arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۳۵۷۰۹
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۲۱ - ۰۹ مرداد ۱۴۰۲

بی سرپناهان را دریابید

محمدرضا بیاتی: فقر برای هر ملتی، پیامدهای سنگینی دارد اما هر قدر ملتی احساس بزرگ‌منشی بیشتری داشته باشد فقر، عزت نفس او را بیشتر در هم می‌شکند. فرد یا جامعه‌ای که خودِ آرمانیِ بلندپروازانه‌تری دارد و نیاکان پرافتخارتری، بیشتر فرو می‌ریزد. در ناخودآگاه جمعیِ ملت ایران یک تمدن و فرهنگ باشکوه، زندگی می‌کند. حتی کسانی که باورهای ضدپادشاهی دارند حس عظمت‌طلبی آن تاریخ را در ایدئولوژی خود بازتولید می‌کنند. ایرانیان -حتی کم‌برخوردارترینِ آن‌ها- عزت نفس حساس و مناعت طبعی عزیز دارند. فقر، کاری می‌کند که ایرانیان با احساس عظمت پادشاهان زندگی کنند و با احساس حقارت رعیت. بی‌سرپناهان را دریابید!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمدرضا بیاتی: "مرغ پخته خنده‌اش می‌گیره به این حرفا، اقتصادی که همه بازارهاش دستوری هستن، من می‌گم همه بازارهاش! یه دونه بازار آزاد نداره ، بازار پول‌ش دستوری‌یه، بازار مالی‌ش دستوری‌یه،  بازار کارش دستوری‌یه، بازار کالا دستوری‌یه،  بازار خدمات‌ش دستوری‌یه  این چه نسبتی با لیبرالیسم داره .....همه بازارها رو دولت دخالت کرده". این جملات دکتر موسی غنی‌نژاد است. یکی از اقتصاددانان سرشناس چند دهه‌ی گذشته که پس از مدت‌ها به عرصه عمومی بازگشته‌اند؛ این جملات را آوردم که به ایشان نوید بدهم نگارنده یک بازار پیدا کرده که دولت در آن دخالت نمی‌کند و دستوری نمی‌دهد: بازار مسکن!

دکتر جان، دولت گرامی در این یک قلم، لیبرال است و علاقه و اعتقادی به دخالت دستوری ندارد درحالی که کاملاً معتقد است در برخی از خصوصی‌ترین حوزه‌های زندگی مردم باید دخالت کرد و سامانه‌های دستوری و زوری راه انداخت تا آن‌جا که یکی از مسئولان با کفایت هوشمندانه پیشنهاد ایجاد سامانه تجسس و پیگیری مادران باردار را گذاشته روی میز تا با این راهکار استراتژیک مانع پیری جمعیت شود. البته که این کار بسیار بجا و بهتر و آسان‌تر  باعث افزایش موالید و جوان‌سازی می‌شود تا آن که بخواهند بروند سراغ کارهای بی‌ربطی مثل کاهش قیمت مسکن، ارزانی پوشک و داروی کودک، کاهش هزینه تحصیل و درمان و  بیکاری و افزایش امید به زندگی.

نگارنده کارشناس اقتصاد نیست، صرفاً به عنوان یک شهروند می‌پرسم شاید کارشناسان توضیح بدهند. جناب غنی‌نژاد لطفاً بفرمایند اسم این سیاست‌گذاری در مسکن را چه می‌گذارند؟ حتی اگر کارشناس اقتصاد هم نباشیم تا این جا می‌شود فهمید که وقتی تورم هست هزینه‌های تولید و ساخت افزایش پیدا می‌کند و قیمت‌ها سر به فلک می‌زند؛ بماند که معادله عرضه و تقاضا و هزینه و فایده در اقتصاد در شرایط متعارف، صدق می‌کند و در شرایط بحرانی و جهش‌های وحشی قیمت‌ها بنظر می‌آید  باید راه دیگری یافت، با این وجود می‌پذیریم که -بنابر محاسبه کارشناسان- هزینه ساخت مسکن با تورم فعلی -بصورت میانگین-  به متری 20 میلیون تومان رسیده است در حالی که حتی در برخی مناطق جنوبی شهر تهران  در حال حاضر قیمت خانه به حداقل 80  میلیون تومان رسیده ؛ در جایی که تا چند سال پیش حداکثر  قیمت مسکن متری 5 میلیون تومان محاسبه می‌شد؛ در شمال شهر که صحبت از حداقل 150 و 250 و  بالاتر است. 

در واقع، با تورم خانمان‌برانداز امروز، قیمت مسکن حداقل 4 برابر  هزینه تولید است. سؤال این جاست که آیا باید بازار را آزاد گذاشت؟ آیا قیمت زمین -که هزینه‌ی مصالح و ساخت ندارد- باید براساس تورم بازار آزاد محاسبه شود و ملتی را بی‌سرپناه و در به در کند؟ اساساً اقتصاددانی آگاه مانند دکتر غنی‌نژاد برای امثال بنده توضیح بدهند چرا قیمت زمین را باید داد دست دلال‌ها و تورم؟ چرا دولت‌ها نمی‌تواند با گروه‌های کارشناسی -مثلاً هر ده یا بیست سال یکبار- برای مناطق مختلف، قیمت تعیین کنند؟ بخصوص در نظام‌های سیاسی که سر تا پا دولتی هستند حالا یکباره در مورد مسکن که حیات و ممات یک ملت وابسته به آن است آزادی‌شناس بشوند؟! هرچند برخی نظریه‌پردازان معتقدند که چون نهادها و بانک ها و سازمان‌ها و مسئولان همه مالک یا مَلاّک هستند به دخالت دولتی در مسکن اعتقادی ندارند. بلکه خوشحال هم هستند از این گرانی. 

 باورمندان به بازار آزاد می‌گویند تجربه تاریخی نشان داده که لیبرالیسم اقتصادی -نسبت به دیگر آموزه‌ها- کم‌آسیب‌تر  و امکان جبران خطا در آن بیشتر است. اما بنظر می‌رسد چنین گزاره‌ای در قلمرو سیاست درست باشد نه در قلمرو اقتصاد چون و چرا زیاد دارد؛ معتقدان به لیبرالیسم اقتصادی گویا فراموش می‌کنند که سوسیالیسم‌ ،به معنای عام آن در تاریخ، و کمونیسم جهنم‌سازِ مدرن در واکنش به سرمایه‌داری سربرآورده‌اند که نشان از خلاءهای غیرقابل اغماض در لیبرالیسم اقتصادی است (حداقل یکی از دلایل مهم آن). اصولاً علت اقبال کشورهای توسعه‌نیافته به انواع سوسیالیسم و کشورهای توسعه‌یافته به لیبرالیسم، حکایت از آن دارد که وقتی مردمی در فقر باشند عدالت همواره بر آزادی غلبه می‌کند و ملتی که در تنگنای بقاء است آزادی را قربانی عدالت خواهد کرد حتی اگر انتخاب آزادی، عدالت پایدارتری بسازد؛ جوکر Joker  فیلم بحث‌انگیز و پر سر و صدای سینمای آمریکا، چند سال پیش، عمق بحران لیبرالیسم را به خوبی به تصویر کشید.

دکتر غنی‌نژاد ارجمند، برای نیفتادن به دوزخ دولت‌گرایی ضرورتی ندارد که افسار چموش بازار را بی‌هیچ مهاری باز کنیم؛ تأکید می‌کنم اقتصاد نمی‌دانم اما در این حد باخبرم که حل مسائل امروزِ جهان، نیازمند رهایی از بند فرا-روایت‌ها و خلق اندیشه‌های تلفیقی است. شاید دولت‌های رفاه، مظهری از این نگرش تلفیقی باشند یا رویکرد تازه‌ای که برنی سندرز در آمریکا کوشید آغاز کند ولی موفق نشد.  

زن جوانی را در یک فروشگاه دیدم. کودکی سه ساله کنارش ایستاده بود؛ تا زانوی مادرش؛ مادر یخچال فروشگاه را باز می‌کرد، آب‌میوه‌ی پاکتی کوچکی برای بچه‌اش برمی‌داشت. بچه سرش را تا آن‌جا که امکان داشت عقب برده بود تا  آن بالا را ببیند، جایی که دستان مادر می‌خواست یک خوراکی برای بچه انتخاب کند، مادر نگاهی به پشت پاکت می‌انداخت، معلوم بود که قیمت می‌خواند نه تاریخ انقضاء، قیمت آب میوه را می‌خواند منصرف می شد، در ِ یخچال را باز می‌کرد یکی دیگر برمی‌داشت، دوباره و سه باره این کار را تکرار می‌کرد. چشمان پرتمنای بچه مدام خوشحال و ناامید می‌شد ...  وقتی که می‌رفت او فقط مادری نبود که فقیر است انسانی بود که عزت نفس‌اش هم شکسته بود. 

فقر برای هر ملتی، پیامدهای سنگینی دارد اما هر قدر ملتی احساس بزرگ‌منشی بیشتری داشته باشد فقر، عزت نفس او را بیشتر در هم می‌شکند. فرد یا جامعه‌ای که خودِ آرمانیِ بلندپروازانه‌تری دارد و نیاکان پرافتخارتری، بیشتر فرو می‌ریزد. در ناخودآگاه جمعیِ ملت ایران یک تمدن و فرهنگ باشکوه، زندگی می‌کند. حتی کسانی که باورهای ضدپادشاهی دارند حس عظمت‌طلبی آن تاریخ را در ایدئولوژی خود بازتولید می‌کنند. ایرانیان -حتی کم‌برخوردارترینِ آن‌ها- عزت نفس حساس و مناعت طبعی عزیز دارند. فقر، کاری می‌کند که ایرانیان با احساس عظمت پادشاهان زندگی کنند و با احساس حقارت رعیت. 

بی‌سرپناهان را دریابید!

نظرات بینندگان