یک جامعه شناس گفت: میدانیم که متاسفانه سالهاست در کشور ما مسائل اقتصادی حادی وجود دارد که این مشکلات همزمان با تغییراتی که در سبک زندگی خانوادهها به وجود آمده، چالشهایی سخت را به خانوادهها تزریق میکند. سطح انتظارات خانوادههای امروز با سالهای گذشته نیز بسیار تفاوت دارد و این در حالی است، که تورم سرسام آور عملا عرصه را بر نانآور خانواده تنگ کرده و آنهایی که امکان تامین زندگی را ندارند یا از خیر ازدواج میگذرند و بسیاری از افراد قید ازدواج را کاملا زده اند یا در صورت ازدواج به شدت در معرض خطر طلاق قرار دارند.
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق، اخیرا از افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج در ایران خبر داده و گفته است در حال حاضر به ازای پنج مورد ازدواج در ایران دو مورد طلاق ثبت میشود.
این آمار در شرایطی منتشر میشود که اردیبهشت ماه سال جاری نیز، محمدجعفر منتظری، رئیس دیوان عالی کشور اعلام کرده بود، آمار وارده پروندههای «خانواده» مناسب نیست و پروندههای وارده به دیوان عالی کشور با موضوع خانواده در فروردینماه بیش از ۸۰۰ فقره بوده است؛ پروندههایی که به گفته او، بیشتر مربوط به اختلافات خانوادگی و طلاق است.
این آمارها و اطلاعات در شرایطی منتشر شده که مدت هاست سازمان ملی جوانان و قوانینی مثل قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در تلاشند نرخ ازدواج و فرزندآوری را افزایش دهند. با توجه به این شرایط پرسشهایی مطرح است از جمله این که چرا ازدواجها در کشور ما ناپایدارند و چرا قوانینی که به دنبال افزایش نرخ ازدواج هستند، موفقیت چندانی کسب نمیکنند؟ سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران به این پرسشها پاسخ داده است:
سعید معیدفرد گفت: «پدیده طلاق در کشور ما همزمان تحت تاثیر شرایط داخلی و جهانی است. به لحاظ جهانی ما امروز شاهدیم که تحولاتی در سبک زندگی، باورها، ارزشها و اعتقادات جوامع به وجود آمده است و متناسب با آن نیز، معیارهای زندگی تغییر کرده است. آن چه که در گذشته باعث پایداری خانواده میشده، عموماً نوعی پذیرش یک طرفه شرایط توسط بانوان بوده است. این درحالی است که دو نفری که با هم زندگی میکنند به لحاظ نوع تربیت یا بیوگرافی که دارند، با هم تفاوتهایی گسترده دارند، اما در طول تاریخ عمدتا مردان سلطه گری و خانمها سلطه پذیری داشته اند و در نتیجه زنان چارهای جز پذیرش شرایط یک طرفه در یک قرارداد ناعادلانه را نداشتند. اکنون وارد جهانی شده ایم که آن رابطه یک سویه و سلطه گرانه به چالش کشیده شده است.»
وی افزود: «در نتیجه همین تغییر و تحولات است که زوجها در جامعه جهانی وقتی احساس میکنند زندگی موفقی ندارند، گزینه جدایی را انتخاب میکنند. اما این جدایی نیز سویههای مختلفی دارد. در کشورهای غربی، افراد چندین بار جدا میشوند، ازدواج میکنند یا وارد روابطی میشوند و هیچ مشکلی هم وجود ندارد و طلاق گرفتن، یک وضعیت عادی است. افراد وقتی میبینند که رابطه موفقی ندارند به راحتی جدا میشوند و این موضوع هم برای مردان و هم برای زنان کاملا عرفی است. اما در ایران شرایط متفاوت است، چرا که باورهای پیشین هم وجود دارد و در نتیجه طلاق از یک امر عادی به یک امر غیرعادی تبدیل میشود. آمار و ارقام طلاق در کشورهای توسعه یافته اگر بیشتر از ما نباشد، قطعا کمتر نیست، اما در این کشورها، طلاق یک مسئله اجتماعی در نظر گرفته نمیشود. با توجه به این که ما یک جامعه در حال گذار هستیم، وقتی که افراد وارد یک رابطه میشوند و به هر دلیلی امکان تداوم رابطه را ندارند، تعدادی مسائل و مشکلات اضافی را تجربه میکنند و طلاق را به عنوان یک مسئله ناهنجار تجربه میکنند.»
قوانین خانواده با حقیقت جامعه ناهمخوان است
این جامعه شناس در ادامه گفت: «در ایران به ویژه برای زنان، طلاق میتواند مشکل آفرین باشد. طلاق در کشور ما به عنوان «مشکل» شناخته میشود که میتواند به زوجین و کودکان آسیب بزند این موضوع در کشوری توسعه یافته مفهومی ندارد و با طلاق همزیستی افراد از بین نمیرود. اگرچه موارد استثنایی وجود دارد، اما طلاق همچنان مشکلاتی را به وجود میآورد. میدانیم که متاسفانه سالهاست در کشور ما مسائل اقتصادی حادی وجود دارد که این مشکلات همزمان با تغییراتی که در سبک زندگی خانوادهها به وجود آمده، چالشهایی سخت را به خانوادهها تزریق میکند. سطح انتظارات خانوادههای امروز با سالهای گذشته نیز بسیار تفاوت دارد و این در حالی است، که تورم سرسام آور عملا عرصه را بر نانآور خانواده تنگ کرده و آنهایی که امکان تامین زندگی را ندارند یا از خیر ازدواج میگذرند و بسیاری از افراد قید ازدواج را کاملا زده اند یا در صورت ازدواج به شدت در معرض خطر طلاق قرار دارند.»
وی افزود: «تامین حداقلهای زندگی در تلاطم بحرانهای بزرگ اقتصادی، کاری بسیار دشوار است. بخش زیادی از طلاقها در کشور ما ناشی از ناتوانی در تامین حداقلهای زندگی است. در چنین شرایطی ازدواج و ادامه زندگی به ویژه در شهرهای بزرگ عملا برای برخی از بین رفته است. اما سطح انتظارات خانوادهها چطور بالا رفته؟ رسانه ها، فرایند جامعه پذیری و ظهور شبکههای اجتماعی باعث شده این روزها بسیاری از خانواده ها، به خواستههای مشترکی برسند. مثلا این روزها داشتن برخی امکانات رفاهی به عرف تبدیل شده اند و دیگر نه فقط خانوادههای ثروتمند، بلکه حتی خانوادههای سطح پایین که به لحاظ اقتصادی در شرایط سختی قرار دارند نیز تمایل دارند به این امکانات دست پیدا کنند. حالا با این سطح انتظارات که در فضای مجازی همه را به سمت انتظارات بالاتر میکشاند، فردی که در چنین جامعهای قصد ازدواج یا ادامه زندگی مشترک را دارد با بحران رو به رو است.»
عضو انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه اظهار کرد: «تحولات جامعه بین الملل از یک سو و تغییر ارزشها و سبک زندگی از یک سو و مشکلات اقتصادی و قانونی از سوی دیگر، خانوادهها را قربانی میکند. باید بسیاری از مسائل قانونی نیز در کشور ما حل شده یا تغییر پیدا کند. متاسفانه قوانین ما به ویژه در حوزه خانواده با آن چه که در جامعه وجود دارد ناهمخوان است. جامعه ما با تحولات و نگرشهای جهانی آشنا و همسو شده، اما قوانین ما به چندین دهه پیش باز میگردد و در نتیجه همین موضوع نیز به بحرانهای زندگی خانوادگی دامن زده است. ما نمیگذاریم متناسب با تحولات جهانی، هنجارهای خانواده ایرانی به روزرسانی شود و هنجارهای تحمیلی برای خانواده ایرانی در نظر میگیریم. هنجارهایی که از سوی خانوادهها پس زده میشود، بحران ایجاد میکند و حتی نرخ طلاق را تشدید میکند. یک نظریه نیز وجود دارد که میگوید طلاق یک راه حل است، مسئله نیست و همین دیدگاه نیز به افزایش نرخ طلاق کمک کرده است.»
فرارو