پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر هاشمی رفسنجانی با دو دوره ریاست جمهوری ایران، سابقه ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت و بسیاری مناصب مهم دیگر، از مهمترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران به شمار میرود.
«انتخاب» هر شب خاطرات روزنوشت هاشمی را منتشر میکند.
۷ مرداد ۱۳۸۰: آقاى [مهدی] فيروزان، [مدیر انتشارات سروش] آمد.كتاب «ايران» را آورد و توضيحات دربارة تأليف و چاپ آن داد.عمدتاً با عكسها، صفحات كتاب پُر شده و در جزوه جداگانهاى، زيرنويس عكسها نوشته شده است. در دولت سازندگی، تصميم به اين كار اتخاذ شد و فعلاً تمام شده؛ آنگونهكه مىخواستم، نشده است.
سردار قاسم سليمانى، فرمانده نيروى قدس [سپاه پاسداران] آمد. وضع لبنان و فلسطين و افغانستان را توضيح داد وگفت، حزبالله كمكم دچار مشكل مىشود. دولت آقاى [رفیق] حريرى، قصد تضعيف آن را دارد و طرحهاى آمريكا براى حذف آنها، كمكم نتيجه مىدهد. بعد از رفتن اسرایيل از جنوب لبنان، اكنون سرنوشت حزبالله و سوريه، به هم گره خورده است. حريرى مىگويد، امکان آزادى شيعيان از راه سياسى بيشتر است و سوريه هم آمادگى درگيرى با اسرایيل را ندارد و اسرایيل هم انتقام عمليات حزبالله را از سوريه مىگيرد. به خاطر دوگانگى نظرها در وزارت امورخارجه، دو سفارت ايران در سوريه و لبنان، اتحاد نظر ندارند.كمكهايى از سوى حزبالله و ايران، به فلسطينىها مىشود، اسرایيل فشار را روز به روز بر انتفاضه زياد مىكند. ازكميت عمليات انتفاضه كاسته شده، ولى به عمق و كيفيت آن افزوده مىشود.گفتم، اگر انتفاضه بماند، موجوديت حزبالله هم محكمتر مىشود.
تُندروان اسرایيلى، امروز تلاشكردندكه سنگ بناى معبد سوم يهود را دركنار بيتالمقدس بگذارندكه با مخالفت مردم مسلمان، شكست خوردند. رهبر حزب شاس صهيونى و افراطى گفته است كه اعراب، مثل مورچه زاد و ولد مىكنند و بايد نابود شوند. احساسات اعراب را تحريك كرده است. يك بار هم گفته بود كه اعراب، مثل مارند.
ظهر آيتالله خامنهاى از مشهد تلفن كردند و پيشنهاد داشتند كه مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى آقاى [سیدمحمد] خاتمى، مثل دوره قبل، با كمك من برگزار شود؛ پذيرفتم.
عصر، مصاحبهاى دربارة شهيد [محمدجواد] باهنر، با ناصر، فرزند ايشان و خواهرزادههايشان آقاي هاشمى[ثمره] داشتم؛ دو ساعت طول كشيد و همه دوران آشنایى و همكارى 35 ساله را توضيح دادم. شب به عيادت آقاى [شیخ حسین] هاشميان، [نماینده رفسنجان] به بيمارستان قلب رفتم. بستگان ديگر هم بودند. روحيهاش ضعيف شده است. بخشى از بدن، به خاطر سكته مغزى، فلج است.