arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۳۹۱۷
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۲۳ بهمن ۱۴۰۲

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۸: آنچه شاه به صورت محرمانه به من درمورد نفت ایران گفت

یادداشت‌های اسدالله علم: امروز روز مبارکی بود. بالأخره مطلب نفت حل شد، به همان نحو که در صفحات قبل نوشته ام. یعنی یک ماه پیش پرداخت هم می دهند و در سال های بعد تکرار پذیر خواهد بود. در حقیقت در ظرف چهار سال آینده در حدود سیصد میلیون دلار بدون فرع به دست ما می آید. شاهنشاه را خیلی بشاش و خوشحال یافتم ولی البته قانع نبودند. خیلی محرمانه به من فرمودند باید نفت را در دست خودمان بگیریم، بعد هم بفروشیم. این کمپانی ها خریدار بشوند، دیگر در این صورت هرگز دعوایی نخواهیم داشت. بسیار حرف و فرمایش حسابی است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند. 
 
چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۸: امروز روز مبارکی بود. بالأخره مطلب نفت حل شد، به همان نحو که در صفحات قبل نوشته ام. یعنی یک ماه پیش پرداخت هم می دهند و در سال های بعد تکرار پذیر خواهد بود. در حقیقت در ظرف چهار سال آینده در حدود سیصد میلیون دلار بدون فرع به دست ما می آید. شاهنشاه را خیلی بشاش و خوشحال یافتم ولی البته قانع نبودند. خیلی محرمانه به من فرمودند باید نفت را در دست خودمان بگیریم، بعد هم بفروشیم. این کمپانی ها خریدار بشوند، دیگر در این صورت هرگز دعوایی نخواهیم داشت. بسیار حرف و فرمایش حسابی است. آنچه خواستند این ها می خرند، آنچه نخواستند، چرا دعوا بکنیم، ما خودمان می رویم بازار پیدا می کنیم. من یقین دارم روزی چنین خواهد شد.
 
صبح وضع آتابای را عرض کردم. علت خودکشی پسر او این بود که بی جهت پدر و مادر به او سختگیری می کردند. درس نمی خواند، معلوم نبود در کار دیگر بی استعداد باشد. فرمودند «راست می گویی، به این جهت من هم نسبت به شهناز خیلی خونسردی می کنم، حال آنکه به هیچ وجه از او راضی نیستم، به خصوص اخيراً اخيراً حرکات ناشایست می کند.» عرض کردم، «چه عیب دارد زن همان جهانبانی بشوند؟» فرمودند «آخر این بدبختی ها را او به سرش آورده است.» جهانبانی، پسر سپهبد جهانبانی، از هیپی هاست. عرض کردم هرچه باشد از نابه‌سامانی بهتر است. دیگر چیزی نفرمودند. کارهای جاری را عرض کردم...
 
خیلی عجیب بود وقتی مرخص شدم، دکتر اقبال رییس هیئت مدیره شرکت نفت قصد شرفیابی داشت. به طوری سینه سپر کرده بود، مثل این که تمام کار نفت را او حل کرده است مرد خوب ولی ابلهی است...
 
ديشب سفير واتيكان برای من نشانی از طرف پاپ آورد. وزارت خارجه گزارشی به شاهنشاه داده بود که اسقف اعظم [مارونیت ها] در لبنان برله بختیار فعالیت کرده است. [چون] پاپ جلوی او را نگرفته است، ما سفير خودمان ـ آقای قدس، وزیر دربار سابق - را از رم احضار کرده بودیم. بیچاره پاپ توضیح داد که چنین قدرتی، مخصوصاً نسبت به این شخص که یکی از پایه های مهم انتخاب اوست، ندارد. ولی وزارت خارجه زیر بار نمی رفت. تا بالأخره من ترتیبی فراهم کردم که نماینده پاپ شرفیاب شد و توضیح عرض کرد و رفع کدورت شد. این نشان را پاپ مدت ها قبل برای من فرستاده بود، قبول نمی کردم. دیروز بعد از شرفیابی نماینده پاپ، شاهنشاه امر دادند نشان را قبول کن، قدس هم برگردد به واتیکان ...
نظرات بینندگان