو گروه از نظر اخلاقی قابل دفاع نیستند اما قدرت‌داران همیشه مسئولیت بسیار بیشتری خواهند داشت تا بی‌قدرتان.  البته گاهی نیز صاحبان قدرت، قدرت را با حقانیت اشتباه می‌گیرند و خود را سزاوار هر برتری و بهره‌مندی می‌دانند در حالی‎که از چشم بی‌قدرتان همچنان ناسزاوارانی هستند شایسته‌ی شادِن‌ فِرویدِه! 
 
در ادبیات ما شادی‌مرگ واژه‌ی عجیب و جالبی است؛  یعنی کسی که از نهایت و غایت شادی می‌میرد! چنان‌که صائب تبریزی سروده است: من که از تلخی دشنام شدم شادی‌مرگ/چه توقع کنم از لعل شکرخای کسی؛ بنظر می‌آید برای شادِن‌ فِرویدِه هم باید معادلی فارسی پیدا کرد. امیدوارم شادی از سوگ دیگران به یک فرهنگ ماندگار تبدیل نشود. اما پیشنهاد می‌کنم به جای  شادِن‌ فِرویدِه بگوئیم سوگ‌شادی!
نظرات بینندگان