arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۷۹۷۰۳
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۴۸: شیخ دوبی، خیلی متعادل و روشن‌بین است / گفت دفاع از ما با شاه است، من ارتش می‌خواهم چه کنم

یادداشت‌های اسدالله علم: ناهار شیخ دوبی شرفیاب بود، من هم افتخار حضور داشتم. بسیار شیخ روشن بین و خوبی است. من با همه شیوخ ملاقات کرده ام تمام عقده ای هستند. ولی این شیخ خیلی [متعادل] بود. البته دفعه دوم یا سومی است که او را می بینم. مطالب مهمی صحبت شد. در خصوص ویزیت حردان التكريتى معاون رئیس جمهور عراق به دوبی، می گفت همه جور اطمینان دفاعی به ما می داد! البته این مطلب را به صورت مسخره می گفت که زبان حال نسبت به تکریتی این بود:
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
 
پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۴۸: صبح مطابق معمول پس از ملاقات های بی حد و حصر که حتی در راهروهای منزل و دربار صورت می گیرد شرفیاب شدم. خوشوقتم که حداقل عرض یک نفر بدبخت را رساندم و کارش انجام شد. عرض کردم: مقاله خوبی روزنامه لوموند راجع به کنفرانس سران نوشته است که خوب است منتشر شود، گو این که بعضی نکات نامناسب هم دارد ولی خوب است. فرمودند: «عیب ندارد در جراید ما منتشر شود. درست می گویی»....
 
ناهار شیخ دوبی شرفیاب بود، من هم افتخار حضور داشتم. بسیار شیخ روشن بین و خوبی است. من با همه شیوخ ملاقات کرده ام تمام عقده ای هستند. ولی این شیخ خیلی [متعادل] بود. البته دفعه دوم یا سومی است که او را می بینم. مطالب مهمی صحبت شد. در خصوص ویزیت حردان التكريتى معاون رئیس جمهور عراق به دوبی، می گفت همه جور اطمینان دفاعی به ما می داد! البته این مطلب را به صورت مسخره می گفت که زبان حال نسبت به تکریتی این بود:
 
ذات نایافته از هستی، بخش/ کی تواند که شود هستی‌بخش
 
راجع به مسائل مرزی و نفتی، تمام مسائل را می گفت صد درصد تسلیم شاهنشاه هستم. وقتی شاهنشاه موضوع فنّی تداخل آب های مرزی را عنوان فرمودند که ممکن است قسمت مشترک آن جایی که ۱۲ میل آب های مرزی دو طرف وارد هم می شود به وسیله شرکت مشترک اداره شود با خنده گفت: «شاهنشاه هرگز به من ضعیف زور نخواهند گفت هرچه می خواهند بکنند، من تسلیم هستم.» حتی نسبت به دفاع خارجی خودش می گفت: «آن هم با شاهنشاه است. من ارتش چه می خواهم بکنم؟ به علاوه ارتشی که هر آن ممکن است بلای جان خودم بشود! من فقط یک قوای پلیس لازم دارم و عمران و آبادی و بس.»  از شیخ ابوظبی (شیخ زاید) خیلی بد می گفت که در تشکیل فدراسیون همکاری ندارد. ارتش مشترک نمی خواهد، همه چیز می خواهد در دست خودش باشد. به علاوه چه ارتشی که تمام افسران خارجی و بحرینی و انگلیسی و عراقی و از این قبیل هستند. شاهنشاه فرمودند: همه شما باید از جانب ما خاطر جمع باشید، زیرا دیدید با آن که می توانیم به آسانی ظرف پنج دقیقه بعد از رفتن انگلیس ها بحرین را بگیریم، چه قدر گذشت نشان دادیم. فرمایشات شاهنشاه را تصدیق کرد. شاهنشاه نسبت به فجیره و شارجه سؤال فرمودند. گفت: مردمان بدبختی هستند و شیخ های آنجا پول ها را برای خود ذخیره می کنند. شاهنشاه میل داشتند مسأله تنب و ابوموسی را بگوید، صحبتی نکرد!
 
بعد از ناهار من کمیسیونی با نخست وزیر در خصوص سد هیرمند داشتم. چون نخست وزیر افغانستان از رباط تا رم برحسب استدعای [محمود] فروغی که وسیله من عرض شده بود در رکاب شاهنشاه آمده بود و باز هم راجع به هیرمند صحبت کرده بود. عرض کرده بود قرارداد اصلی را امضاء کنیم. هنگام امضاء من اظهار می کنم که آب هم بعدا می فروشیم. پادشاه [افغانستان] هم که به شاهنشاه اطمینان می دهد. [شاهنشاه] فرمودند در این قسمت مطالعه کنیم. مطالعه کردیم و قرار شد به عرض برسانم تا بعد از انتخابات و افتتاح مجلس جدید افغانستان و تعیین تکلیف صدراعظم، موضوع باقی بماند، بعد تصمیم بگیریم. شاید که این نخست وزیر می خواسته در انتخابات به نفع خودش استفاده کند.
نظرات بینندگان