arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۶۱۵۱
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۳ اسفند ۱۴۰۲

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۴۸: دیدار وزیر خارجه آمریکا با شاه / در موضوع اختلاف با عراق، حق به طرف ما داده شد

یادداشت‌های اسدالله علم: قبل از شام و سر شام صحبت‌های مختلف شد. از مطالب اساسی که گفتگو شد، اول موضوع اختلاف ما با عراق بود، که البته حق به طرف ما داده شد. ضمناً شاهنشاه فرمودند، وزیر خارجه عراق با سفیر ما ملاقات کرده و گفته است امروز شما قوی هستید، و روزی هم ما قوی می‌شویم. فکر آن روز را بکنید و بیایید امروز صلح کنیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 

 

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

 

یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۴۸: صبح شرفیاب شدم نامه‌ای که دوگل جواب داده بود به نامه خصوصی که شاهنشاه نوشته بودند خیلی گرم و خودمانی بود...

راجع به کار‌های مختلف عرایضی کردم از جمله چند وساطت برای چند بیچاره کردم نسبت به یکی دل شاهنشاه سوخت. با تلفن از نخست وزیر جریان را سوال فرمودند. او چیزی بر علیه گفت و نظر شاه را تغییر داد، به طوری که وساطت من تأثیر نکرد. باری قدری فکر کردم که حکومت فردی واقعاً شدید است و منطقی نیست. درست است که این شاه عادل و مرد خداست، ولی یک گزارش غلط نظر او را تغییر می‌دهد. خیلی به مسئولیت خودم اندیشیدم که صبح هر روز شرفیابم و میتوانم نظر شاه را نسبت به خیلی مسائل به جریان صحیح یا غلط بیاندازم. از خدا خواستم که مرا هدایت کند. خدا نکند یک آن، من علیه منافع مردم فکر کنم، زیرا اگر ... چیزی بر علیه مردم بگویم نظر شاه تغییر میکند، و نظر شاه جریان همه امور را تغییر می‌دهد...

عصری (ویلیام) راجرز، وزیر خارجه آمریکا وارد شد. شام در حضور شاهنشاه بود. معاون وزارت خارجه و من (هم) بودیم. وزیر خارجه نبود، زیرا به استقبال سایر وزرای خارجه رفته بود که برای پیمان سنتو به تهران می‌آیند ـ وزیر خارجه ترکیه و انگلیس. هنوز پاکستان بعد از کودتا وزیر خارجه‌ای ندارد.

قبل از شام و سر شام صحبت‌های مختلف شد. از مطالب اساسی که گفتگو شد، اول موضوع اختلاف ما با عراق بود، که البته حق به طرف ما داده شد. ضمناً شاهنشاه فرمودند، وزیر خارجه عراق با سفیر ما ملاقات کرده و گفته است امروز شما قوی هستید، و روزی هم ما قوی می‌شویم. فکر آن روز را بکنید و بیایید امروز صلح کنیم. شاهنشاه از این فرمایش چنین نتیجه می‌گرفتند که روس‌ها ممکن است به آن‌ها کمک کنند که موشک بر علیه ایران بکار برند. وزیر خارجه گفت فکر نمی‌کنم چنین چیزی باشد. (موضوع) مهم دیگر، مسئله خلیج فارس (بود)، که (آمریکایی‌ها) صیانت ما را بر آن تأیید و تصدیق می‌کردند، ولی صحبت بر سر این مطلب نشد که این صیانت چه جور باید تأمین شود و مخارج آن از کجا بیاید. آمریکایی‌ها (که) به ترک‌ها اسلحه مجانی می‌دهند لااقل باید سایر کشور‌های عربی خلیج را وادار کنند که برای دفاع خود آن‌ها به ما کمک نمایند... شاهنشاه درباره این که روس‌ها تشنه نفت خلیج فارس هستند و احتیاج هم دارند فرمودند ممکن است شما هم به این کار راضی باشید که روس‌ها از خلیج فارس نفت ببرند. (منظور این نیست) که خود استخراج نمایند، بلکه از ممالک استخراج کنند، مثل اغلب ممالک خلیج و ما نفت بخرند در این صورت لوله حمل نفت از ایران خواهد گذشت و روس‌ها هم به امنیت و ثبات این منطقه علاقه مندتر خواهند شد. شاید چنین فکری در وزارت خارجه آمریکا سابقه داشته باشد. (راجرز گفت سابقه ندارد).

مجدداً صحبت به خلیج فارس کشیده شد، و این که حزب محافظه کار می‌خواهد قوای انگلیس از آنجا خارج نشود. خیلی مضحک است که هیث گفته است من شاهنشاه ایران را هم راضی دیدم که ما در اینجا بمانیم شاهنشاه فرمودند ابداً چنین حرفی نزده ام، بلکه برعکس گفته ام نمیتوانند بمانند. بعد فرمودند ضمن همه مزخرفاتش (هرولد ویلسن) wilson، نخست وزیر انگلیس گفته است دیگر نمی‌توانیم در خلیج فارس بمانیم و این تنها حرف حسابی است که من از او شنیده ام راجرز گفت معلوم می‌شود اعلیحضرت از او راضی نیستند. از جنگ اعراب و اسرائیل صحبتی نشد، ولی البته شاهنشاه بعد از شام در مذاکرات خودشان صحبت فرموده اند، به خصوص که نماینده اسرائیل وسیله من پیغامی داده بود؛ که تو را به خدا به راجرز بفرمایید و سخت هم بفرمایید که دوباره ناصر را تقویت نکنند. مگر چند هزار دفعه باید یک پدر سوخته را تقویت کرد و از دست خودش باز رنج کشید. شاهنشاه فرمودند با آن که با سیاست سختگیری اسرائیل نسبت به اعراب هیچ موافق نیستم، ولی مطلب مربوط به ناصر را قطعاً خواهم گفت.

در مورد ویتنام صحبت شد. راجرز خیلی خوشبین بود و می‌گفت به طور قطع روشن شده است که تلفات ویتنام شمالی و ویت کنگ به طوری شده که نمی‌توانند جایش

 

را پر کنند؛ بنابراین فکر می‌کنم اگر چینی‌ها بگذارند، صلح (به زودی) برقرار شود، زیرا روس‌ها هم نمی‌خواهند که هانوی، با کمک چین به طرف جنوب پیشروی کند، ولی حال در (مورد) ویتنام ناچارند با سیاست چین به صورت ظاهر همگامی داشته باشند. ضمناً می‌گفت اگر مذاکرات صلح به جایی نرسد، ما جنگ را با اطمینان ادامه خواهیم داد و قطعاً فاتح می‌شویم. شاهنشاه فرمودند، "با جبهه داخلی خودتان چه می‌کنید؟ " عرض کرد، "آن قدر که تبلیغ می‌شود، جبهه داخلی بد و خطرناک نیست، به خصوص اگر مردم از وضع ممتاز ما در آنجا کم کم مطلع بشوند. پسر خود من در آنجا در جبهه جنگ است. در جبهه دلتای مکونگ - و من با وجود این راضی هستم. "

مجدداً سفیر آمریکا خواست از انگلیسی‌ها تعریفی بکند، نشد. فقط شاهنشاه فرمودند، سفیر انگلیس در این جا، سر دنیس رایت، آدم با حسن نیتی است. راجع به پاکستان صحبت شد. شاهنشاه فرمودند، رژیم فعلی حسن نیت دارد، فکر می‌کنم هم با شما و هم با ما همگامی داشته باشد و شما هم باید تقاضای آن‌ها را که می‌خواهند مجدداً از شما اسلحه بخرند برآورید. راجرز حرف بامزه‌ای زد. گفت ما در وضع عجیبی هستیم، نمی‌دانیم آیا (کشورهایی) که از ما انتظاراتی دارند بهتر است انتظار هر دوی آن‌ها را رد کنیم، یا اجابت کنیم؟ مثلا هند و پاکستان، یا ممالک خاورمیانه بین اعراب و اسرائیل بعضی‌ها فکر میکنند تقاضای هر دو را رد کنیم به مصلحت نزدیک‌تر باشد. شاهنشاه فرمودند، در این صورت فوری روس‌ها جای شما را پر می‌کنند دوباره شاهنشاه در خصوص فساد رژیم ایوب صحبت فرمودند (که البته درست هم هست) و فرمودند که به رژیم فعلی پیغام داده ام که باید فساد را ریشه کن کنند. گو این که مفهوم دیگر این فرمایش این است که در کشور ما فساد نیست، ولی من هنوز نتوانسته ام این مطلب را برای خودم حل کنم که آیا برای چنین نتیجه گیری، لازم است به (دولتی که) چندی قبل (سرکار بود) این طور حملات بشود. جز این که باز هم بگویم، الملک عقیم! و به هر صورت شاه بهتر از من می‌فهمد چه می‌گوید و چه می‌کند. به علاوه بر سر کتاب ایوب که از ناصر خیلی تعریف کرده بود، شاهنشاه قلباً از ایوب رنجیده اند. راجع به افغانستان صحبت شد. راجرز گفت افغان‌ها به ما می‌گویند، چون از نفوذ چین مخصوصاً در پاکستان نگران هستند، حضور ما را در این منطقه و در خود افغانستان لازم می‌دانند. شاهنشاه که خیلی تیزبین و تیزهوش هستند، فرمودند، چون خود آن‌ها به روس‌ها خیلی نزدیک شده اند، خجالت می‌کشند اسم روس‌ها را ببرند و موضوع نفوذ چین را بهانه می‌کنند. این فرمایش خیلی صحیح بود. بعد از شام شاهنشاه تشریف بردند، تنها با راجرز گفتگو کردند. من مهمان‌های دیگر را بردم و کاخ (سلطنتی) را به آن‌ها نشان دادم.

(جوزف) سیسکو معاون وزارت خارجه آمریکا مرا کنار کشید و گفت "مطلبی دارم که باید به تو بگویم، چون ممکن است راجرز فراموش کند به عرض شاهنشاه برساند. آن این است که بر سر مسئله خاورمیانه ما روس‌ها را خواسته ایم و خیلی صاف و صریح به آن‌ها گفته ایم، به نظر ما می‌رسد که ناصر در خاورمیانه صلح نمی‌خواهد و دارد بازی می‌کند. از شما صریحاً می‌خواهیم به (ناصر) بگویید تا چنین باشد، ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم که به اسرائیلی‌ها فشاری وارد بکنیم. این مطلب را به اندازه کافی جدی گفته ایم که روس‌ها را به فکر بیندازد و من خیال می‌کنم روس‌ها اقدام جدی بکنند، و به این جهت نسبت به وضع خاورمیانه خوشبین هستیم. " راجع به سنتو هم نظراتی از من خواست، به او گفتم که فایده آن چیست و مضار آن به نظر من کدام است...

نظرات بینندگان